کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۷۰۱۶۸
تاریخ خبر:

تک‌نگاری| ای کاش تنها بودیم!

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| همیشه فکر می‌کنم دنیا باید خیلی بزرگتر از این توپ سفید و آبی اسقاطی که ما ساکنش هستیم باشد. منظورم فقط بزرگی کهکشان و وفور ستاره و سیاره‌ها نیست. از زندگی واقعی حرف می‌زنم. از حیات موجوداتی که فکر می‌کنند و تکان می‌خورند و تصمیم می‌گیرند. موجوداتی که شاید هزاران سال پیش، قبل از کامل خشک شدن یا یخ زدن آب‌ها، زیادی گرم یا سرد و خراب شدن وضعیت کلی سیاره، وسایل را ریخته‌اند توی چمدان‌های عجیب و غریب‌شان و آماده مهاجرت شده‌‌اند.

همان‌طور که این روزها برای ما شنیدن جمله «ویزام اومد، می‌خوام از اینجا برم» عادی و تکراری به‌نظر می‌رسد، شاید برای همسایه‌هایمان هم طبیعی بود که بخواهند کاغذ پاره مهر خورده‌ای در دست (یا شاخک) بگیرند و بخواهند برای زندگی بهتر به کهکشانی دیگر بروند. احتمالش زیاد است که هزاران سال پیش، موجوداتی چپیده باشند توی سفینه‌های غول‌پیکر و ۱۰-۱۵ نفر که بیرون مانده‌‌اند فریاد زده باشند: «یه‌کم جمع‌تر وایسین ما هم سوار شیم امشب هجرت کنیم.»

و چند نفر از باوجدان‌هایشان دم و بال‌ها را جمع کرده و با حالتی هم‌نوع‌دوستانه تبسم کرده باشند. احتمالش زیاد است اگر دوربین را بچرخانیم و کمی بیشتر از گوشه سمت راست هستی را ببینیم، چشم‌مان به چیزهایی بیفتد که نویسندگان سریال‌های علمی-تخیلی نتفلیکس و HBO هم قادر به تخیلش نیستند.

چرا عده‌ای فکر می‌کنند ما در دنیایی که ته ندارد تنهاییم؟ چرا خوشبین نباشیم و فکر نکنیم موجودات زنده دیگری هم هستند که با دیدن ما (در حال راه رفتن بر روی دو پا با لباس‌های مسخره‌مان) با حالتی مشمئز چهره در ‌هم می‌کشند و می‌توانند با بالا بردن دمپایی و محکم پایین آوردنش، به آسانی جانمان را بگیرند و زندگی‌مان را به پایان برسانند؟ چرا فکر نکنیم تنهایی فرضی‌مان به‌خاطر این است که ما ساکن قسمت محروم و فراموش‌شده جهانیم؟

کدخبر: ۴۷۰۱۶۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر