آیا حق همیشه با دانشجویان است؟
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | تا آخر پاییز، تصاویری از تاریخ معاصر همراه با پندواندرز و حکمت ! سال ۱۹۶۸ سالی است که در تاریخ جهان معاصر ثبت شده است. سالی که یک دعوای دانشجویی ساده در سوربن بر سر امتحان معارف دینی،که در نیمه آوریل (اواخر فروردین ) رخ داد موجب شد تا یک دانشجوی یهودی آلمانی به نام کوهن بندیت (عکس میکروفن به دست)به رهبر یک قیام دانشجویی علیه حکومت راستگرای ژنرال دوگل تبدیل شود و پای سندیکاهای کارگری و حتی دانشآموزان را به خیابانهای پاریس باز کند. یک ماه ونیم پر از استرس و شورش.
شورشهایی که مثل همه قیامهایی که به دانشجویان متصل هستند احساسی، با حجم بالایی از اعتماد به نفس و در عین حال فاقد هدف مشخص بودند. شورشهایی که تحت تاثیر جنبشهای چپگرا در کوبا بهخصوص کاراکتر رمانتیک چهگوارا از یکسو و مقاومت خونین ویتکنگها در ویتنام مقابل نیروهای آمریکایی (که به وقایع یورش تت در سال ۱۹۶۸ مشهور شد ) و در کنار آن جذبه اگزوتیک مائوئیسم در شرق شکل گرفته بود و در عین حال با چاشنی فردیت و اعتماد به نفس مدل آمریکایی که در سالهای بعد از جنگ بهخصوص با تکیه بر نفوذ سینمای آمریکا در فرانسه ریشه دوانده بود.
شورشیها عموما برای خود کاراکتری مخلوط از چهگوارا و همفری بوگارت انتخاب کرده بودند. این ملغمه عجیب موجب شد تا پایههای رژیم ژنرال دوگل برای یکی دو ماه به لرزه دربیاید. جالب اینکه همزمان با همین اتفاق روسها به پراگ حمله کردند و بساط رژیم سوسیالیستهای ترقیخواه را یک شبه از ریشه کندند و به بهار پراگ خاتمه دادند.
ماه می ۱۹۶۸ را به عنوان خیزش جوانهایی میدانند که میخواستند از بند گذشته و قیود و سنتهای پوسیده اروپای کهن خلاص شوند. حالا ۵۰ سال بعد این سوال باقی است: آیا خلاص شدند؟ شورشهای ماه می سال ۶۸ در فرانسه در نهایت با واکنش حیله گرایانه ژنرال دوگل و همین طور پایان رسیدن سال تحصیلی تمام شد.
هرچه بود این قیام الگویی شد برای بقیه حرکتهای دانشجویی. اما یادمان باشد انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷، خیزش نازیها در آلمان و انقلاب فرهنگی مرگبار مائو در چین هم با حمایت وسیع جنبشهای دانشجویی عملی شده بودند. این خرافه که دانشجویان همیشه راه درست را تشخیص میدهند را باید به کناری گذاشت…
توضیحات
*
توضیحات
*