کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۷۴۳۲
تاریخ خبر:

تک‌نگاری درباره علی پروین | پاییز پدر سالار!

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | یک: علی‌آقا سلطان بی‌تاج و تخت فوتبال ایران در دهه ۶۰ از چنان جلال و جبروتی برخوردار بود که یاغیان سرکشی چون مجتبی محرمی و مرتضی کرمانی مقدم هم نمی‌توانستند جلویش قد علم کرده و هنگام مواجهه بدون چشم در چشم شدن، برای هر جمله‌اش، یک چَشم از ته‌دل می‌گفتند و سر به‌زیر‌، راه خود کج کرده و عبور می‌کردند تا پرشان به بال علی آقای چشم‌تیله‌ای نگیرد. آن روزها تمام افسانه‌های فوتبال ایران بالاخره در جایی به «علی‌ زاغی» می‌رسید و او نقش نخست اکثر اتفاقات فوتبالی را برعهده داشت.

چنانکه وقتی با شماره ۷ روی نیمکت مربیگری می‌نشست و با چشمان خون‌گرفته ناخن‌هایش را می‌جوید تا به وقت لزوم بازوبند کاپیتانی را گرفته و خود داخل زمین شود و به‌رغم بالا رفتن سن و وزن حتی در سال‌های آخر فوتبالش، همچنان با توپ چل‌تیکه سیاه سفید باله برقصد، کسی در سلطان بودنش نمی‌توانست شکی به خود راه بدهد.

هرچند که سکونشینان عشق فوتبال، چند سال قبل‌تر‌، این قبا را به قامت جواهری به اسم علی جباری دوخته بودند ولی باز هم نمی‌توانستند از سلطان جدید چمن سبز پرده‌برداری نکنند. آن روزها شماره هفت چنان مقدس می‌نمود که حتی در بازی‌های نوجوانانه محلات و کوچه پس‌کوچه‌های شهر‌های ریز و درشت هم کودکان محتاج نان، بعد از هفته‌ها ریاضت کشیدن و جمع کردن پول‌های خرد و سکه‌های یک تومانی، پیراهن ورزشی بی‌کیفیتی اختیار می‌کردند که کسی حق نداشت شماره ۷ را بر پشت آن حک کند. چراکه اعتقاد راسخ داشتند این هفتِ آسمانی فقط مال مربی- بازیکن‌هاست!

دو: ما علی آقا را اینگونه کشف کردیم. بر بلندای قله‌های افتخار، نشسته بر تخت سلطنتی که دور از چشم اغیار و در فاصله‌ای بعید از رقبا به پا شده بود و سینه‌چاکانش دور تا دورش را گرفته و منتظر لب تر کردنش بودند تا زمین و زمان را به‌هم بریزند و همواره از خدای آسمان‌ها و زمین به دلیل خلقت «پروین» سپاسگزار! ۵ قهرمانی پیاپی با سرخپوشان پایتخت در جام باشگاه‌های تهران، که آن روزها معتبرترین جام کشور بود که همواره واهمه‌ای تمام‌نشدنی در دل و جان رقبا می‌کاشت تا همگان هراسان از رویارویی با جنگاورانش باشند، چرا‌که کمتر مسابقه‌ای را می‌شد سراغ گرفت که خط حمله ترسناک سرخپوشان در همان یک ربع اول بازی پرونده‌ رقیب را نبسته باشند.

سه: ما در چنین وضعیتی فوتبال را کشف کردیم و عاشق دلخسته تیمی شدیم که سایه عظیم ترس از جام‌ها و بردهای قاطع سال‌های آخر تیم پروین را همواره بالای سر احساس می‌کرد و آرزویمان این بود که خداوند کپی رنگ‌و‌رو رفته‌ای هم که شده از این «علی آقا» برای ما هم بفرستد تا بدون دلواپسی کار را به او سپرده و با خیال راحت منتظر نتایج درخشانش باشیم.

هنوز منصورخان تیم را کامل به دست نگرفته بود و سالی یکی دو بار تیم و سکان هدایتش بین مربیان مختلف دست به دست می‌شد تا اینکه بالاخره آن اتفاق خوش افتاد و پورحیدری بروبچه‌هایش را جمع و جور کرد و استارت تیم رویایی‌اش را زد. ابتدا جام باشگاه‌های تهران را از علی آقا پس گرفت و کمی بعد در فینال نخستین دوره لیگ آزادگان تیم تحت هدایت سلطان را شکست داد و به مسابقات باشگاه‌های آسیا راه یافت و آنجا هم در فینال رقیب چینی را از میان برداشت تا جام قهرمانی را به آغوش بکشد و کار به‌جایی برسد که چند روز بعد، علی آقای پروین با شاخه گلی در دست در مهرآباد به استقبال رقبای آبی‌پوش برود و نخستین فردی باشد که تبریک می‌گوید!

چهار: شاید یکی از دلایل علاقه‌مندی طرفداران استقلال به علی آقای تیم رقیب در همین خصلت پهلوانانه و مشتی‌گری خلاصه شده باشد تا جایی‌که حتی ۴ سال حضور توأمانش بر روی نیمکت تیم ملی و باشگاه پرسپولیس برایشان امری خلاف آمد، جلوه نکرد و جنتلمنانه پذیرایش شدند و به دلیل شخصیت خاص و کاریزماتیک و نتایج درخشان اولیه تیم ملی هم که شده همگان به نوعی با قضیه کنار آمده بودند و از آن‌سو خود پروین هم چنان حریص جام گرفتن و موفقیت بود که نگاه رنگی را به کناری گذاشته و استخوان‌بندی اصلی تیم ملی جهت شرکت در بازی‌های آسیایی پکن را از بازیکنان باشگاه رقیب تشکیل داد و در حالی‌که احمدرضا عابدزاده، رضا حسن‌زاده، جواد زرینچه، شاهرخ بیانی، مهدی فنونی‌زاده، مجید نامجومطلق و صمد مرفاوی بازیکنان ثابت تیم ملی در آن جام بودند بسیاری از ملی‌پوشان پرسپولیسی را نیمکت‌نشین کرد تا جام قهرمانی را با اقتدار بالای سر ببرد اما در سال‌های بعد با تغییر آرام این نگرش خود به خود به استقبال دوران ناکامی برود!

پنج: اما افسانه پروین کاملا منحصر به‌فرد بود که فقط باید در آن دوران بودی و می‌دیدی، که یکی‌شان همین مربیگری همزمان در دو تیم به مدت چهار سال است که در دنیای فوتبال کمتر مشابه آن اتفاق افتاده است یا اینکه بعد از ناکامی پروین در تیم ملی و پایان دوران پرشکوه‌اش در پرسپولیس (اوایل دهه هفتاد) از هر دو تیم کنار گذاشته شد‌، حمید استیلی و محمد خاکپور چنان عشق پروین در دل و جانشان شعله می‌کشید که در اعتراض به برخورد- به‌زعم آنها غیر‌منصفانه- با علی آقا یک نیم‌فصل کامل از بازی کنار کشیدند.

در مورد نوع قرارداد بستن و تخفیف آنچنانی بازیکنان برای پیوستن به پرسپولیس هم داستان‌های شگفت‌آوری نقل محافل بوده و هست و همچنین احترام بیش از حد برخی از داوران به ساحت سلطان حتی در حد کسب اجازه برای دمیدن سوت پایان مسابقه و حتی روایتی طنزآمیز در مقابل تظاهر یک بازیکن به پنالتی و داد و هوارش که با واکنش داور همراه می‌شود: «بلند شو… بلندشو… با علی آقا هماهنگ کردیم دقیقه ۸۵ پنالتی می‌گیرم‌!»

شش: سقوط امپراتوری علی پروین از همین‌جا شروع شد. از برداشتن دو هندوانه بزرگ به‌صورت همزمان با هم، از شایعات پنهان و پیدایی در مورد نداشتن نگاه همسان به بازیکنان هنگام دعوت به تیم ملی‌، از اینکه از تیم ملی پلی برای پیوستن بازیکنان به پرسپولیس درست کرده بود به‌طوری‌که علی دایی در برنامه ۹۰ به صورت شفاف در این مورد افشاگری کرد. از تکیه بیش از اندازه به شیوه مربیگری سنتی‌اش و گریز از علم و دانش روز مربیگری، از غرور بیش از حد و خود را ماورای مدیران دیدن، واهمه باورنکردنی از محبوبیت دیگران که در مورد مهدی هاشمی‌نسب و احمدرضا عابدزاده بروز عینی یافت و باعث جدا شدن ستاره‌ای محبوب چون هاشمی‌نسب و پیوستنش به تیم رقیب گردید.

از مماشات بیش از اندازه با بازیکنان سوگلی همچون رهبری‌فرد و علی انصاریان که به دعوای هر روزه و قهر و آشتی با یک دسته گل و جعبه‌ای شیرینی ختم می‌شد تا جایی‌که بهروز رهبری‌فرد در سریال پژمان (سروش صحت) در ارجاعی آشکار به آن قضایا، شیرینی‌فروشی دارد. در عداوتش با مربیان خارجی و اطمینان بیش از اندازه به نزدیکانش که در قضیه سوبل -مربی آلمانی- و ترجمه اشتباه سخنانش توسط آرش فرزین داماد پروین نمود یافت. در مناسبات خط‌کشی نشده‌اش با مردان سیاسی، که گاهی در یک انتخابات با تمام کاندیداها عکس می‌گرفت و دست یا علی می‌داد!

هفت: علی آقای پروین در چهار پنج دهه چنان با اسم پرسپولیس عجین شده بود که فکر نبودنش کنار قرمزها نمی‌توانست به مخیله کسی خطور کند و به همین دلیل پروژه جدایی‌اش به‌شدت طولانی و برای هواداران دردآور بود. از سویی نیک می‌دانستند که روزهای روشنی با علی آقا در انتظار نیست و از سوی دیگر از خراب شدن اسطوره بی‌همتایشان غصه‌دار می‌شدند و این جدا شدن چیزی حدود ده سال تار و پود باشگاه را تحت تاثیر قرار داد و این برانکو ایوانکوویچ سرمربی کروات بود که با نظم آهنینی که بر باشگاه حاکم کرد و متعاقب آن کسب جام‌های پیاپی و بازی‌های چشم‌نواز باعث شد کمتر هواداری به یاد آورد که چقدر برای چشم‌های زاغی علی آقا سینه چاک می‌کرد و برای لب‌های تبخال زده‌اش می‌مرد!

کدخبر: ۴۱۷۴۳۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر