۵۰روایت از دهه۶۰؛ ظهور آقای ملون

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | اواخر دهه شصت یک سوپراستار جدید اما کهنهکار در رادیو و تلویزیون ایران درخشید. یک مرد جاافتاده 45ساله خوشچهره و خوشصحبت. منوچهر نوذری از چهرههای قدیم تلویزیون و صنعت دوبله ایران که در سالهای پس از انقلاب در مغازه لوازمالتحریرفروشیاش در خیابان آزادی مشغول بهکار بود، در اثر یک حادثه و حسنسلیقه ناگهانی محمدعلی ابطحی مدیر رادیو، دوباره به کار دعوت شد.
«گروه مستقلی با نام «گروه ورزش و تفریحات سالم» در رادیو بنا گذاشتیم…. طبعا مهمترین مسئله چنین برنامهای هنرمندان و مجریان آن بود…. استفاده از نیروهای قبل از انقلاب هم همچنان تابو بود. ترسان و لرزان به مدیران این گروه تازهتاسیس گفتم، فهرستی از قدیمیهای طنزپرداز رادیو آماده کنند. سعید توکل و احمد شیشهگران با فهرستی آمدند که منوچهر نوذری صدرنشین آن بود.
شخصا ایشان را نمیشناختم، از آقای کدخدازاده- مدیر هماهنگی رادیو که واسطه بین نیروهای قدیم و جدید بود، پرسیدم آیا میتواند منوچهر نوذری را پیدا کند؟ چند روز بعد خبر داد که در یک فروشگاه لوازمالتحریر در خیابان آزادی کار میکند. نوذری در ملاقات اول، وقتی وارد اتاق هماهنگی رادیو شد، دیده تر کرده بود و گفته بود شماها همسن ایرج من هستید.
گفتم قصد داریم شادی را به داخل خانهها ببریم و میخواهیم از تجربه شما استفاده کنیم. همانجا هم گفتم اگر توانستیم با شما ادامه بدهیم سراغ دیگران هم میرویم. گفت یکبار در همان لوازمالتحریرفروشی عدهای ریختند توی مغازه و تهدیدش کردند. بعد خاطراتی را نقل کرد که در دربار و جاهای دیگر رفته و برنامههای شاد اجرا میکرده. راستش اینها را من نمیدانستم و تنم لرزید ولی….»
صدای او در صنعت دوبله صدایی نرم و کمنظیر بود که بهخصوص روی صورت جک لمون براي دوستداران سینمای کلاسیک خاطرهبرانگیز شده بود. او یکی از نخستین مجریان تلویزیون ایران بود که با تکیه بر خونسردی و طنز و چهره صمیمیاش بهسادگی با تماشاگر ارتباط برقرار میکرد. در پیش از انقلاب او میزبان بسیاری از شوهای تلویزیونی و بزمهای شبانه بود و برای بسیاری بازگشت او به صحنه اجرا کاملا دور از ذهن بهنظر میرسید.
بازگشت نوذری به رادیو موجب محبوبیت مضاعف برنامه صبح جمعه با شما شد. البته بازگشت نوذری به رادیو موفقیتآمیز اما جنجالی بود و در خود رادیو هم با مخالفتهایی از سوی دستاندرکاران روبهرو شده بود اما هرچه بود جایگاه نوذری بهتدریج تثبیت شد. دو کاراکتری که او ایفا میکرد یعنی آقای ملون و آقای دستودلباز به سرعت در فرهنگ عمومی محبوب شد و تکيهکلامهایشان وارد محاوره روزمره مردم شد. یکی دیگر از ستارههای صبح جمعه با شما منوچهر آذری بود اما بار اصلی محبوبیت روی دوش نوذری قرار داشت.
تسلط نوذری در تیپسازی صدا او را به تکستاره رادیو بدل کرده بود. بیدلیل نیست که در سال 67 برنامه رادیویی صبح جمعه بالاتر از اوشین بهعنوان محبوبترین برنامه صداوسیما از نظر مخاطبان انتخاب شده بود (البته که نویسندگان با ذوق و دیگر بازيگران این برنامه هم سهم زیادی در این موفقیت داشتند).
در همین میان تلویزیون که در غیاب شوهای موسیقی، بار اصلی برنامههای روتین خود را روی مسابقات تلویزیونی قرار داده بود، از سال 69، سکان برنامه مسابقه هفته را به نوذری سپرد. مسابقه هفته با تکیه بر ملاحت و حاضرجوابی نوذری بهسادگی به محبوبترین برنامه تلویزیونی بدل شد و طی چند سال سایه خود را بر دیگر برنامههای تلویزیونی حفظ کرد.
نوع برخورد چکشی نوذری با برخی از شرکتکنندهها و محبت ناگهانیاش به گروهی دیگر که میتوانست به نقطه ضعف هر برنامه تلویزیونی بدل شود، در اجرای نوذری باعث سرگرمی تماشاگران شده بود. نوذری نوعی بیتکلفی صادقانه را به تلویزیون تزریق کرده بود که تنها همتایش حجتالاسلام قرائتی بود.
در واقع قرائتی و نوذری که به وضوح از دو پایگاه فکری کاملا متفاوت بودند، مجریانی بودند که راز بیتکلفی را کشف کرده بودند. مسابقه هفته یک بخش خاطرهبرانگیز دیگر هم داشت و آن پخش قطعات سینمای کلاسیک با دوبلههای شارپ و بهیادماندنی گروه دوبلورهای دهه پنجاه تلویزیون بود و سپس سوالاتی از همان تکه فیلم، با جمله همونی که توی فیلم دیدی را بگو.
به این ترتیب نوذری در مسابقه هفته، جلال مقامی در دیدنیها و اسماعیل میرفخرایی در برنامههای علمی، نمایشی از حرفهایگری و بیان سلیس و جذاب در مقام مجری بودند که نشانههایی از سابقه تلویزیون دهه پنجاه را همراه خود داشتند. یکی دیگر از این استوانهها مجید وارث بود. که از میانه دهه شصت به استرالیا مهاجرت کرده بود.
درباره گزارشگران ورزشی دهه شصت جداگانه خواهیم نوشت. این داستان طناز بزرگ تلویزیون ایران بود. اما ماجرا از نوروز 72 شکل دیگری گرفت. وقتی که اولین نیروهای طنز تربیت شده در فضای پس از انقلاب ناگهان فرصت بروز پیدا کردند. مهران مدیری، رضا عطاران، ارژنگ امیرفضلی، نصرالله رادش، یوسف صیادی، نادر سلیمانی و… که این خودش یک داستان دیگر است و شروع یک ماجرای دیگر.