سرخوشی و سرما و دلهره در دهه ۶۰
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در دهه شصت فرار از دبیرستان و رفتن به صف جشنواره فیلم اتفاق نرمالی محسوب میشد. اکران فیلمهای جشنواره از صبح ساعت ۱۰ شروع میشد و این موهبتی برای ما دانشآموزان خوره فیلم بود که در فرار از ازدحام بعدازظهر و شب در خلوتی صبحگاهی فیلمها را ببینیم.
دیگر یاد گرفته بودم که از خیر بیشتر فیلمهای ایرانی بگذرم و وقتم را صرف یافتن فیلمهای مهم سینمای جهان کنم که عموما در سالنهای فرعی و دورافتاده اکران میشدند. جشنواره فیلم آن سالها گستردگی شگفتانگیزی داشت. بخشی بود با نام جشنواره جشنوارهها که تعدادی از فیلمهای خوب معاصر جهان را میشد در آن پیدا کرد.
من در همین بخشها بود که عجیبتر از بهشت از جیم جارموش، مهاجران از یان تروئل، فیلمی کوتاه درباره کشتن و بیانتها هر دو از ساختههای کریستف کیسلوفسکی را شکار کردم. در هر دوره حتما یکیدو مرور از سینمای کلاسیک هم موجود بود. مثلا سینمای آلمان و یا مرور آثار کنجی میزوگوچی و یا کارهای پاراجانف.
یا تک و توک کارهای فورد و لانگ و رنوار. مثل دیدن توهم بزرگ روی پرده عریض. یا حتی بخشهای انتزاعیتر سینما و ادبیات فرانسه. مجموعهای از آثار سینمای فرانسه که با اقتباس از ادبیات این کشور ساخته شده بودند. و جالب آنکه بیشترشان حتی زیرنویس انگلیسی هم نداشتند با اینحال میرفتیم و در صف میایستادیم و این فیلمها را میدیدیم و فخر میفروختیم.
جشنواره فیلم یک میعادگاه بود. مجموعهای از جوانان و دوستداران سینما گردهم میآمدند و حال و هوای تهران را عوض میکردند. رهگذران حتی آنهایی که علاقهای به سینما نداشتند با حیرت و شگفتی به صفهای چندردیفه جوانان سرخوش در سرمای سوزناک بهمنماه خیره میشدند. جوانانی که به شکل هدفهای متمرکز برای گشتهای امر به معروف و حجاب درآمده بودند.
جشنواره فجر امسال سیوهشتمین دورهاش برگزار میشود و خب دیگر توان تاثیرگذاری بر اتمسفر تهران را ندارد. دیگر آخرین فیلم کیمیایی و مهرجویی و یا بعدها حاتمیکیا شور و ولوله در میان تماشاگران ایجاد نمیکند. دیگر کسی برای دستیابی به شماره ویژه جشنواره فجر مجله فیلم سر ودست نمیشکند. مجموعهای از تصمیمهای «عاقلانه» حرارت این جشن بزرگ را کاهش داده است. سردمان است.