یادداشت آنالی اکبری| مکنده رنجها ...

روزنامه هفت صبح، آنالی اکبری | کیسه آبگرم منجی زندگی من است. شاید نتواند تمام دردها را التیام بخشد (که میبخشد) اما حضورش باعث دلگرمی است. باز کردن آن دهانه پیچ مانند و هدف گرفتن آن حفره کوچک و ریختن آب داغ در شکمش، مسرتبخش است. میدانم با در آغوش گرفتن آن کیسه نرم و پرحرارت، به زودی درد و سختی را پشت سر خواهم گذاشت.
به قدرت شفایش ایمان دارم. حتی اگر واقعاً نتواند رنجی را از ریشه قطع کند اما روحم را آرام میکند.سالهاست که پیش از رفتن به هر سفری، از حضور کیسه ته چمدان مطمئن میشوم. احتمال اینکه در آن چند روز دچار دلدردی شدید یا گرفتگی کمر و ساق پا شوم کم است اما همین که میدانم همراهم است، امیدوارم میکند.
از ظاهر غیر قهرمانانهاش خوشم میآید. وقتی خالی است، مثل یک تکه پوست شل، تا میخورد و به پایین سقوط میکند و وقتی پر است مثل بختکی سمج و فربه رویت میافتد. هیچ شباهتی به آن منجیهای ورزیده و آراسته و پر ادایی که خودشان هم میدانند دیگران بدون آنها هیچند ندارد. ساده و بیادعا شکمش را پر میکند و به کمکت میآید.
سوالپیچت نمیکند که چه شد و از کی شروع شد و چرا شروع شد؟ تنها میپرسد درد کجاست؟ نشانش میدهی و میچسبد به وجودت. درد را از تنت میمکد و بیرون میکشد و تف میکند به جهان آلامِ آواره تا باز میزبانی تازه برایش پیدا شود.کیسه آبگرم می داند که دردها برای همیشه نمی روند. ماموریتش که تمام و شکمش خالی می شود، گوشه ای می افتد و انتظار رنجی دیگر را می کشد. کیسه آبگرم ساده تر از آن است که بخواهد رهایت کند. می ماند. او مکنده ی رنج هاست.