کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۸۳۹۲۴
تاریخ خبر:

تک‌نگاری/ داماد پرنده‌های جهان

روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: خرس ۴۰ آواز بلد است همه این آوازها هم درباره گلابی‌ست. این را یکبار توی مصاحبه‌های قدیمی ‌یاشار کمال خوانده بودم. اتفاقا می‌خواستم بگویم من هم ۳۹ آواز بلدم و هر ۳۹ آوازم درباره ستایش از ترکیب چایی و لیموترش است. حالا نمی‌دانم من عاشقم یا خرس یا گلابی؟

* دو: می‌دانید که؛ لقمان حکیم با گیاه‌ها حرف می‌زد. وقتی مکالماتش با نباتات به جای شفاگری رسید، به فکر افتاد برای مرگ هم داروی گیاهی پیدا کند. یک‌روز ناامید و فرسوده و سگ‌اخلاق، پای گیاهی خوابیده بود که گیاه بیدارش می‌کند و می‌گوید مشتی! من می‌تونم مرگ را مداوا کنم چرا خوابیدی؟ آقا لقمان را می‌گویی؟

گیاه را از زمین می‌کند و می‌دود سمت روستاشان که خبر را به مردم برساند و مشتلق بگیرد. اما اما اما در همان حال که می‌دویده سمت روستا و گیاه هم کف دستش بوده، ناگهان ناگهان ناگهان مثل فیلم‌های افخمی، پرنده‌ای نوک می‌زند به دستش و گیاه را برمی‌دارد و می‌رود. شما جای لقمان بودی با آن پرنده چکار می‌کردی؟

* سه: این ژاپنی‌ها که اینقدر چشم و چارتان را گرفته و صبح تا شب لی‌لی با لالاشان می‌گذارید، همچین مالی هم نبودندها! شما را ارجاع می‌دهم به سال ۱۹۷۴ که تهران میزبان بازی‌های آسیایی بود. روزی که کاروان ۳۸۰نفری ژاپن رسید به مهرآباد، خبرنگار ما رفته بود سراغ‌شان. رئیس کاروان‌شان وقتی فهمید که شهردار دهکده بازی‌های آسیایی تهران یک زن ایرانی به نام خانم موید قاسمی‌ست چشمش چهارتا شد. الان این مصاحبه را از رئیس کاروان ژاپن یادگار دارم که برگشته گفته «ما هرگز جرات نمی‌کنیم چنین کار مهمی ‌را به دست یک زن بسپاریم، عجب پر دل و جرات‌اید شما!» لیکن هرجا فمینیست ژاپنی دیدید، این را نشانش بدهید، بگویید ایبرام گفت.

* چهار: هرگز فکر نمی‌کردم ۴۳ سال دیر برسم و رویاهایم نقش بر آب بشود. من بدبخت حمال فقط ۴۳سال ناقابل دیر رسیدم‌ها. صدسال که دیر نرسیدم. این‌روزها که دارم دنبال آپارتمان می‌گردم، یک خانه پیدا کرده‌ام توی داودیه که خوراک خودم است و از پس خریدش هم برمی‌آیم: «دو اتاق‌خوابه با فن‌کوئل و تلفن و پارکینگ. به مبلغ ۴۶۰هزار تومان. فروش.»

فقط ایرادش این است که ۴۳سال دیر رسیده‌ام و فروخته شده است. اگر همت کرده بودم و سال ۵۵ رفته بودم سراغش، الان دیگر غمی ‌نداشتم که. آن سال قیمت خانه و مستغلات در تهران ۴۰درصد گران شده بود و صفحات نیازمندی‌ها پر از آگهی‌های فروش آپارتمان بود. مثلا قیمت زمین تو شمرون از سه‌هزارتومن تا هفت‌هزارتومن کشیده بود بالا و در خیابان پهلوی(ولیعصر) به متری ۱۵هزار تومان رسیده بود.‌حالا من ۴۳سال دیر رسیدم. شما چرا زود نرسیدید که نگه دارید برای من؟

* پنج: آقا شما خودتان را خدای اعتمادبه‌نفس معرفی می‌کنید اما از نظر من سلطان اعتماد‌به‌نفس، آقای رجبعلی‌خان بود که آگهی‌اش با عنوان «دور دنیا با دوچرخه» را از روزنامه سال ۱۳۰۵ بریده و نگه داشته‌ام. روزنامه اطلاعات ۲۱آبان ۱۳۰۵ در ستون خبرهای مهم خود نوشته که «اخیرا آقای رجبعلی‌خان معلم ژیمناستیک مدارس اصفهان به عزم سیاحت دور دنیا با دوچرخه و بدون پول، از اصفهان حرکت و ورود خود را به شیراز اطلاع می‌دهد. خط سیر مسافر مزبور به قرارزیر است: اصفهان- شیراز- یزد- کرمان- سیستان- خراسان- هرات- کابل- هندوستان- تبت- چین- مغولستان- ژاپون- سانفرانسیسکو- امریکای شمالی.» (به نظرتان رجبعلی‌خان هنوز از سفر دور دنیا برگشته است؟!)

* شش: فکر نکنید این دماغ عمل کردن فقط مال لاکچری‌های این سال‌های اخیر است. من یک مصاحبه دارم از خانم محبوبه بیات در ۲۹ شهریور ۵۵ ‌ که گفته چون بینی‌اش را عمل زیبایی نکرده نقش به‌ش نمی‌دهند. آن سال‌ها او دانشجوی رشته بازیگری دانشکده هنرهای دراماتیک بود و خبرنگار هنری روزنامه رستاخیز در مصاحبه‌ای پرسیده بود، شما چرا غیر از گوزن‌ها و بنگاه تئاترال، فیلم دیگری بازی نکرده‌اید؟ خانم بیات گفته بود «به دلیل آنکه به من گفتند بینی‌ات را عمل کن و عمل نکردم.»

خبرنگار پرسیده چرا عمل نکردید؟ بیات گفته «نمی‌دانم چه اصراری‌ست که زن حتما باید قشنگ و خوشگل باشد؟ مگر در اجتماع ما زنی که دماغش مثل من سرپایین باشد وجود ندارد؟ آیا همه زن‌ها دماغ‌شان سربالاست؟ بارباراسترایسفد دماغش خیلی هم سرپایین و بد است. چون به هنر او بیشتر اهمیت دادند تا به زیبایی ظاهرش.»

کدخبر: ۲۸۳۹۲۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر