روزگار قیصر؛ از بهروز تا پوری و اشرف و گوگوش
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در دی ماه ۱۳۴۸ فیلمی در سیزده سینمای تهران اکران شد که تاریخ سینمای ما را به دو قسمت تبدیل کرد.کار کارگردان جوان ۲۷سالهای بهنام مسعود کیمیایی که در یک ملاقات در رستورانی در انتهای سلطنتآباد طرح داستانی خود را به عباس شباویز ارائه داده بود و بعد تبدیل شد به همین فیلم: قیصر.
فیلمی که دکتر شریعتی را به سینماها کشاند و ترجمان اتمسفر زمان خود شد.آمیزهای از اعتراض و ناامیدی و کنشگری.فیلم در دو نوبت اکران خود تا میانه سال ۱۳۴۹،یک میلیون و دویست هزار نفر از مردم تهران سه میلیون نفری را به سینماها کشاند و تاثیری صاعقهوار بر فرهنگ عامه داشت.اما این فیلم سکوی پرش بازیگر ۳۲سالهاش یعنی بهروز وثوقی به دنیای ستارههای سینما بود.بازیگری که از تئاتر و دوبله وارد سینما شده بود و در طول دهه ۴۰ تمام تلاشهایش برای عبور از دیوار بلند ستارههایی مثل فردین و ملک مطیعی با شکست روبهرو شده بود.
او در فیلم خداحافظ تهران با پوری بنایی آشنا شده بود و سال ۱۳۴۷ با کمک و پشتیبانی پوری بنایی که بازیگر مشهورتری از وثوقی بود و نامزد او هم به حساب میآمد، نقش نسبتا مهمی در فیلم صدکیلو داماد کسب کرده بود اما این قیصر بود که او را به یک ستاره تبدیل کرد.با این تفاوت که او اولین ستاره سینمای ایران بود که به عنوان یک بازیگر هم مورد تحسین قرار میگرفت و فقط منحصر به شمایل مردانه سینمای فیلمفارسی نبود.
بهروز وثوقی سپس در یک دوره پرفروغ بازیگری مجموعهای از بهترین فیلمهای سینمای ایران را در کارنامهاش رقم زد:رضا موتوری، فرار از تله، پنجره، داش آکل، طوقی،کندو،گوزنها،سازش،سوته دلان. فیلمهایی که او را نامزد عنوان بهترین بازیگر تاریخ سینمای ایران ساخته است.او همزمان در سینمای فارسی هم جای فردین و ملک مطیعی را تنگ کرد و خودش را به عنوان یک ستاره سینمای تجاری نیز نمایاند. بهخصوص در سهگانه ممل آمریکایی،همسفر و ماه عسل.
او در این سالها یعنی سالهای ۵۲ تا ۵۴ درگیر دو داستان جداگانه میشود.ارتباط با اشرف و رابطه عاشقانهاش با فائقه آتشین یا همان خانم گوگوش. اشرف ۱۸سال از وثوقی بزرگتر بود و با همان رفتارهای خاص خود وثوقی را به دربار و ضیافتهای خصوصی کشاند.این ماجرا را در خاطره محمدعلی فردین میتوانیم پیگیری کنیم که سالها بعد به شکل نارفیقانهای در این مورد گفته است:«… مدت زیادی بهروز با اشرف بود و با دربار ارتباط پیدا کرد…
اسم بهروز را از این به بعد سر زبانها انداختند. همینطور در فستیوالهایی که بهروز جایزه میگرفت بدون ارتباط با این ماجرا نبود…یک روز صبح ساعت چهار و نیم، پنج صبح از جلسه فیلمبرداری برمیگشتم، اتومبیلی جلویم بود که بهروز در آن نشسته بود و سرش را از پنجره بیرون آورده بود. پس از یک شب زندهداری (در دربار) با سر و وضعی آشفته رهایش کرده بودند تا به خانهاش برود(!) یک شب دیگر در یک مهمانی (درباری) او را در وضعی آشفتهتر دیدم. اگر انقلاب نشده بود شاید بهروز از دست رفته بود…»
شایعه است که وثوقی در دو نوبت و در سالهای ۵۳ و ۵۴ مهمان ویژه اشرف در ویلای خصوصیاش درجزیره کبودان در دریاچه ارومیه بوده است. هربار سه یا چهار روز. این رابطه از قرار موجب هراس ساواک و نخستوزیری شده بود و خب راهحل را به شکل غیرمنتظرهای پیدا کردند. و آن هم همبازی شدن دوباره وثوقی با خانم گوگوش در فیلم ممل آمریکایی بود. (آنها قبلا در پنجره هم همبازی شده بودند)خانم گوگوش آن سالها درگیر گرفتن طلاق از همسرش محمود قربانی بود که مالک کاباره میامی بود و نفوذ شدیدی در میان اهالی موسیقی پاپ داشت.
شکل گرفتن رابطه میان وثوقی و خانم گوگوش موجب میشود با پادرمیانی وثوقی و سفارش اشرف، شخص هویدا دخالت کند و طلاق خانم گوگوش از محمود قربانی را اخذ کند. قربانی خودش نقل کرده:چند روز بعد کسی آمد گفت که نامهای ازسوی نخستوزیــــر برای من آورده. دیدم در نامه امر شده که گوگوش را طلاق دهم. آن فرد را کتک زدم و انداختم بیرون رفتم و …. دوستانم بهمن گفتند اگر طــــــــلاق ندهی تو را از زندگی ساقط میکنند و پای ورقه طلاق را مجبور شدم که امضا کنم.»
سپس وثوقی با جدا شدن از پوری بنایی با خانم گوگوش ازدواج میکند و خب فائقه آتشین خود از دوستان صمیمی پوری بنایی بود و در مجموع کل ماجرا وجه آزارندهای داشت.این ازدواج کمتر ازدو سال به طول میانجامد.در این سالها که وثوقی در اوج شهرت است داستانهای زیادی از رفتارهای پرخاشگرانه وثوقی نقل شده است.مثل سیلی زدن به گوش عکاس روزنامه اطلاعات یا درگیری با پرستار یک بیمارستان خصوصی که منجر به اعتصاب کارکنان بیمارستان شد و در نهایت با تهدید ساواک در برخورد با اعتصابیون داستان ختم شد.
همینطور شایعهای وجود دارد در مورد تلاش وثوقی برای پروندهسازی علیه داریوش اقبالی در ساواک که میگفتند درگیر رابطه عاطفی با فائقه آتشین (که حالا از وثوقی طلاق گرفته بود) شده بود. این شایعه البته تایید نشده است.وثوقی در سال ۵۷ به بهانه بازی در فیلمی که تونی زرین دوست در آمریکا میساخت از ایران خارج شد و دیگر هرگز برنگشت. نتوانست برگردد.در تمام این سالها شاهد فعالیت ایرج قادری و سعید راد بود اما راه برای او بسته بود.
سابقه همنشینیاش با اشرف موجب شد تا مسئولان راه را بر بازگشت او ببندند بهخصوص که در این سالها در چندین نمایش سیاسی در تئاترهای لندن و لسآنجلس نیز ظاهر شده بود. مخالفان ورود او به این نقل قول از او اشاره میکنند که به ادامه مراوداتش با اشرف حتی در پس از انقلاب اشاره دارند:
«… در این مدتی که در آمریکا بودم. رئیس دفتر والاحضرت اشرف از نیویورک زنگ میزد و مرتب مرا دعوت میکردند.
میرفتم نیویورک و سه چهار روزی میماندم و برمیگشتم. مثل سابق به من لطف داشتند…»طی این سالها مجید مجیدی،اصغرفرهادی ،عباس کیارستمی ،شهاب حسینی،خسرو شکیبایی ،حامد بهداد و پرویز پرستویی هرکدام به نوعی به تجلیل و تقدیر از بهروز وثوقی برآمدند و به ملاقات با او رفتند اما راه بر ورود او به ایران بسته مانده است. او ۸۳ساله است و در کالیفرنیا زندگی میکند.