کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۹۶۰۳
تاریخ خبر:

تک‌نگاری| داستان عمر و عودش در برزخ

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | عُمَر مرد جوانی است که از سرزمینش فرار کرده. یکی از آن هزاران پناهجویی که زندگی‌شان را در سوریه جنگ‌زده جا گذاشتند و خالی و بی‌بار، به سوی خاک امن‌تری فرار کردند. دوتایی به جزیره‌ای بی‌نام و دور افتاده در اسکاتلند رسیده‌اند؛ خودش و عودش. جزیره‌ای که زیادی آرام و خلوت است. پناهجویان مرد که از آفریقا و خاورمیانه به اسکاتلند رسیده‌اند، در کلاسی می‌نشینند و زبان و آداب زندگی در دنیای تازه را می‌آموزند و یاد می‌گیرند چطور با جملاتی صحیح و مودبانه، شغل نه‌چندان ایده‌آل نظافت‌خانه‌ها را به چنگ آورند.

عمر و عودی که ماه‌هاست صدایش درنیامده، در جزیره می‌چرخند. مرد از وقتی کشورش را ترک کرده، نتوانسته صدایی از ساز درآورد. گاهی گوشه‌ای می‌نشیند، زل می‌زند به صفحه کوچک موبایل و برای چند صدمین‌بار ویدئوی کنسرت قدیمی‌اش را تماشا می‌کند و با لبخندی بر لب، طعم لحظه لحظه‌هایش را می‌چشد و لذت می‌برد: خانه، خودش بر روی صحنه، صدای خنده، صدای تشویق تماشاچی‌هایی که از نزدیک می‌شناخت و اسم و آدرس‌شان را می‌دانست و زبانشان را خوب می‌فهمید.

فیلم که تمام می‌شود خودش را در جزیره فراموش‌شده‌ای می‌بیند که شبیه به برزخ است. هر روز شبیه به دیروز است و هیچ معلوم نیست بعداً چه خواهد شد. آیا اجازه ماندن و کار و زندگی کردن، اجازه آزاد بودن و شروعی دوباره خواهد داشت؟ یکبار یکی از پناهجوها گفته بود «اون‌ها مخصوصاً ما رو اینجا نگه می‌دارن. اونقدر طول می‌دن تا خودمون خسته شیم و به کشورمون برگردیم.»

عمر نمی‌خواست برگردد. این را پای تلفن به پدرش گفته بود. معلم محلی در حال یاد دادن گرامر انگلیسی به پناهجوهاست. از آنها می‌خواهد مثالی از عادت‌های قبلی‌شان بزنند. جوان سیاهپوست از جایش بلند می‌شود و با انگلیسی‌ای دست و پا شکسته می‌گوید: «من قبلاً، قبل از اینکه به اینجا بیام خوشحال بودم. من قبلاً هر شب اونقدر گریه می‌کردم تا خوابم ببره اما الان دیگه هیچ اشکی برام باقی نمونده.»

معلم که پول گرفته تا فقط دستور زبان را به شاگردهایش آموزش دهد، شروع می‌کند به دست زدن و تشویق مرد که مثال درستی زده. مفهوم حرف‌های او برایش اهمیتی ندارد.این داستان فیلم Limbo از کارگردان اسکاتلندی، بن شروک است. قصه و نگاهی طنزآلود به یکی از غم‌انگیزترین اتفاقات این روزهای جهان. قصه آوارگی و بی‌سرزمینی آدم‌هایی که رویایشان مثل کشورشان ویران نشده است.

کدخبر: ۴۱۹۶۰۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر