ما و عراقیها | این برادری «تنی» نیست
روزنامه هفت صبح، نادر نامدار | اگر به آقایان مسعود دهنمکی و حسین شریعتمداری برنمیخورد، اگر مثل پیروزیهای تیم ملی مقابل فلسطین و یمن و سوریه شاکی نمیشوند، یکی از بزرگترین آرزوهای فوتبالی من این است که بالاخره یک روز تیم ملی فوتبال ایران، بزند و تیم ملی عراق را له و لورده کند. جوری این تیم را ببرد که عراقیها سالها این باخت را فراموش نکنند و هر وقت قرار است مقابل ما قرار بگیرند از ترس به خودشان بلرزند.
به روابط دوستانه سیاسی دو کشور کاری ندارم. به شباهتهای فرهنگیشان هم همینطور. همچنین به مراودات تجاریشان. میدانم که ایران و عراق در این حوزهها حسابی با هم رفیقند و یکجورهایی برادر هم به حساب میآیند اما حساب فوتبال جداست و استثنائا در این حوزه، این برادری «تنی» نیست. این احتمالا فقط عقیده من و بقیه فوتبالدوستان ایرانی نیست و از سمت مقابل هم چنین احساسی وجود دارد.
اصلا لازم نیست برویم توی دل عراقیها و گزارش میدانی تهیه کنیم تا بفهمیم که آنها هم در مقابل تیم ملی ایران و تیمهای ایرانی چنین حسی دارند. فقط کافی است هایلایتها و مهمترین اتفاقات رویاروییهای تیمهای ملی و باشگاهی عراق برابر ایرانیها را بهخاطر بیاوریم. تقریبا در تکتک این رویاروییها، خشونت و درگیریهای کلامی و روانی و فیزیکی حرف اول را میزند. اگر متهم به داشتن احساسات ناسیونالیستی نمیشوم باید بگویم که تقریبا همیشه مقصر این دعواها عراقیها بودند.
نمیدانم مشکل آنها با فوتبال ایران چیست اما انگار یک حسی شبیه پدرکشتگی دارند! انگار مقابل بزرگترین دشمنشان ایستادهاند و دوست دارند هر بلایی که میتوانند بر سر ایرانیها بیاورند. اصلا فکر میکنم همین احساس قدرتمند نفرت است که باعث شده در تمام این سالها مقابل ایران از جان و دل مایه بگذارند و همیشه هم یکجورهایی برنده از میدان خارج شوند. راستش این فضای جنگی و دشمنانه برابر عربستان، بحرین، امارات و… درک شدنی است اما اینکه عراقیها برابر ایران با این احساس به میدان میروند، برایم قابل درک نیست.
آخرین بار در جام ملتهای آسیای ۲۰۱۱ بود که توانستیم عراقیها را در یک بازی رسمی شکست بدهیم. اما بعد از آن در ۳ بازی رسمی مهم مقابل این تیم ناکام بودهایم که مهمترین و تلخترین آنها در جام ملتهای ۲۰۱۵ بود. آن بازی یکی از بهترین نمایشهای ایران در تاریخ مقابل عراق بود اما همان حس پدرکشتگی و بازی ناجوانمردانه عراقیها باعث شد بهجای خلق یک حماسه، یک شکست ناسزاوارانه را بپذیریم و حذف شویم.
تا قبل از گل سردار در دقیقه ۲۵ یکی، دو بار دیگر هم میتوانستیم دروازه عراق را باز کنیم. تا اواخر نیمه اول، بازی یکطرفه به سود ایران در جریان بود اما فیلم بازی کردن ناجوانمردانه دروازهبان عراق در یک برخورد ساده با مهرداد پولادی که حتی لایق کارت زرد هم نبود، باعث شد تا بنجامین ویلیامز، مهرداد را اخراج کند و ایران را ۱۰نفره! این همان صحنهای بود که باعث شد کارلوس کیروش کتش را در بیاورد و منتظر سوت پایان نیمه بماند تا برود سراغ داور استرالیایی! در نیمه دوم گل مساوی را خوردیم و بازی به وقتهای اضافه کشیده شد.
در همان دقایق اول وقت اضافه عراق گل دوم را هم زد اما پورعلیگنجی چند دقیقه بعد این گل را جبران کرد. چند دقیقه بعد یک پنالتی دادیم و گل سوم را هم خوردیم ولی با همان تیم ده نفره برای بار دوم کامبک زدیم و بازی ۳-۳ مساوی شد. در ضربات پنالتی اما بخت با ما یار نبود و باختیم و حذف شدیم! چه حذف تلخ و دردناکی هم بود.
حالا داریم میرسیم به یک تقابل دیگر مقابل عراق. این یکی هم یکجورهایی بازی مرگ و زندگی است. بازنده این بازی باید قید جام جهانی را بزند و خب معلوم است که بازی در چه فضایی شروع خواهد شد. احتمالا وضعیت عراق در جدول بهتر خواهد بود و آنها برای مساوی به میدان خواهند آمد و برای این یک امتیاز، از هیچ درگیری و جنجالسازی و حرکات ناجوانمردانه و تنشی دریغ نخواهند کرد. میدانم سخت است و شاید خندهدار! اما دلم میخواهد آن آرزویی که گفتم، همین سهشنبه شب برآورده شود. دلم میخواهد وقتی سوت پایان بازی زده میشود، عراقیها روی زمین افتاده باشند و زیرچشمی، شادی و پایکوبی شاگردان اسکوچیچ را تماشا کنند.
دلم میخواهد سهشنبه شب، انتقام بازی رفت، باخت سال ۲۰۱۵ و همه باختهای قبلی را یکجا از عراقیها بگیریم. دلم میخواهد جوری شکستشان بدهیم که سرکو کاتانچ چهارشنبه اخراج شود. دلم میخواهد جوری بازی را ببریم که دفعه بعد، اصلا به این فکر نکنند که میتوانند با فیلم بازی کردن و بازی ناجوانمردانه هم، مقابل ایران قد علم کنند. دلم میخواهد جوری ببریمشان که از بازیهای بعد، فقط بیایند و جوری بازی کنند که کمتر گل بخورند. دلم میخواهد…