۱۰۰عکس ۱۰۰روایت| شبهای شعر گوته

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | یک: با روی کارآمدن کارتر، ساواک فشارش را به اجبار کم کرده بود و فضای فرهنگی و سیاسی کمی باز شده بود. برخی از روشنفکران چپ (آن زمان روشنفکرها عموما چپگرا بودند بر عکس دو سه دهه بعد که عموما لیبرال بودند) در کانون پرورش فکری و رادیو وتلویزیون و روزنامههای کیهان و اطلاعات و انجمن حکمت و فلسفه مشغول کار بودند و امثال بهرام بیضایی و امیرنادری و داریوش مهرجویی با تکیه بر وامهای وزارت فرهنگ و هنر و سازمان گسترش سینمایی و کمکهای دفتر فرح، فیلمهای خود را میساختند.
با حمایت فرح و پسردایی معتمدش یعنی رضا قطبی، دایره عمل این بخش از روشنفکران گسترش یافته بود. بخش بزرگی از زندانیان سیاسی هم آزاد شدند. به نظر میرسید حکومت پس از سرکوب شدید گروههای چریکی و مسلح در سالهای 51 و 54 و 55 دیگر دغدغه چندانی در این خصوص نداشته است. در چنین فضایی شب شعر گوته شکل میگیرد. گزارش رسمیاش این گونه است:
«در سال ۱۳۵۶ کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته، به مدت ده شب، مراسم شعرخوانی و سخنرانی در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار کردند. در این ده شب که به «شبهای شعرگوته» معروف شد، بیش از شصت نویسنده و شاعر با گرایشهای مختلف ولی عمدتاً چپ علیه «فضای اختناق و سانسور حاکم» شعر خواندند و سخنرانی کردند. در شبهای آغازین شبهای شعر گوته، جمعیتی بالغ بر ۱۰ هزار نفر در این مراسم شرکت میکردند، اما بارش بارانی چندروزه در تهران منجر به کاهش جمعیت در شبهای پایانی به حدود ۳ هزار نفر شد.
در شب پایانی این برنامه، شرکتکنندگان همگی به خیابان ریختند و با پلیس درگیر شدند. در این تظاهرات یک دانشجو کشته و هفتاد نفر زخمی و بیش از یکصد نفر دستگیر شدند. اعتراضات در تهران طی ماههای بعد به ویژه در روز ۱۶ آذر ادامه یافت. افراد دستگیر شده در این اعتراضات به دادگاههای غیر نظامی سپرده شدند که یا آزاد شدند یا محکومیتهای سبکی گرفتند….» حالا که متنهای سخنرانیها را میخوانیم از خامی و تهی بودن معنایی و یا بدیهی بودن آنها شگفتزده ميشویم.
متنهایی پراحساس در ستایش آزادی سیاسی. مثلا این سخنرانی بهرام بیضایی که اتفاقا جزو جنجالیترین سخنرانیهای آن شبها محسوب میشود. چرا که برخی روشنفکران را نیز به شکل غیررسمی در سانسور فرهنگی دخیل میداند و از قرار کنایهای بود به حمله فیزیکی دار و دسته سعید سلطانپور در مشهد به اجرای سلطان مار که بر مبنای نوشتهای از بهرام بیضایی بوده: «درست این نیست که ما بخواهیم که نویسنده آنچه را که ما میخوایم بگه، درست اونه که بگذاریم نویسنده آن طور که فکر میکنه بگه.
و ما هم خودمون شخصاً فضایی به وجود میاریم که توش بتونیم آنچه رو که فکر میکنیم بگیم. احتمالاً فکرهایی که در زمینه با هم مساویاند، یکیاند ولی طرز بیان، استقلال فکر یا احتمالاً جلوتر بودن یا بینش شخصی درش فرق کنه. شما نخواهید که یک هنرمند در پشت سر گروه و قافله بیاد. اون احتمالاً قراره که جلو بره. اون احتمالاً قراره نیازهایی رو بگه که جمع نمیدونه بهش احتیاج داره. احتمالاً این درست نیست که ما بخواهیم که یک نویسنده اون چیزی رو بگه که ما میخواستیم. اون کافی نیست. نویسنده باید یک چیزی بیشتر از اون رو بگه که ما میخواستیم. اون باید یه چیزهایی رو بگه که ما نمیدونیم میخوایم. »
دیگر سخنرانان این شبها ساعدی و هزارخانی و پرهام و دانشور و به آذین و رحیمی و مومنی و آشوری و گلشیری بودند. شاعرانی هم که شعر خواندند: اخوان ثالث، مشیری، کسرایی، سلطانپور، طاهره صفارزاده، باباچاهی، مجابی، بهمنی، اوجی،گرمارودی، خویی،کسیلا و…حضور شاعران با گرایش مذهبی مثل گرمارودی و صفارزاده و بهمنی از نکات جالب این شبها بودند. به هرحال شبهای شعر گوته توان بسیج مردمی چپ روشنفکر را به تمامی نشان داد: شبی حداکثر ده هزار نفر.
دو: یکی از بدترین سالهای فیلمفارسی و بهترین سالهای سینمای روشنفکرانه با تکیه بر بودجه دولتی در این سال 56 شکل میگیرد. فیلمفارسیها در رقابت با کمدیهاي جنسی ایتالیایی مشتریهای خود را از دست داده بودند و ارزان بودن وارد کردن این فیلمها و هزینه دوبله سریع آنها، موجب شده بود تا پولها در بخش خصوصی به آن سمت کوچ کند. از طرفی دست و دلبازی دولت و موسسات نیمه دولتی در پرداخت پول و وام موجب شده بود تا سینماگران مستقل و روشنفکر با تمهیداتی درصدد جلب این وامها و کمکها و ساخت فیلمهای دلخواه خود بربیایند و پای تهیهکنندههای سنتی را از این ضیافت ببرند.
حضور بهمن فرمان آرا به عنوان مدیر تولید موسسه گسترش سینمایی کار را راحتتر هم کرده بود. به این ترتیب در سال 56 فیلمهایی مثل بن بست، گزارش، شطرنج باد، سفر سنگ، سوته دلان و چشمه تولید شدند. از آن سو فرمان آرا با تولید فیلم در امتداد شب در خارج از موسسه گسترش سینمایی به کارگردانی پرویز صیاد و بازی گوگوش و سعید کنگرانی عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از چنگ گنج قارون و قیصر بیرون آورد و حتی در عرصه تعداد تماشاگر نیز آنها را پشت سر گذاشت. فردا به ماجرای سفر جیمی کارتر به تهران میپردازیم. داستانمان کم کم به پایان خود نزدیک میشود.