رژه پیراهن سیاهها وسط لندن

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | تا آخر پاییز، تصاویری از تاریخ معاصر همراه با پندواندرز و حکمت ! اروپای ابتدای قرن بیستم بهخصوص اروپای غربی از اعتماد به نفس شگفتانگیزی برخوردار بود. سیر توقف ناپذیر اختراعات و اکتشافات، پیشرفتهای پزشکی و فوران هنر و موسیقی موجب شده بود تا اروپا دوران بهشت آسایی را تجربه کند. مهمتر از همه اینکه از آخرین جنگ مهم در اروپای غربی بیش از سه دهه میگذشت. یعنی از سال ۱۸۷۱ که بیسمارک، فرانسویها را منکوب خود کرده بود.
این دوران شگفت با آغاز جنگ جهانی اول به پایان رسید و سرنوشت برای سرخوشی خودپسندانه اروپاییها مجازات سختی را در نظر گرفت. ۱۸ میلیون کشته در طول جنگ و بعد هم دوبرابر به خاطر آنفلوآنزای اسپانیایی. در اروپای جان به در برده از جنگ جهانی اول دو شبح سر برآوردند؛ کمونیسم در روسیه و فاشیسم در اروپای غربی.
(باز هم بودند مثلا توجه ناگهانی متفکران سرخورده اروپایی به فرقههای عرفانی اسلامی در شمال آفریقا اما آنها داستانهای دیگری هستند که برایتان روایت خواهم کرد ) به هرحال ظهور کمونیسم در روسیه به شکل تاریخی در زمان مشخصی ثبت شده است اما فاشیسم پروسه طولانیتر و دلهرهآورتری داشت.
احتمالا میاندیشید که دامنه فاشیسم به آلمان و ایتالیا محدود میشد اما این گونه نبود و لباس سیاهها در سرتاسر اروپای غربی ظهور کرده بودند. حتی در انگلیس. این سر اسوالد مازلی رهبر فاشیستهای انگلیس است و در میتینگ سالیانهشان در سال ۱۹۳۶! مرد ۳۹ ساله کاریزماتیک و اشرافزاده که شیفته نهضت فاشیسم بود و بارها ارادت خودرا اعلام کرده بود و مانند هیتلر از قدرت سخنوری و مغناطیس شخصیتی برخوردار بود.
اما خب انگلیس دهه ۳۰ مثل آلمان دهه ۳۰ زمین حاصلخیزی برای عقاید فاشیستی نبود و تلاش او برای تصاحب کرسی در مجلس با تکیه بر عقاید فاشیستی ناکام ماند. مازلی که سفرهای فراوانی به آلمان وایتالیا داشت و عکسهایش در کنار موسولینی موجود است در نهایت در سال ۱۹۴۰ دستگیر شد و سه سال به زندان افتاد و در دهه ۵۰ و در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی به پاریس مهاجرت کرد و همان جا در سال ۱۹۸۰ و در ۸۴ سالگی دنیا را وداع گفت.