ما و عراقیها | دشمن در خانه
روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | یک: طی یک دهه اول بعد از انقلاب ۵۷ واژه «عراق»یکی از پر تکرارترین کلمات مورد استعمال در رسانههای ایران و حتی جمعهای خانوادگی بود که به سبب بروز یک جنگ هشت ساله بین دو کشور تمام زوایای زندگی ایرانیان را با خود درگیر کرده و در خواب و بیداری یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین آیتمها محسوب میشد و جنگی که در آن برهه تمام نشدنی جلوه میکرد با یک تدبیر جمعی به خوبی و خوشی به انتها رسید تا پتانسیلهای دیگری از عراقیان را پیش چشم ایرانیان به تصویر بکشد.
قبل از آن هر چه بود خلاصه شده بود در موجوداتی تیپیکال در سینمای جنگِ آن روزها، که بیتوجه به قواعد شخصیتپردازی، تمام افراد دشمن را ارتشیهایی چاق، شکم گنده و سبیلو فرض میکردند که از فرط بزدلی دنبال بهانهای برای اسارت میگردند و انگار شکل اغراق گونه و به شدت کاریکاتوری و تکثیر شده صدام حسین رهبر وقت عراق بود.
ولی بعد از تثبیت آتش بس و در همان ماههای اول وقتی به اتکای تلاشهای کویت- که هنوز ماهعسلاش با صدام حسین به اتمام نرسیده بود- مسابقاتی تحت عنوان جام صلح و دوستی با هدف برقراری آشتی ورزشی بین دو کشور برگزار شد فهمیدیم که این کشور در ورزش فوتبال حرفهای زیادی برای گفتن داشته و فوتبالش خیلی بیشتر از آنکه مشابه فوتبال عربها باشد شبیه فوتبال تکنیکی خودمان است و بازیکنان مستعد و خوش چهره که ۸ سال زیر گرد و غبار جنگ پنهان شده بودند حالا فرصتی پیش آمده بود تا در مستطیل سبز استعدادهای خود را به رخ بکشند. بازیکنان خطرناک و سرعتی همچون احمد راضی که شاید یکی از تلف شدهترین بازیکنان تاریخ فوتبال عراق میتوانست لقب بگیرد!
علی پروین که به تازگی سکان هدایت تیم ملی را همزمان با باشگاه پرسپولیس به عهده گرفته بود در اولین آوردگاه به کویت رفت تا رویاروی عراقیهایی که تا دیروز دشمن محسوب میشدند قرار گیرد. تا لحظه شروع بازی همگان گمان میکردند که این بازی درنهایت دو سه نفر تلفات روی دست مسئولین برگزاری مسابقات بگذارد و انگار قرار بود که بعد از هر تکل یا خطایی ورزشی یک نفر از داخل پیراهن ورزشیاش یک آرپیجی درآورده و کل تیم مقابل را به هوا بفرستد ولی اصلا اینگونه نشد که هیچ بلکه همه چیز به خوبی و خوشی پایان گرفت و یک تساوی صفر- صفر که هر دو را شادمان کرده و به مرحله نیمه نهایی میرساند حاصل ۹۰ دقیقه تلاش محافظه کارانه دو تیم شد.
دو تیم که بازیکنانش با روی خوش به استقبال هم رفتند و به سختی میشد باور کرد که به این سرعت آن حجم از کینه و عداوت را فراموش کرده و چشم در چشم هم دوخته و لبخند تحویل دهند هر چند که گفته میشد عدی صدام پسر دیکتاتور عراقی تمام بازیکنان را تهدید کرده که حواستان به بازیها بهخصوص با ایران باشد و بعدها نقل قولهایی در مورد زندانی شدن و شلاق خوردن بازیکنان در رسانهها مطرح گردید که نمیشود به این سادگی در مورد صحت و سقمشان نظر داد. در هر حالت این یکی از منحصر به فردترین جنگهای عالم بود که خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد و مردمِ دو طرف به سرعت با هم جوش خوردند و همه چیز را تمام شده تلقی کردند و الان یکی از هم پیمانان و دوستان نزدیک هم محسوب می شوند.
* دو: چهار سال بعد در یک مهرماه سرد که برف از روزنه پنجرهها به داخل خانههای کوهستان راه مییافت و در روزگار خزان اقتدار سلطان علی پروین که هنوز همزمان نیمکت مربیگری تیم ملی و پرسپولیس را در اختیار داشت در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۹۴ به مصاف تیم عراق رفتیم که یکی از پر تکرارترین نتایج تاریخ بازیهای این دو تیم یعنی دو بر یک ثبت شود، البته این بار به نفع عراق! تنها نکته مثبت این بازی و البته آن سری از بازیها، تولد ستارهای به اسم علی دایی بود که قصد داشت به تنهایی جور همه را بکشد ولی گلهایی که این جوان قدبلند و ترکهای به ثمر رساند برای صعود ایران کافی نبود تا هم ایران در گروه ۶ تیمی پنجم شود و حذف شود و هم آفتاب پروین به سرعت غروب کرده و برای همیشه با تیم ملی وداع کند. این در حالی بود که عراق هم تیم آنچنان مقتدری راهی این مسابقات نکرده بود و با یک رتبه بالاتر از ایران، چهارم شد.
* سه: سه سال بعد و در اولین بازی از سری رقابتهای جام ملتهای آسیا ۹۶ این دو تیم به مصاف هم رفتند که باز هم دو بر یک به نفع عراق شد. اما این شکست فتح بابی بود برای تولد یک تیم بزرگ و آبرومند که در ادامه غولهای آسیا از جمله عربستان و کره جنوبی را گلباران کرد و مثلث دایی، باقری و عزیزی چنان چشم بسته همدیگر را در زمین پیدا میکردند که کمتر کسی میتوانست باور کند این همان تیم شکست خورده روز اول مقابل عراق است که بدون هیچ تدارکی و فقط با یک بازی دوستانه در آخرین لحظات راهی مسابقات شده و سکان هدایتاش را هم محمد مایلی کهن - جوانی بیکارنامه و خام - در اختیار دارد که تنها سابقهاش دستیاری چندم علی پروین و سرمربیگری تیم ملی داخل سالن ایران است. ولی آن اتفاق بزرگ رخ داد و برد قاطع سه گله در برابر عربستان و کسب نتیجه کوبنده شش بر دو در برابر کرهجنوبی، پایههای یکی از دلپذیرترین تیمهای فوتبال ملی ایران را بنیان نهاد. تیمی که در ماههای بعد فوتبال را به کنج تمام خانهها برد و تبدیل به یکی از بزرگترین دغدغههای ملت کرد.
* چهار: تیم تحت امر میروسلاو بلاژویچ تاکتیکی و دلپذیر بود که عناصر هجومی پر شمارش بازی تماشاگر پسندی را ارائه میکرد تا در ورزشگاه آزادی و در حضور جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر یکی از بهترین بردهای دو بر یک را برای ایرانیان به ارمغان آورد. هنوز در آن برهه تیغ منتقدان چنان بُرّا نشده بود که «چیرو» را کلافه کند و کار را به جایی برساند که فرار را بر قرار ترجیح دهد.
همه چیز بر وفق مراد مربیان کروات بود و بعد از یک برد دو بر یک در عراق دو تیم در بازی برگشت باز هم مقابل هم صفآرایی کردند تا ایران ۶ امتیاز کامل از عراق گرفته و بیشترین بخت صعود را داشته باشد اما اتفاقات بعدی آن چنان تلخ بود که مانع صعود به جام جهانی ۲۰۰۲ شد و تلاشهای مهدی مهدویکیا که در نیمه اول این بازی یک گل زیبا به ثمر رسانده و در نیمه دوم با فراری از نیمه زمین گل خالی را تقدیم علی کریمی کرد تا دروازه را باز کند در نهایت بیثمر بماند.
* پنج: و حکایت پر از آب چشم جام ملتهای ۲۰۱۵ و تیم پرتلاش و خستگیناپذیر کارلوس کیروش که داستان مفصلش قبلاً در این صفحه گفته شده و یک بازی پر گل و بازگشتهای متعدد یوزهای ایرانی به بازی در حالی که در ثانیههای آخر نیمه اول مهرداد پولادی اخراج شده و تیم را ۱۰ نفره کرده بود. بازی در پایان وقتهای اضافی سه - سه مساوی شد تا این ضربات پنالتی باشد که حکم به حذف تیم شایسته ایران داده و بعدها حتی اثبات دوپینگ علا عبدالزهرا بازیکن عراقی هم نتواند تغییری در نتیجه ایجاد نماید. آن روز فرشته عدالت فوتبال رفته بود استراحت انگار!