کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۳۷۴۱۷
تاریخ خبر:

‌۱۰۰‌قصه از لابه‌لای تاریخ| مسئله مبهم روشنفکران

‌100‌قصه از لابه‌لای تاریخ| مسئله مبهم روشنفکران

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | جامعه روشنفکری ایرانی هرچند موضع اپوزیسیون خود نسبت به حاکمیت پهلوی را حفظ می‌کرد اما در سال‌های پس از کودتا خواسته و ناخواسته به سیستم‌های مالی حاکمیت وابسته شده بود. بخش‌هایی از حکومت پهلوی به‌خصوص آن گروهی که در فرانسه تحصیل کرده بودند و به سیاق آن سال‌ها گرایشات چپ ذاتی داشتند آماده اعطای هرگونه امتیازی به جامعه روشنفکری ایران بودند.

این در حالی است که ساواک همیشه به این طیف بدبین بوده و با امتیازاتی که به این گروه تعلق می‌گرفت به شدت مخالفت می‌کرد. همنشینی جامعه روشنفکری ایرانی در تبدیل سلطنت قاجار به سلطنت پهلوی که دیگر در تاریخ ثبت شده است. محمدعلی فروغی، حسن تقی‌زاده، ملک‌الشعرای بهار و علی‌اکبر داور از جمله طیف‌های روشنفکری ایران بودند که به یاران و همدستان رضاشاه بدل شدند و به مقام‌های بزرگ سیاسی هم رسیدند.

در دهه بیست با ظهور رادیو بخش بزرگی از موسیقیدانان و شاعران و ترانه‌سرایان عازم رادیو دولتی ایران شدند که داستانش را بارها روایت کرده‌ایم. ادیب سرشناسی مثل پرویز ناتل‌خانلری در سال‌های 34 تا 36 یعنی دوران پس از کودتا به مقام معاونت وزیر کشور می‌رسد و در سال 41 تا 42 یعنی همزمان با ماجرای 15 خرداد به مدت دو سال وزیر فرهنگ می‌شود.

ابراهیم گلستان در همین دهه 30، استودیو گلستان را راه می‌اندازد و تمام مواد تبلیغاتی شرکت نفت را کنترات می‌کند و در سیستم اداری خود چهره‌هایی مثل مهدی اخوان‌ثالث و نجف دریابندری و فروغ فرخزاد را به کار می‌گیرد. اخوان ثالث در سال‌های بعد به‌عنوان کارشناس هنری در رادیو استخدام می‌شود و در دهه پنجاه تهیه‌کننده و مجری یک برنامه شبانه ادبی در تلویزیون می‌شود.

ماجرای هوشنگ ابتهاج را هم که می‌دانیم که چگونه توسط رضا قطبی جذب رادیو و تلویزیون شد و مسئولیت بسیار حساس موسیقی رادیو را بر عهده گرفت و رنسانس سنگینی که به‌وجود آورد. در دهه چهل وزارت علوم بارها تمایل خود به اعطای پست‌هایی به جلال آل‌احمد را نشان داده بود از‌جمله مذاکره برای انتصاب او به‌عنوان رایزن فرهنگی ایران در هند که خب عمر جلال کفاف نداد. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به یک منطقه مهم دیگر در جذب و به کارگیری روشنفکران بدل شده بود.

از جمله فیروز شیروانلو و احمدرضا احمدی و زرین کلک و درمبخش. بر کسی پوشیده نیست که کتاب ماهی سیاه كوچولو از صمد بهرنگی به‌عنوان چهره‌ای با گرایشات کمونیستی (یا حداقل شبه‌کمونیستی) در کانون پرورش فکری منتشر شده بود. چهره‌هایی مثل پرویز نیکخواه و محمود جعفریان و دکتر لاشایی که همگی کمونیست‌های شناخته‌شده‌ای بودند هم به سادگی در سیستم فرهنگی و تبلیغاتی حکومت جا گرفتند و به سمت مدارج بالاتر حرکت کردند. برخی از این چهره‌ها در دهه چهل تا گرفتن حکم اعدام هم پیش رفته بودند که ابراز پشیمانی می‌کنند و در خدمت حکومت در می‌آیند.

می‌شود به احمد شاملو هم اشاره کرد. شاملو در دهه پنجاه و در غیاب آل‌احمد و گلستان به قطب هدایتگر جریان روشنفکری ایران بدل شده بود و عضو فعال کانون نویسندگان به‌عنوان مهم‌ترین کانون اپوزیسیون روشنفکران. شاملو در سال‌های 57 و 58 متولی برخی از ضد‌پهلوی‌ترین کنش‌های کانون نویسندگان ایران شده بود اما در طول دهه پنجاه او مدیون توجه ویژه دولت و دفاتر نزدیک به فرح بوده است.

به عنوان مثال‌؛ ‌در متن تلگراف امیر شیلاتی، سفیر شاه در پاریس به تاریخ یک آذر 1352، از جمله آمده است: «احتراماً به استحضار می‌رساند آقای احمد شاملو، نویسنده معروف، امروز بعد از ظهر از بیمارستان تلفنی اطلاع دادند که مایلند قبل از عمل جراحی نخاع، یکی از اعضای سفارت شاهنشاهی را ملاقات نماید. فوراً متصدی امور کنسولی شاهنشاهی به دیدن ایشان رفت. آقای شاملو اظهار داشتند که حسب‌الامر آن جناب [منظور هویدا نخست‌وزیر است]، برای عمل جراحی نخاع به پاریس آمده و در بیمارستان بستری شده‌اند. آقای شاملو ضمن سپاسگزاری از بذل توجه آن جناب تقاضا داشت نسبت به پرداخت هزینه بیمارستان دستور مقتضی صادر شود.»

امیرعباس هویدا در حاشیه این نامه دستور داده است: «لطفاً هزینه‌ معالجه‌ آقای شاملو را سفارت بپردازد و صورت‌حساب را برای نخست‌وزیری ارسال نمایید. برای مشارالیه از طرف اینجانب یک دسته‌گل ارسال نمایید و احوال‌پرسی کنید و از حالش مرا مطلع کنید.»
در سال 57 و در بحبوحه انقلاب شاملو در انگلستان است و روایت است که در حال معالجه بیماری خود و با استفاده از کمک‌های مالی دفتر فرح.

معماران و هنرمندان تجسمی هم از کمک‌های دربار و دولت استفاده می‌کردند. در مورد سینما هم می‌شود این حرف‌ها را تکرار کرد. شهید ثالث، ‌کیارستمی، ‌مهرجویی، بیضایی، ‌نادری و تقوایی و کیمیایی بارها و بارها آثار خود را با کمک‌های مالی مستقیم و غیرمستقیم حکومت ساختند. می‌بینید که رابطه عجیبی برقرار بوده است. بی‌دلیل نیست که جامعه روشنفکری ایران در تمام دوره پهلوی مرجعیت خود را حفظ کرده بود و بعدها در ایران دهه شصت دچار مسئله هویت شده بود…

کدخبر: ۵۳۷۴۱۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1546414614

    بیست بود نمرت آرش خان چه جمع بندی درخشان ی و چقدر متقن و جامع و مانع و ژوست