کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۱۶۳۲
تاریخ خبر:

صد سال صد قصه دیگر| زندانبان مهربان زندان قصر

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | ‌همین خرداد ماه بود که یک آگهی تسلیت جالب در همشهری و اطلاعات منتشر شد. جمعی از چهره‌های سیاسی کشور درگذشت تیمسار کورنگی رئیس زندان قصر در سال‌های ۴۴ تا ۴۸ را تسلیت گفته بودند. اعضای سازمان ملل اسلامی. در بین اسامی نام‌هایی مثل آیت‌الله موسوی بجنوردی‌،‌ حجت‌الاسلام حجتی کرمانی،‌ حسین سرحدیزاده، ‌میر محمد میرمحمد صادقی، ‌مرتضی حاجی و…به چشم می‌خوردند.

تیمسار کورنگی که بوده که زندانی‌ها او را به عنوان زندانبان ستایش می‌کردند؟ کورنگی متولد اصفهان بود. حقوق جزایی خوانده بود و سر از پلیس و شهربانی درآورده بود و در اواخر دهه سی به عنوان رئیس زندان گنبدکاووس منصوب می‌شود. یک ویرانه با زندانیانی که در چرک و بیماری در هم می‌لولیدند. کورنگی با برانگیختن ثروتمندان شهر (در دهه سی گنبد با تکیه بر مزارع و تجارت پنبه شهر بسیار ثروتمندی بود)کار بازسازی زندان را انجام می‌دهد و برای زندانی‌ها حمام و دستشویی‌های تروتمیز و کارگاه و بخش تفریحی می‌سازد.

اقدامات او در زندان گنبد آن قدر شوکه کننده بود که بلافاصله از طرف سرتیپ مبصری رئیس وقت شهربانی به ریاست زندان قصر مهم‌ترین زندان کشور منصوب می‌شود. در ۳۷سالگی. این داستان تا همین جایش سرچشمه فیلم معروف سرخپوست ساخته نیما جاویدی بود. شخصیت سرگرد جاهد با بازی نوید محمدزاده از روی شخصیت سرگرد کورنگی در سال ۴۴ آداپته شده بود و حاصل چند جلسه نشست و برخاست کارگردان با تیمسار کورنگی بوده است.

کورنگی در منصب ریاست زندان قصر با وضعیت آشفته این زندان روبه‌رو می‌شود. در یک حرکت ابتکاری در روز بازدید از زندان توسط هویدا(نخست وزیر وقت ) او را خارج از برنامه به ملاقات بند زندانیان خطرناک و همین طور بند زندانیان سیاسی می‌برد و هویدا در حیرت از شرایط سخت زندانی‌ها به کورنگی برای ساخت عمارت‌های جدید و بازسازی برخی ساختمان‌ها کارت سبز ویژه و البته منابع اقتصادی دست به نقد می‌دهد.

کورنگی در این دوران ارتباط ویژه‌ای با مبارزان مذهبی به‌خصوص آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان پیدا و شرایط مکاتبه و ارسال وجوه را برای آنها از داخل زندان مهیا کرده بود. شیوه رفتار جوانمردانه‌اش با زندانیان کم کم غرولندهایی در بدنه سازمان امنیت کشور ایجاد کرده بود.کورنگی به‌خصوص از دوستداران سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی در مسجد هدایت تهران بود و در دوران حبس آیت‌الله طالقانی تلاش زیادی برای آسایش ایشان انجام داد.

کورنگی زندانیان را برای انجام مراسم و جشن‌های مذهبی آزاد گذاشته بود و دست آخر به خاطر یک سخنرانی تندو تیز آیت‌الله طالقانی در جشن میلاد امام حسین در زندان، ‌خودش مجبور به تحمل چند روز انفرادی شد! او در خاطراتش چند تا از زندانی‌های مشهور آن دوران را اینگونه توصیف کرده است: دکتر سامی جوان بود اما پختگی و متانت یک پیرمرد را داشت. مهندس بازرگان انسانی شریف، صدیق، نوع‌دوست و حق‌شناس بود. من فریفته رفتار و سجایای اخلاقی دکتر یدالله سحابی شدم، ایشان را حقا در ردیف اولیاءالله می‌دانم.

آقای منتظری مردی بسیار سلیم‌النفس، متدین اصولی، خوش‌قلب و با صفا و با صداقت یک روستایی بود. ناطق نوری آرام و متین بود و به مردم توجه داشت. هاشمی رفسنجانی شیخی جوان و لاغراندام ولی بسیار متین و باوقار بود، اغلب مشغول مطالعه بود و مجلات انگلیسی مطالعه می‌کرد.

او خود در نامه‌ای در همان سال‌ها ایده‌های خود را برای مافوقش برملا ساخته بود:‌ او در نامه‌ای که روز بیستم مهر ۱۳۴۵ از بازداشتگاه اطلاعات نوشت و برای تیمسار مبصر فرستاد، اعتراف کرد که «بودن امثال آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آقای طالقانی و آقای منتظری و امثال آن‌ها عاملی مؤثر در انگیزه بنده در ایجاد امکانات برای حضرات بوده است زیرا رنج دیدن امثال این انسان‌های شریف در زندان جز با مساعدت و کمک به آن‌ها جبران‌پذیر نیست.»

در شب سوم پیروزی انقلاب چند فرد مسلح با ورود به خانه کورنگی او را به کمیته انقلاب در خیابان شمیران بردند: «یک دبیرستان آنجا بود که محل کمیته شده بود. من را به یک اتاق بردند و هر سه نفر جوان مسلح به سرعت ناپدید شدند. یک نفر روحانی که بعد معلوم شد آیت‌الله حاج شیخ ملکی است به همراه سه نفر دیگر در اتاق بودند. به من گفت شما سرتیپ هستید و رئیس زندان بوده‌اید. در همین موقع ورقه‌ای به دست آقای ملکی دادند.

آقای ملکی گفت از شما شکایت شده است. گفتم مگر شما به شکایت اشخاص در دعاوی حقوقی و خصوصی هم رسیدگی می‌کنید. یک نفر از اتاق مجاور گفت ما به همه چیز رسیدگی می‌کنیم، انقلاب یعنی همین. در این موقع تلفن زنگ زد و آقای ملکی تلفن را برداشت. خیلی محترمانه با شخصی صحبت می‌کرد و مرتب می‌گفت اشتباه شده است. من خودم رسیدگی می‌کنم. بعد تلفن را به من داد. مرحوم آیت‌الله طالقانی بود.

خدا رحمتش کند سؤال کرد چه شده؟ گفتم نمی‌دانم. گفت با همان اتومبیلی که شما را برده‌اند باید به منزل برگردانند. خیلی عصبانی بود. گفت فلانی ناراحت نباش پیش می‌آید. بلافاصله آقایان من را با یک اتومبیل بنز که متعلق به کلانتری بود به منزل برگرداندند. معلوم شد خانم من به مرحوم آیت‌الله طالقانی جریان را گفته بود و این مرد بزرگ لحظه‌ای درنگ نکرده و پیگیری کرده بود.» کورنگی در دولت موقت به معاونت اطلاعات شهربانی رسید اما پس از سقوط دولت موقت ترجیح داد خودش را بازنشسته کند.

کدخبر: ۴۱۱۶۳۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر