هفت صبح،‌مهدی خاکی‌فیروز | در روزهایی که فناوری مرز زمان و مکان را از بسیاری از بازارها برداشته، اظهارنظر اخیر رئیس‌کل بانک مرکزی درباره لزوم تعیین ساعت کاری برای بازار طلا، دوباره بحث قدیمی «کنترل با بستن» را زنده کرده است. محمدرضا فرزین گفته بازار طلا نباید ۲۴ ساعته فعال باشد و باید مثل بورس، زمان فعالیت مشخصی داشته باشد. حرفی که در نگاه اول، منطقی و حتی نظم‌طلبانه به نظر می‌رسد، اما وقتی دقیق‌تر به تجربه بازارهای مالی دنیا نگاه می‌کنیم، سادگی این قیاس مورد تردید قرار می‌گیرد. 


واقعیت این است که بورس‌ها در جهان، آن‌طور که در گفتار رسمی رئیس بانک مرکزی ایران تصور می‌شود، بازارهای «ساعت‌دار و بسته» نیستند. بله، هر بورس یک ساعت رسمی برای انجام معاملات اصلی دارد، اما این تنها بخشی از ماجراست. پیش‌گشایش، پس از معاملات رسمی، سفارش‌گذاری‌های معلق و معاملات الکترونیکی خارج از ساعات اصلی، سال‌هاست جزئی عادی از بازارهای مالی پیشرفته است.

 

در بسیاری از بورس‌های بزرگ دنیا، سرمایه‌گذار می‌تواند در ساعاتی که تابلو، عنوان «بازار بسته است» را نشان می‌دهد، سفارش بگذارد، استراتژی بچیند و حتی معامله انجام دهد. بازار عملا نمی‌خوابد، فقط شکل فعالیتش عوض می‌شود. در بازارهای جهانی طلا و ارز، این واقعیت حتی پررنگ‌تر است. طلا در بازارهای بین‌المللی تقریبا به‌صورت ۲۴ساعته در همه روزهای هفته معامله می‌شود. دلیلش هم روشن است. طلا کالایی جهانی است و با خوابیدن بازیگران یک کشور، تقاضا و عرضه در کشور دیگر بیدار می‌شود.

 

حالا پرسش اینجاست: آیا می‌توان بازاری را که ذاتا جهانی و پیوسته است، با منطق «ساعت اداری» مدیریت کرد؟ بی‌تردید نگرانی بانک مرکزی درباره نظارت، خالی‌فروشی، نبود پشتوانه واقعی و ریسک برای سرمایه‌های خرد مردم قابل فهم است. تجربه تلخ برخی پلتفرم‌های طلا نشان داده نبود چارچوب روشن اعتماد عمومی را زخمی می‌کند. اما مسئله اینجاست که آیا راه‌حل این مشکل، محدود کردن زمان فعالیت است یا تقویت و هوشمندانه‌تر کردن ابزار نظارتی؟

 

تجربه جهانی می‌گوید بازارها را نه با بستن ساعت، بلکه با شفافیت، اتصال به سامانه‌های نظارتی، گزارش‌دهی لحظه‌ای و الزام به پشتوانه واقعی می‌توان کنترل کرد. محدود کردن ساعت فعالیت، یک پیامد ناخواسته هم دارد. با چنین کاری، بخشی از تقاضا به‌جای حذف شدن به بازارهای غیررسمی، کانال‌های تلگرامی و معاملات خارج از دید نهاد ناظر کوچ می‌کند. بازاری که بسته می‌شود، لزوما آرام نمی‌شود. گاهی فقط از چشم سیاست‌گذار پنهان می‌شود. این همان نقطه‌ای است که سیاست‌گذاری ساده‌انگارانه، به نتیجه معکوس منجر می‌شود.

 

 بازار دیجیتال، منطق دیجیتال می‌خواهد. مقایسه آن با نسخه کلاسیک بورس در دهه 1980 میلادی، بدون در نظر گرفتن تحولات فناوری، شبیه نسخه‌پیچی با کتاب‌های قدیمی برای بیماری‌های جدید است. اگر قرار است بازار طلا سامان بگیرد، مسیرش از شفافیت، نظارت هوشمند و اعتمادسازی می‌گذرد، نه صرفا از پائین کشیدن کرکره بازار در ساعتی مشخص. بازارهای دنیا نشان داده‌اند که می‌شود هم بازار باز داشت و هم نظارت قوی.

 

مسئله در اینجا ابزار است، نه ساعت. اگر قرار باشد سیاست‌گذار پولی به تجربه جهانی تکیه کند، باید بپذیرد که «زمان» در بازارهای مالی مدرن، بیش از آنکه ابزار کنترل باشد، متغیری تکنیکی است. کنترل واقعی از جایی آغاز می‌شود که داده‌ها به‌موقع در اختیار ناظر قرار گیرد، پشتوانه دارایی‌ها قابل راستی‌آزمایی باشد و امکان مداخله سریع و هدفمند فراهم شود. در چنین چارچوبی، حتی بازاری که ۲۴ ساعته فعال است، می‌تواند شفاف‌تر و کم‌ریسک‌تر از بازاری باشد که فقط چند ساعت در روز باز است اما نظارت موثری بر آن اعمال نمی‌شود.

 

رئیس بانک مرکزی به این نکته توجه کند که با داشتن بیش از 5 هزار کارمند رسمی و تعدادی کارکنان با قراردادهای متفاوت، چرا قادر به نظارت 24 ساعته نیست و دنبال کوچک کردن زمان فعالیت بازار است؟ آن هم در عصر هوش مصنوعی که ابزارهای نظارتی بسیار مدرنی در اختیار نهادهای ناظر قرار گررفته است؟ چگونه است که بانک مرکزی اتحادیه اروپا با کارکنانی کمتر، موفق به نظارت های هوشمندانه تر شده و برای کسب و کارها، ساعت کار تعیین نمی‌کند؟


از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که بازار طلا در ایران صرفا یک بازار سرمایه‌ای نیست و برای بخش بزرگی از مردم، پناهگاهی در برابر تورم و نااطمینانی اقتصادی است. محدود کردن دسترسی به چنین بازاری، بدون ارائه جایگزین امن و شفاف، عملا به معنای فشار مضاعف بر سرمایه‌های خرد است. سرمایه‌ای که راه رسمی‌اش بسته شود، راه غیررسمی خودش را پیدا می‌کند و این دقیقا همان مسیری است که سیاست‌گذار باید از آن پرهیز کند.


بانک مرکزی اگر به‌دنبال نظم پایدار در بازار طلاست، ناگزیر است از منطق «بستن» عبور کند و به منطق «دیدن» برسد. دیدن لحظه‌ای جریان معاملات، دیدن پشتوانه‌ها و دیدن رفتار بازیگران بازار. این همان جایی است که فناوری به‌جای تهدید، به ابزار اصلی سیاست‌گذاری تبدیل می‌شود. بازارها نمی‌خوابند، حتی اگر ما تصور کنیم با خاموش کردن چراغ، ماجرا تمام شده است. مسئله اصلی این نیست که بازار چه ساعتی باز یا بسته باشد؛ مسئله این است که نهاد ناظر تا چه اندازه چشم‌باز، مجهز و به‌روز است.