کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۱۷۸۰۸
تاریخ خبر:

ماجراهای ما و شکسپیر در ‌‌قرنطینه

روزنامه هفت صبح، اشکان عقیلی‌پور | آقا راستش رو بخواین، یه خرده همچین سخته برام سال نو رو تبریک بگم و آرزوی خاصی بکنم… می‌دونین؟ با اون شکل و شمایلِ ۹۸ و طرز تموم شدنش و ۹۹ هم با این شروع شدنش، ترجیح میدم به روی همدیگه نیاریم که بهار اومده و سال جدیدی شروع شده… حالا فعلا همین جوری بشینیم و همدیگه‌رو نگاه کنیم ببینیم خداوند چه چیز جدیدی می‌خواد تو خشابش بذاره…
قریب به دو ماهی میشه که تقریبا همگی، شکل جدیدی از زندگی‌رو تجربه می‌کنیم که البته در قرون گذشته مسبوق به سابقه هست…

مثل زمان شیوع طاعون که دوستان خانه‌نشین، خفه‌مون کردن از بس که جمله و پاراگراف از کتابی به همین نام، کردن تو چشمامون و وارد هر صفحه از هر نوع شبکه اجتماعی‌ای که شدیم، یا بهمون پیشنهادش کرده بودن یا یکی بهش پیشنهاد شده بود و ما‌رو هم در این لذت بی‌پایان کتابخوانی‌اش در قرنطینه شریک کرده بود… خلاصه این جلدِ کتاب طاعون رو ما در کنار تمام دکورهای منازل و فنجان‌های قهوه و چای و بیسکویت دیدیم و طاعون گرفتیم از چالش طاعونِ دوستان… بگذریم.

نکته تاریخی دیگری که عزیزان در این مدت‌ مجروح‌مان کردند از بس که تکرار کردند و به طرق و اشکال مختلف به حلق‌مان فرو کردند، نَقل مشهوری‌ست که شکسپیر در زمان شیوع طاعون به قرنطینه رفته و در این مدت، « شاه لیر » را نوشته…خب… همانطور که می‌دانید از زندگی شخصی این عزیز، اطلاعات خیلی دقیق و همراه با جزئیاتی در دست نیست و در این فرضیه، نکات زیادی قابل بحث و مو شکافی‌ست…

اول اینکه این بزرگوار با چه شخص یا اشخاصی به قرنطینه رفته و به چه مدت… دوستان اگر یکی دو دقیقه اون کتاب طاعون منحوس‌رو از جلوی دوربین‌های موبایل‌شون دور کنن و همچنین وسط دو تا عکس گرفتن و وسط یکی از قهوه‌های بعد از ظهر، یه جست‌وجویی در گوشی‌شون بکنن و یه نگاهی هم به کتاب « شاه لیر » بندازن، متوجه می‌شن که نوشتن این کتاب، کارِ یه قرون دوزار نیست… قرنطینه اون زمان‌ها هم تومنی هفت صنار با قرنطیه حال حاضر، توفیر داشته و خودت بودی و یه شمع و یه اتاق. والسلام.

بنابراین استاد ویلیام، صد در صد در شرایط معقولی قرار داشته و به اصطلاح خودمون کسی یا چیزی روی مغزش راه نمی‌رفته.
از طرف دیگه، این نکته هم قابل بحثه که خب اساسا کار دیگه‌ای برای انجام دادن نداشته… مثل ما نبوده که هزاران گونه فعالیتِ سازنده دیگر می‌توانیم داشته باشیم.و از تمامِ این نکات مهم‌تر اینکه: بابا، طرف شغلش همین بوده دیگه. نمایشنامه‌نویس بوده. روزهای غیر قرنطینه هم می‌نشسته یه گوشه‌ای و برای خودش « هملت » و « رومئو ژولیت » و … می‌نوشته.

اینجوری نبوده که فعالیت اصلی‌اش فروشِ برنج و عدس باشه و تا قرنطینه شد، یهو بشه نویسنده و زنش بیاد بالا سرش که :
- « ویلی… چیکار داری می‌کنی؟» / « دارم نمایشنامه شاه لیر می‌نویسم…» / « اوهو… چه غلطا… » / « خب چیکار کنم… حوصله‌م سر رفته بود، گفتم یه نمایشنامه‌ای بنویسم…» / « پاشو لشت‌رو جمع کن به من کمک کن بابا… کارای خونه که تموم شد، هر غلطی دلت خواست بکن… ای خدا طاعون بگیریم راحت شیم از این زندگی…» نه دوستان، این جوری نبوده…

بنابراین باز هم عرض می‌کنم. از این قرنطیه چیزی در نمیاد. راحت باشین و اصلا خودتون رو ناراحتِ این موضوع نکنین که حرکتِ آنچنانی‌ای نزدین… حالا شکسپیر یه خبطی کرد. شما کوتاه بیاین…آقا به نظرم همگی بچسبیم به همین « پایتخت » و ببینیم چه جملاتِ بدیع و نغزِ سیاسی و حماسی و کوبنده‌ای سانسور شده و در صفحات شبکه‌های اجتماعی‌مان، اعتراض مدنی به صدا و سیما بکنیم تا بلکه وقت بگذره و شرّ این کرونا بخوابه و بریم سر زندگی‌هامون.

کدخبر: ۳۱۷۸۰۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر