فوتبال و زندگی؛ بیم و امید و جنگیدن
روزنامه هفت صبح، دکتر امیررضا مافی| فوتبال بازی عجیبی است، حتی برای من که دنبالکننده حرفهای آن نیستم و در خلال فرصتهایی که پیش میآید به دیدن مسابقات داغ مینشینم، از اتفاقات درون آن، حیرتزده میشوم. یک تئاتر تعاملی و بداهه که گاهی تراژدی میشود و گاهی یک ملودرام شورانگیز. این شبها که رقابتهای حذفی جام ملتهای اروپا با یک سال تعویق، به دلیل همهگیری کرونا برگزار میشود، نمایشنامه رقابتها، با غافلگیری مدام پایانی، بیننده را بهوجد میآورد.
فکر کنید که قهرمان و نایبقهرمان آخرین دوره جام جهانی، در یک شب، برخلاف انتظار حذف میشوند. دو بازی که با یک سناریوی مشترک، نود دقیقه زمان معمولاش تمام میشود؛ یکطرف تیم اسپانیا میتواند، با یک بازیکن کمتر تا دقایق آخر ۳بر یک از تیم کرواسی جلو باشد و ناگهان در لحظات آخر دو گل دریافت کند و نتیجه سه - سه مساوی شود و بازی به وقتهای اضافی برود. آنطرف تیم فرانسه، ۳بر یک برابر سوئیس پیش میافتد و لحظات پایانی دو گل دریافت میکند و آن بازی هم مانند رقابت اول، با نتیجه سه-سه به اوقات اضافی میرود.
گویا که یک نویسنده چیرهدست، دو نمایشنامه را یک شکل نوشته است. رقابتها در لحظات اضافی، نفسگیر میشوند. در پانزده دقیقه نخستِ بازی اول، اسپانیا با بازی تهاجمی عجیبی، میتواند دو گل پیاپی بهثمر برساند و رویاهای مردم کرواسی را که به ماندن در جام امیدوار شده بودند، از بین ببرد. آنطرف سوئیسیها که به ساعت ساختنشان مشهورند، تیکتاکِ برد را کوک میکنند. مردمانی که کنار دریاچه لوزان نشسته بودند، وقتهای اضافی را با اضطراب با همان نتیجه سه - سه به پایان میبرند.
سمپوزیوم پنالتیها شروع میشود. سوئیسیها پنج پنالتی خود را گل میکنند. خروسها نیز چهار پنالتی اول را به ثمر میرسانند و اِمباپه، ستاره جوان فرانسه که شاید جایگزین رونالدو و مسی باشد، پشت توپ قرار میگیرد تا ضربه پنجم را بزند. نفسها در سینه طرفداران پاریسی حبس میشود و برخلاف انتظار، او نمیتواند توپ را به تور دروازه برساند و فرانسه مانند کرواسی حذف میشود. یکطرف تیمی که خود را به نتیجه تساوی رسانده بود، شکست خورده و طرف دیگر تیمی که در دقایق پایانی، بازی را مساوی کرده، میبرد. گویی که نویسنده دو پایان را برای دو وضعیت یکسان رقم زده است.
این یادداشت حتما تحلیل رقابتهای فوتبال نیست، بلکه نگاه به استعارهای است برآمده از یک تئاتر تعاملی در مستطیل سبز. استعارهای از بیم و امید و جنگیدن؛ تلاش بیوقفه تا لحظات پایانی و قبول نکردن شکست. این خود زندگی است که برخلاف تصورات ما پیشبینیپذیر نیست. ممکن است جایی، کسی خودش را به سطح آب برساند و انگار زنده میماند، اما دقایق بعد دوباره غرق شود و آنسوی دیگر، کسی بتواند خودش را نجات دهد و قهرمان باشد.
زندگی، مملو از این موقعیتهایی است که ما فکر میکنیم مثل بار قبل، مثل آن دیگری، پیروزیم و ناگهان شکست میخوریم، یا بالعکس. خوف و رجا یا بیم و امید، مهمترین احساس آدمی است. خیلیوقتها نقشههایی که میکشیم، درست از آب در نمیآیند یا هرچه به سمت چارچوب دروازه شوت میزنیم، گل نمیشود. گاهی آن لحظات پایانی که امید به حداقل رسیده، توپ روی پایمان خوب جفتوجور میشود و برنده میشویم.
فوتبال تمثیل مهمی از زندگی است. ما در برابر رقبایمان، خوشفکریم، اما مسائل نیز مسیر خود را طی میکنند. کسی برنده است که خالی نکند و امیدش تمام نشود، از رسیدن به تساوی راضی نباشد و کار را تمامشده فرض نکند. کسی در زندگی پیروز است که تا لحظه آخر بجنگد، راضی نباشد و پا پس نکشد. زندگی مملو از پیروزی و شکست است و هیچ وضعیت شادیبخش یا غمانگیزی در آن ماندگار نیست. عمر بی توقف پیش میرود و باید ما هم با «زمان» تحت هر شرایطی پیش برویم و تئاتر «زندگی» را زندگی کنیم.