من و استاد و خانه پدری
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | از همان کودکی کنار پخش صوت باشکوه مارک سونی، آلبومهای نفیس شجریان حضور داشتند. دارم از سال ۵۵ و ۵۶ حرف میزنم. آن موقع شجریان شهرت سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ را نداشت. میخواهم بگویم از همان سالها هم خواننده مورد علاقه پدرم بود.
موسیقی استاد شجریان
یک آلبوم دو کاسته بود با نام گلها و یک آلبوم سه کاسته بود از کنسرتهای ارکستر رادیو تلویزیون که آکنده بود از بهترین ترانههای شجریان که متاسفانه امروز دیگر جایی شنیده نمیشوند. در عالم کودکی و بعد هم نوجوانیام دلبسته ترانههای این آلبوم بودم. بهخصوص ترانه زیبایی که بر روی شعری از عراقی ساخته شده بود: به دو چشم خون فشانم ز غمت شب جدایی.
اثری باشکوه که فکر کنم ساخته فرهاد فخرالدینی بود. و یا تصنیف زیبایی که بر روی شعر سعدی ساخته شده بود:آنکه هلاک من همی خواهد و من سلامتش … در واقع شجریان برای پدرم آنتی تزی بود در مقابل نفرتش از موسیقی پاپ مدل رنگارنگ. او در بسیاری از سالهای پیش از انقلاب عامدانه تلویزیون نداشت.
این شیفتگی با ترانههای دوران انقلاب شجریان باز هم اوج گرفت. با برادر کاکلش آتشفشونه و همراه شو رفیق و بقیه چاوشهای مشهور تیم شجریان، لطفی، مشکاتیان و علیزاده . در دهه ۶۰ با انتشار کاست بیداد و بعد از سالها گویا ضیافتی برای پدرم شکل گرفته بود. از صبح تا شب چهچهههای استاد در خانه پدری در جریان بود.
این روند با کاست نوا دو چندان شد و مرا در عوالم نوجوانی کم و بیش عاصی میکرد. کم کم برای خودم خواننده دیگری را انتخاب کردم تا بتوانم در مقابل هجوم یکسره شجریان بر فضای موسیقی خانه پدر مقاومت کنم و خب انتخابم شهرام ناظری بود که پدرم کاستهایش و تصنیفهای پرهیجانش (مثلا در هوایت بیقرارم بیقرارم روز و شب) را با لبخندی بزرگوارانه گوش میکرد و مترصد فرصتی بود تا دوباره چهره برگزیده خودرا داخل دستگاه پخش بگذارد.
تنها آلبومی از کارهای شجریان که در مرز وفاق ما قرار میگرفت دستان بود که من با لذت گوش میدادم. پس از آن وقتی مشکاتیان از شجریان جدا شد دیگر نتوانستم با تصنیفهای شجریان ارتباط برقرار کنم. طبیعتا اشتباه و بد سلیقگی از من بود. او را تحسین میکردم. مثل بیضایی و شاملو. و مثل آنها هنرمند دلخواه من نبودند.
/ موسیقی استاد شجریان