شوخی تلخ سرنوشت با محمدعلی فروغی
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | محمدعلی فروغی چهرهای استثنایی در تاریخ معاصر ایران است. سیاستمداری که با پشتکار در کارهای دیوانی و اداری پای خود را به وزارتخانههای دوران قاجار باز کرد و بعد رئیس دبیرخانه مجلس و باز هم با پشتکار و ممارست خود نماینده مجلس در دور دوم شد. او هیچ وقت مبارز سیاسی نبود اما شخصیتا شکلی بود که اعتماد سیاسیون ومبارزان را به سمت خود جلب میکرد.
پدر او رئیس دارالترجمه دوران قاجار بود و بدین جهت فروغی به شکل خودکار بر زبان فرانسه و تا حدی انگلیسی مسلط بود. در بحبوحه انقلاب مشروطه او در تهران و با یاری همزاد سیاسیاش یعنی وثوقالدوله اولین لژ فراماسونری ایران را تشکیل داد و قوانین آن را نیز ترجمه کرد و در اختیار دوستانش گذاشت. بیشتر همچون یک سرگرمی سطح بالا برای گروهی از مردان متجدد روشنفکر! از همین سالها انگلیس و سفرایش پشتیبان او شدند.
فروغی به همراه سید حسن تقیزاده و حسن وثوق (وثوق الدوله) مردان معتمد متجدد در اواخر دوران قاجار بودند که سفارت انگلیس از آنها حمایت میکرد. هر سه نفر در تنظیم قراردادهای دیپلماتیک و اقتصادی ایران با غرب نقش پررنگی داشتند. حسن تقیزاده در لغو و سپس تجدید قرارداد نفتی دارسی،حسن وثوق در قرارداد خیانتبار ۱۹۱۹ با انگلیس و فروغی هم در کنفرانس پاریس حضور پیدا کرد تا منافع ایران در معادلات قدرتهای اروپایی و آمریکایی پس از جنگ اول جهانی را تامین کند که اینبار توسط انگلیس پس زده شد و اجازه حضور در کنفرانس را پیدا نکرد چراکه انگلیسیها به خاطر قرارداد ۱۹۱۹ خیالشان از طرف ایران راحت بود.
در واقع وثوقالدوله جلوی موفقیت دوست و رقیب خود فروغی را گرفت. فروغی هم در عوض یکسال و نیم در اروپا سیاحت و سخنرانی کرد و در فضای باز فرانسه و آلمان پس از جنگ روزهای خوشی را از سر گذراند. در سن ۴۴ سالگی. این داستانها مربوط به سال ۱۲۹۸ است. یکسال قبل از کودتای سید ضیا و رضاخان.او در دوران پختگی خود در کابینههای متعدد دوران احمد شاه وزارت را تجربه کرده بود و حتی در دورهای همه کاره دربار احمد شاه شد.
او سالهای پس از کودتا هم معتمد سردار سپه بود. او یکی از کسانی بود که از ایده جمهوریخواهی و سپس انتقال سلطنت به رضا شاه حمایت کرد. او در سال ۱۳۰۴ عازم فرانسه شد تا احمد شاه را از این اتفاق آگاه و از او دلجویی کند که معروف است که احمد شاه قبول نکرد. هرچه بود فروغی بلافاصله پس از تاجگذاری رضاشاه به اولین نخست وزیر او بدل شد. هرچند آبش با تیمورتاش به یک جوی نرفت و استعفا داد و بعد هم دورهای به شکلی نمادین وزیر جنگ بود بیآنکه قدرت تصمیمگیری داشته باشد.
بزرگترین مخالف او در آن سالها دکتر محمد مصدق بود که مثل فروغی تحصیلات حقوق داشت. این سخنرانی مصدق درباره فروغی جالب است:«فروغی در زمان نخستوزیریاش، بدون اطلاع دیگر وزیران، در نامهای به سفارت انگلیس، حدود ۱۰میلیون تومان دعاوی دولت انگلیس را نسبت به ایران تأیید کرده بودهاست. … او به دلیل همین باج دادنها به دولتهای خارجی، هیچگاه ضرری ندیده و همیشه در کار بوده و بلکه گاهی هم مثل امروز غیر از وزارت یکی دو کار دیگر هم، ریاست دیوان تمییز و ریاست مدرسه حقوق را ذخیره نموده که اگر از مقام وزارت کنارهجویی کرد، مملکت از آثار وجودی ایشان مستفیض شود!»
فروغی در دورهای سفیرکبیر ایران در استانبول شد و از قرار رابطه دوستانه بسیار خوبی با آتاتورک برقرار میکند و زمینه ساز سفر رضاشاه به ترکیه میشود. با به زندان افتادن تیمورتاش ستاره بخت فروغی رو به صعود رفت. او در سال ۱۳۱۲ دوباره نخست وزیر شد. در دوران او در انفعال زیرکانهاش حکم اعدام تیمورتاش و سردار اسعد در زندان اجرا شد. اما بداقبالی به سراغ خود فروغی هم آمد. مدافع همیشگی تجدد خود در همین گود به زمین افتاد.
وقتی که در غائله اجباری شدن کلاه شاپو در مشهد مردم در مسجد گوهرشاد تحصن کردند و به دستور رضاشاه به آنها حمله شد. در این میان مصباح السلطنه تولیت آستان قدس به نوعی در دستور رضاشاه وقفه ایجاد کرد و بلافاصله در دادگاهی صحرایی به اعدام محکوم شد! در واقع رضاشاه با سنگدلی در جهت همان تجددی گام بر میداشت که حاصل اندیشههای فروغی و سفرش به ترکیه بود.
اما نکته اینجاست که مصباح السلطنه پدر دامادهای فروغی بود! تلاش فروغی برای نجات جان پدر دامادهایش به خشم رضاشاه و برکناری فروغی منجر شد! فروغی شانس آورد که در طوفان خشم رضاشاه گیر زندان و سرپاس مختاری بیرحم و پزشک احمدی نیفتاد. تقدیر این بود که فروغی که اولین نخست وزیر رضاشاه بود شش سال بعد و در شهریور۲۰ آخرین نخست وزیر رضاشاه هم شد و او بود که با همدستی انگلیسیها مراحل برکناری رضاشاه و انتقال قدرت به پسر او را ترتیب داد.