عزیزم شکنجه خوبی داشته باشی
روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| اگر بیگانگان فضایی از آن بالا سیاره ما را زیر نظر داشته باشند و زوم کنند روی یک مطب دندانپزشکی، بدون شک مو بر اندامِ مستطیلیشان سیخ خواهد شد و نعرهکشان جلوی چشمهایشان را خواهند گرفت تا بیش از این شاهد این منظره رعبآور نباشند.
اگر تا به حال به مطب دندانپزشکی کودکان نرفتهاید باید بدانید آنجا خیلی زیباتر و دلنشینتر از همنوعِ بزرگسالش است. در اتاق انتظار، کارتون پخش میشود و از در و دیوار کتاب و اسباب بازی آویزان است و کارکنان مطب لباسهای رنگارنگ میپوشند و وقت و بیوقت به شما لبخند میزنند.
در این فضای زیبای آرامش بخش نشسته بودیم که نوبت پسر ۷-۸ سالهای فرا رسید و پسر مثل کسی که میداند اگر پایش به آن اتاق برسد دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود، پرید روی مبل و بعد روی مبلی دیگر و پدرش به قصد گرفتن بچه، مثل کسی که می خواهد پشهای را بکشد، تند تند دستهایش را به هم میزد. اما بچه، از آن پشههای زبل و تندرویی بود که هرگز قربانی نمیشوند.
دکتر و دستیاران دکتر در انتظار بودند و پسر در حال فرار و پدر در پی شکار. بالاخره پسر را جیغ کشان به اتاق دکتر بردند و حتی با وعده جایزههای آخرِ کار هم نتوانستند آرامش کنند. پسر وسط جیغهایش گفت «جایزههاتون آشغاله. به هیچ دردی نمیخوره» و دوباره جیغ را ادامه داد. درِ اتاق دکتر بسته شد. ما ماندیم و عروسکهای آویزان از دیوارِ اتاقِ انتظار و کارتون رویاییِ والت دیزنی که پخش میشد. اما صدای جیغ از پشت درهای بسته هم به وضوح شنیده میشد.
تصور کنید بیگانگان فضایی این صحنه را ببینند. چند نفر آدم بزرگ و یکی دو بچه در اتاقِ زیبای انتظار نشستهاند و کارتون تماشا میکنند و از اتاقِ در بسته کناری صدای جیغ و عربده میآید. جیغی ممتد شبیه همانی که احتمالاً در اتاق شکنجه شنیده میشود.
اما فرق آنجا با اتاق شکنجه در این است که ما در مطب دندانپزشکی به هم لبخند میزدیم و جوری رفتار میکردیم که انگار داریم میگوییم: «اوه چه روز زیبایی. چه جیغهای گوش نوازی. امیدوارم شکنجه ما هم به جذابی این یکی باشه.» بچههای اتاق انتظار با دیدن ما که در کمال آرامش و صبوری به نوای عربده بچهای در اتاق دکتر گوش میکردیم و کارتون میدیدیم، گیج شده بودند و حتما فکر میکردند رسمش همین است!
بعد از ۲۰ دقیقه جیغِ بیوقفه بالاخره پسر از اتاق بیرون آمد. جایزهاش در دستش بود و قیافهاش معمولی. هیچ شبیه کسی نبود که میتواند اینطور با پشتکار عربده بکشد. نوبت نفر بعدی بود. لبخند جمع میگفت: «عزیزم، شکنجه خوبی داشته باشی.»