بخت روزافزون نویسنده فرانسوی در ایران
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی خیلیزود به جامعه ایرانی معرفی شد. سال 1329 نمایشنامه «سوءتفاهم» توسط جلال آلاحمد به فارسی ترجمه شد. اولین کتابی که از کامو در ایران خوانده میشد. دهه ۴۰ به کمک ترجمههای محمدعلی سپانلو و جلال آلاحمد و چند اسم دیگر بقیه آثار کامو به فارسی برگردانده شد و حالا دهههاست که کتابهای «بیگانه»، «طاعون» و «سقوط» این نویسنده مشهور جزو رمانهای پرطرفدار میان ایرانیان هستند.
در سالهای اخیر محبوبیت کامو در ایران بیشتر هم شد. انتشار کتاب «یادداشتها» اثر آلبر کامو با ترجمه خشایار دیهیمی و شهلا خسروشاهی که توسط نشر ماهی به بازار آمد، در سالهایی که یکجور یأس و ناامیدی بین جوانان فراگیر شده بود و زندگی با این همه دردسر بهنظرشان پوچ میرسید، به طرفداران کامو اضافه کرد. کامو بهعنوان نویسنده و فیلسوفی که در همه آثار مهمش هم پوچی را به تصویر میکشد و هم دنبال معنا در زندگی میگردد و بهعنوان اگزیستانسیالی که بحران وجودی انسان برایش از مهمترین مسائل است، در این کتاب که شامل دستنوشتههای او از سال 1935 تا زمان مرگش است از جریان سیال ذهنش پرده برمیدارد.
گاهی از طرحهایش برای کتابها میگوید و گاهی از نگاهش به زندگی و گاهی فقط توصیف درختی جلوی پنجره خانه یا حال و هوایی است که تجربهاش میکند. از آنجایی که جملههایش جان میدادند برای نوشته شدن در کپشن اینستاگرام حتی برای آنهایی که هیچ چیزی از کامو نخوانده بودند و نمیدانستند تبدیل به کتاب محبوبی شد که کامو را به نسل جوان معرفی میکرد. به فاصله خیلی کم از این کتاب جلد اول «خطاب به عشق» منتشر شد که نامههای کامو و معشوقهاش ماریا کاسارس به یکدیگر بود.
رابطه دراماتیکی بین دو این برقرار بود. بهخصوص که کامو در بند تاهل بود اما نه به همسرش و نه کاسارس خیلی متعهد نبود. با این حال سالهای رابطه عاشقانه آنها تا مرگ کامو ادامه پیدا کرد و حتی پیش از مرگ کامو در سال ۱۹۶۰ او در نامهای به کاسارس نوشت که برای دیدنش قرار است به پاریس بیاید اگر اتفاقی نیفتد! که البته اتفاق افتاد.
کامو که در ماشین ناشر مشهورش میشل گالیمار نشسته بود، در حالی که همسر و فرزند گالیمار صندلی عقب بودند تصادف سختی میکند و کامو و گالیمار از دنیا میروند. هر چند ترجمه نامههای کامو و کاسارس کمی بیش از حد شاعرانه شده بود و تشخیص نثر آلبر کامو در کتاب سخت بود اما با این حال «خطاب به عشق» کتاب خوشخوان و میان اهل مطالعه پرطرفدار شد.
اما امسال کتابی منتشر شد به اسم «مرگ کامو» نوشته جووانی کاتللی که نویسنده جنجالی ایتالیاست و بهخصوص کتابهایی درباره پشتپرده بلوک شرق و شوروی نوشته. کاتللی ادعا میکند به شواهدی دست پیدا کرده که تصادف کامو سانحه نبوده و احتمال دستکاری اتومبیل گالیمار وجود داشته و احتمالا جاسوسان کا.گ.ب با استفاده از نامهای که کامو به کاسارس نوشته متوجه نقشه سفر او شدهاند
و از آنجایی که کامو در واکنش به حمله شوروی به مجارستان چند سال متوالی در نشستهای مهم به وزیر امورخارجه وقت شوروی که نماینده آنها در سازمان ملل هم بود، مستقیما حمله کرده بود، تصمیم به حذف فیزیکی او گرفتهاند. فارغ از اینکه اسناد کاتللی چقدر صحت داشته باشد، «مرگ کامو» اثری هیجانانگیز با مایههای جاسوسی کلاسیک نفوذ بلوک شرق در کشورهای غربی است
و البته نشان میدهد که بعد از گذشت این همه سال هنوز کامو نویسندهای مهم و تاثیرگذار است و این تاثیرگذاری فقط به خاطر ادبیات قویاش نیست بلکه به شیوه نگاه او به جهان و رسالتش نسبت به زندگی برمیگردد. این روزها فکر میکنم پیدا کردن معنا برای زندگی یکی از دشوارترین وظیفههای بشر است. کامو خیلی خوب توانسته بود پوچی زندگی را بامعنا کند و شاید به خاطر همین نیاز محبوبیت کامو روزبه روز در ایران بیشتر میشود.