تکنگاری| سلام به همه احمقهای خوب توی خونه

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری| مهدکودکها و سالهای اول دبستان پر است از بچههایی که باهوش نامیده میشوند. آنها را باهوش میدانیم چون خواندن یا جمع و تفریق ریاضی را زودتر از بقیه یاد گرفتهاند یا میتوانند بدون اشتباه مهرههای مثلث و مربع را در حفرههای یک شکل فرو کنند یا با کنجکاوی سوالات زیادی میپرسند و با اشتیاق دنبال پاسخ میگردند یا قادرند پازل و معماها را با سرعت بیشتری نسبت به دیگران حل کنند.
تقریبا همه والدین معتقدند بچههای باهوشی دارند و در مهمانیهای خانوادگی توجه دیگران را به لیست اسامی دایناسورها و شعرهای انگلیسی دست و پا شکسته فرزندشان جلب میکنند.اما یکدفعه از جایی بهبعد شاهد خشکسالی هوش میشویم. هر روز در شهر با بزرگسالانی روبهرو هستیم که انگار هیچ سهمی از هوش نصیبشان نشده.
آدمهای کند و ابلهی که در انجام ابتداییترین امور روزمره ناتواناند و با جدیت چیزهایی را به زبان میآورند که در جهان احمقها هم عجیب بهنظر میرسد.بیشتر ما در طول روز دستکم یک نفر را احمق خطاب میکنیم و خدا میداند خودمان از دید دیگران چقدر احمق بهنظر میرسیم.
مدرسه، جامعه و زندگی روزمره و سختیهایش آرامآرام روحیه پرسشگری و علاقه به کشف و بیشتر آموختن را از درونمان میمکد و از ما بزرگسالان خشک و متوهمی میسازد که خیال میکنند چیزهای زیادی میدانند و عاری از هر اشتباهی هستند. بهجای سختی کشیدن برای فهم چیزی جدید و تمرین مهارتی تازه، به روتین یکنواخت و رنگورو رفتهمان بسنده میکنیم و ترجیح میدهیم بهجای تحقیق و درک یک موضوع، حرفهای دمدستی و شاید اشتباه آدمهایی که تظاهر میکنند کمتر از دیگران احمقاند را غرغره کنیم.
به گمانم هیچیک از ما آنقدر که وانمود میکنیم باهوش نیستیم. کافیست دوربینی 24 ساعته، قدم به قدم تعقیبمان کند تا معلوم شود تا چه اندازه احمق، عجیب و خندهداریم.