قتلهای زنجیرهای؛ آذر ترسناک ۷۷
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | بعید است بتوانید حال و هوای سالهای ۷۶ و ۷۷ را در ذهنتان مجسم کنید. طبقه متوسط سرمست از پیروزی قاطع انتخاباتی، فضا را برای فشار بر جناح مقابل هموار میدید. دو روزنامه صبح امروز تحت هدایت سعید حجاریان و خسرو تهرانی که در دهه شصت سرپرستان و سیاستگذاران اطلاعات نخست وزیری بودند و روزنامه جامعه که بعد به صبح آزادگان تبدیل شد و پاتوق حلقه کیان و نیروهای نزدیک به ملی مذهبیها بودند.
در این دو روزنامه با انواع و اقسام افشاگریهای جنجالی علیه چهرههای شاخص حاکمیت روبهرو بودیم. فضا به شدت پرتنش شده بود. مطالب طعنهآمیز و طنزآلود پرشده بودند و مطالبات هرچه بیشتر فرهنگی و اجتماعی در صفحه اول روزنامهها نقش بسته بودند. در این میان ناگهان در ابتدای آذر ۷۷ اتفاق شگفتانگیزی فضای سیاسی کشور را تکان داد.
داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر در خانهشان با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند. داریوش فروهر از چهرههای ملی و مذهبی بود که در دولت بازرگان منصب وزارت داشت و در جریان خروج بنیصدر از کشور مورد بازخواست و بازداشت قرار گرفت و به عنوان یکی از چهرههای ملی مذهبی اپوزیسیون در کشور حضور داشت.
قتل این زوج بازتاب سنگینی در کشور داشت بهخصوص که دو روزنامه صبح امروز و جامعه (صبح آزادگان) برای انتشار خبرهای مربوط به این موضوع سنگ تمام گذاشتند. در ۱۲ و ۱۸ آذر، دونویسنده چپگرا به شیوهای مشابه کشته شدند. محمد مختاری و جعفر پوینده. فشار افکار عمومی به نهایت خود رسیده بود و روزنامهها و رسانهها و چهرههای اصولگرا اصرار داشتند که این ناشی از عملیات یک سازمان جاسوسی خارجی است.
به دستور خاتمی کمیتهای به ریاست علی ربیعی تاسیس میشود تا حقیقت ماجرا کشف شود. دو مدیرکل وزارت اطلاعات به شکلی سربسته به ربیعی اطلاع میدهند که ماجرا مربوط به داخل وزارتخانه است. تحقیقات بالا میگیرد و در نهایت چهارنفر به عنوان مجریان اصلی بازداشت میشوند.
سعید امامی که در دوره فلاحیان در زمان دولت هاشمی رفسنجانی معاون امنیت وزارت اطلاعات بود و در دولت خاتمی توسط وزیر اطلاعات جدید یعنی دری نجفآبادی به عنوان مشاور به کار گماشته شده بود، مصطفی کاظمی که معاون امنیت جدید بود، مهرداد عالیخانی مدیرکل وزارت اطلاعات و البته خسرو براتی. در مورد دلیل این قتلها گمانهزنیها و اطلاعات ضد و نقیض فراوان است و این که آمر اصلی این قتلها چه کسانی بودند؟
انگشت اتهام به سمت فلاحیان وزیر قبلی و دری نجفآبادی وزیر فعلی گرفته شد اما هردو انکار کردند و در مورد دری نجفآبادی کار به قسم جلاله کشیده شد. هرچند در نهایت برکنار شد. اینکه آیا عاملین این قتلها مجوزهای مذهبی برای خود به دست آورده بودند هم از نکتههایی است که در آن افسانه و واقعیت با هم درآمیخته شدهاند.
آیا این چهارنفر از سوی یک سازمان جاسوسی خارجی تحریک شده بودند؟ الان دیگر این فرضیه طرفدار چندانی ندارد. اما آن موقع گروهی روی اسم عالیخانی به عنوان چهره نفوذی دست گذاشتند:پدر مهرداد عالیخانی، علیاصغر عالیخانی، پسرعمه دکتر علینقی عالیخانی دولتمرد و وزیر سرشناس حکومت پهلوی دوّم و دوست و معاون امیر اسدالله علم، نخستوزیر و وزیر دربار و نفر دوّم حکومت پهلوی دوّم، بود.
در جریان دادگاه قتلهای زنجیرهای، عالیخانی به عنوان متهم ردیف دوم به دوبار حبس ابد محکوم شد. مصطفی کاظمی به چهاربار حبس ابد محکوم شد که شایعه است بعدها عفو و از زندان آزاد شده است. خسرو براتی هم چند سال بعد آزاد شد. اما جنجالیترین چهره یعنی سعید امامی که از قدیمیترین چهرههای وزارت اطلاعات و از تحصیل کردههای آمریکا بود در سال ۷۸ با خوردن داروی نظافت در حمام به شکل دردناکی خودکشی کرد.
این پرونده قربانیان دیگری هم داشت. مثل مسئول وقت حراست بهشتزهرا که در این عملیات دخیل بوده و یا چندین نفر دیگر از مدیران میانی وزارت اطلاعات و اعضای وابسته که در دادگاه قضایی نیروهای مسلح محاکمه شدند و به جرم دخالت مستقیم در قتلها به قصاص محکوم شدند اما بعدها به دلایل مختلف به حبسهای زیر ۱۰سال حکمشان تغییر کرد. تاثیر این قتلها اما کشیدن ترمز جریان اصلاحطلبی بود. به دلایل مختلف!