کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۳۶۲۵
تاریخ خبر:

مردی که با نامه‌هایش یک نسل در ادبیات تربیت کرد

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری| وقتی می‌گوییم نابغه شاید به این معنی نباشد که در میان همه علوم یا علم مربوط به خودش سرآمد باشد و بی‌بدیل و هیچ‌کس هم به گرد پایش نرسد. از نظر من نابغه کسی است که در زمان اندک با شرایط سخت توانسته باشد اثری بی‌بدیل خلق کند، افرادی را مرید و مراد خودش داشته باشد و اسمش به طرز عجیبی ورد زبان‌ها بیفتد که تا سا‌ل‌ها بعد هم یاد او باشند. یعنی نابغه، قاعده و قانون دارد و همین‌طوری به دست نمی‌آید.

نابغه قلق اثر و کار و آدم‌ها را خوب بلد است. مخصوصا نوشتن از آدم نابغه برای نگارنده بسی سخت است چون معتقد است نابغه یعنی باهوش و اینجانب معتقدم انسان هر خصلتی داشته باشد با او می‌توان وارد مذاکره و مراوده شد جز کم‌هوشی! نابغه‌ای که برای شما می‌نویسم نظر احتمالی اینجانب براساس گزینه‌های ذکر شده در بالای متن است؛ از مردی می‌نویسم که بی‌شک تاثیرگذارترین فرد بر روی معروف‌ترین شاعران و نویسندگان ما بوده است.

‌ از مرتضی سخن می‌گویم
مرتضی کیوان نابغه بود. شک نکنید. بدون توجه به حزب و مرام سیاسی و افکارش به شما می‌گویم کیوان، نابغه بود. چرا‌که در سن کم و زمان کوتاه چنان این مرد در دل دوستانش جای خود را باز کرده بود که با گذشت بیش از ۵۰ سال از مرگش همچنان از او یاد می‌کنند. چنان که شاملو در ساعات احتضار می‌گوید مرتضی، کیوان، کیوان.

مرتضی کیوان کوتاه زیست، عقاید سیاسی‌ای داشت که دست آخر منجر به اعدام او شد. این مرد ۳۳ سال عمر کرد اما من راجع به زندگی سیاسی او نمی‌خواهم بگویم. از وجهه ادبی او می‌نویسم. کیوان رفیق بود. رفیقی که هرکسی در زندگی خود نیاز دارد. کیوان نابغه بود چرا که به خوبی با همه طیف‌ها و عقیده‌ها رفاقت داشت. همیشه دسته‌ای کاغذ کوچک همراهش بود که روی اشعار و نوشته‌های شاعران و نویسندگان انتقادات را نوشته و بیان می‌کرد.

نامه‌نویسی‌های معروف او به شاعران و نویسندگان مشهور است. فقط یک نگاه به لیست بلند بالای اطراف او بیندازید که با چه کسانی مراوده داشته و چگونه گوش به حرفش بودند. احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مصطفی فرزانه، هوشنگ ابتهاج، شاهرخ مسکوب، نجف دریابندری، نیما یوشیج، احسان طبری. یعنی می‌خواهم به شما بگویم نابغه کسی است که در زمان کوتاه و در شرایط سخت توانسته باشد روی عده زیادی تاثیر بگذارد و هنوز هم در یادها باقی مانده باشد.

حتی زندگی عاشقانه این مرد هم از نبوغش بهره گرفته بود. ازدواج پوراندخت سلطانی شیرازی، معروف به پوری سلطانی با مرتضی کیوان فقط سه ماه دوام داشت و بعد از آن مرتضی را به دلیل ارتباط با حزب توده تیرباران کردند. اما ارتباط آنها به قبل از سه ماه ازدواج بازمی‌گشت و حلقه وصل آنها ادبیات بود. پوری دانشجوی ادبیات بود و مرتضی با چه دقت و حوصله‌ای شعرها را می‌خواند و تصحیح می‌کرد.

پوری تا ابد، بعد از مرگ مرتضی به او وفادار بود و همیشه از مرتضی و آن روزها و نامه‌های عاشقانه‌شان می‌گفت که چاپ هم شد. اصلا نامه‌های مرتضی معروف بود. محمدجعفر محجوب، مصحح بزرگ و ایران‌پژوه درباره این نامه‌ها گفته است: «مرتضی کیوان با این نامه‌ها در تربیت یک نسل کوشید و همه آن‌ها که هم‌دوره او بودند و قلم بر دست داشتند از کیوان و نظرات انتقادی‌اش سود جستند.»

اگرچه ادبای وقت قدر نامه‌های کیوان را ندانستند و حتی با این‌که بارها به تاثیر نامه‌های او در ادبیات اشاره کرده‌اند خبری از انبوه نامه‌های کیوان نیست که مثلا ایرج افشار نویسنده گفته بود، نامه‌ها را پاره کردم تا ماموران نتوانند از روی آن‌ها افراد دیگری را دستگیر کنند. (در زمان توده) اما به‌هرحال مصطفی فرزانه این نامه‌های انتقادی که واقعا در ادبیات مهم بود را به هر سختی و تعدادی که می‌شد در سال ۸۴ در یک مجموعه چاپ کرد، البته که شاهرخ مسکوب هم کتابی برای مرتضی به چاپ رساند.

شک نکنید مرتضی کیوان یک نابغه بود. از اندیشه‌های سیاسی و حزبی افراد که بگذرید باید تاثیر آنها را ببینید که چگونه با هر طیف و گروه و مسلکی مراوده داشت و چگونه مرتضی که خودش به‌زعم دوستانش شاعر چندان خوبی نبود ولی به دقت شعرهای شاملو و بقیه را تصحیح می‌کرد.

مردی که حسابی گزارش و مقاله و کتاب می‌خواند و به روزگار خودش آگاه بود. حکایت مردی که تاثیر عجیبی بر ادبیات ایران داشت و اثری از او برجای نماند. روایت آیدا از واپسین جملات احمد شاملو هم سخت تکان‌دهنده است؛ «شاملو سه روز بود که نخوابیده بود و درد شدید داشت. بهش گفتم: احمد یه‌خرده چشمات رو روی‌هم بذار شاید خوابت ببره.

شاملو گفت: نه! این طوری بهتر می‌بینمش. زلال می‌بینمش. گفتم: کی رو؟ گفت: مرتضی کیوان رو؛ و بعد رفت تو اغما و دیگه حرف نزد. این آخرین حرف شاملو بود.» از آدم‌ها بت نسازید اما کیوان چنان بتی برای دوستان، خانواده و همسرش بود که تا سال‌ها جاودانه ماند و برایش چه شعرها که نسرودند: «سال اشک پوری/ سال خون مرتضی/ سال کبیسه…»

کدخبر: ۴۶۳۶۲۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر