
هفت صبح،حمیده عبدالهی| صبح جمعه است. بالای پیست اسکی، بخار نفسها در هوای یخزده گم میشود. چند کیلومتر آنطرفتر، روی عرشه یک کافه رستوران لوکس، قهوههای چندصدهزارتومانی سرو میشود و کمی پایینتر، در لابی یک هتل شمال شهر، چمدانها برای یک سفر کوتاه خارجی بسته میشوند. همان ساعت، در میانه پایتخت پدری جلوی گیشه سینما، دوباره قیمت بلیت را میپرسد و بیصدا از صف کنار میکشد. در جنوب شهر، خانوادهای روی نیمکتهای سرد پارک نشستهاند. فلاسک چای، نان و پنیر و کودکانی که با یک توپ پلاستیکی، شادی را تمرین میکنند.
خانوادههایی که هر کدام، تفریح و نشاط برایشان معنایی متفاوت از هم را دارد. تفریح دیگر فقط خواستن نیست، به توانستن گره خورده است. برای بخشی از جامعه، شادی در سفرهای پرهزینه، ورزشهای لوکس و کافهنشینی تعریف میشود. برای بخش دیگر، به پارک رفتن یا سرگرمیهای کمهزینه محدود شده است. این شکاف، فقط تفاوت سبک زندگی نیست؛ وقتی شادی نابرابر توزیع میشود، محرومیت، بیعدالتی و طردشدگی اجتماعی تشدید میشود و نشاط، به جای پیونددهنده جامعه، به شاخصی از فاصلهها بدل میشود.
نشاط اجتماعی در چند جمله

نشاط اجتماعی را میتوان مجموعهای از احساسات، رفتارها و وضعیتهای اجتماعی دانست که قابل سنجش هستند. این اجزا شامل رضایت، امید و انگیزه افراد برای مشارکتهای جمعی؛ میزان حضور فعال آنها در برنامههای فرهنگی، هنری، ورزشی و مدنی؛ کیفیت روابط اجتماعی امن، معنادار و مبتنی بر اعتماد؛ دسترسی عادلانه و بدون تبعیض به فضاهای عمومی و تجربههای جمعی؛ و در نهایت، سطح رفاه روانی-اجتماعی است که افراد را به سمت تعامل مثبت با دیگران سوق میدهد.
نشاط در ایران
پیمایشهای ملی نشان میدهد که نمودار تمامی پنج مولفه موثر درایجاد نشاط در یک جامعه– یعنی احساس رضایت و امید، تمایل به فعالیتهای فرهنگی، روابط اجتماعی امن و اعتمادآمیز، احساس تبعیض و رفاه روانی-اجتماعی – در جامعه ایرانی طی دورههای طولانی، روندی نزولی داشته است. به عبارت دیگر، ذهنیت مثبت جمعی، توان مشارکت و رفتارهای جمعی نشاطآور در کشور رو به کاهش است. در کنار این مسئله، پژوهشهای انجام گرفته نشان میدهد که نشاط اجتماعی پدیدهای به شدت طبقاتی است و از نظر چگونگی تجربه و امکان تحقق، در سه طبقه فرودست، متوسط و فرادست تفاوتهای ساختاری عمیقی دارد. تفاوتهایی که تنها در سطح و میزان شادی نیست، بلکه در ماهیت شادی، ابعاد تجربه، ابزارها، معانی و حتی محدودیتهای آن نیز مشهود است.
لحظههای شادی با قیمت بالا
برای قشر مرفه، تفریح محدود به چند گزینه ساده نیست. نشاط اجتماعی در این طبقه ماهیتی خصوصی، ممتاز، پرهزینه و البته انحصاری دارد. این نوع نشاط بیشتر بر منزلت و جایگاه اجتماعی استوار است و در خدمت بازتولید و حفظ قدرت طبقاتی عمل میکند. نشاط در این طبقه هرگز قطع نمیشود و تنها مکانش تغییر میکند. کلاسهای ورزشی، اسکی، کافهگردی و سفرهای کوتاه، مهمانیهای کاملا بسته و انتخابی، فضاهای فرهنگی و ورزشی بسیار ویژه (VIP) یا کاملا خصوصی و رویدادهای هنری خاص جزو برنامه روزانه آنهاست. نشاط، اینجا به توان اقتصادی گره خورده است و هر روز میتواند تجربهای متفاوت و پرخرج باشد.

شنبه برای پریسا روز خرید و کافهگردی است. او به «هفت صبح» میگوید: صبحها بین بوتیکها پرسه میزنم و بعد به کافه لوکسی میروم. یک قهوه و شیرینی همراه با خریدهای کوچک حدود ۵ تا ۷ میلیون تومان خرج دارد. دوست دارم روزم شاد و پرانرژی شروع شود و این هزینهها برای من معنادار است گرچه به چشم نمیآید.
یکشنبه و دوشنبه، روز ورزش و اسکی است. پریسا میگوید: میروم پیست اسکی، چند ساعت تمرین میکنم و بعد با دوستانم ناهار میخوریم. فقط یک روز اسکی و ناهار یا اجاره اتاق ساعتی برای استراحت، چیزی بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان خرج دارد. انرژی و هیجانش برای من ارزشمند است.
سهشنبه و چهارشنبه، زمان کلاسهای تخصصی، ورزشهای اختصاصی و کافهگردیهای دوستانه است. پریسا میگوید: این روزها هم باشگاه، هم کلاس یوگا و هم کافه رفتن حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان خرج دارد. البته در باشگاههای لاکچری و vip هر روز تلاش میکنم وقت و انرژیام را با شادی پر کنم. پنجشنبه معمولا روز سفرهای کوتاه یا تفریح ویژه است. پریسا میگوید: هر دو هفته یکبار با خانواده یا دوستان به شمال میرویم. هزینه هتل و پرواز برای یک سفر دو روزه حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان است البته معمولا هر فصل، یکبار هم سفری چند روزه به خارج از ایران میروم که هزینهای حدود ۲۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان دارد.
پریسا در ادامه درباره منبع تامین هزینههای این تفریحات لاکچری نیزمیگوید: پدرم تاجر است و ماهانه حدود ۵۰۰ میلیون تومان پول تو جیبی به من میدهد. یکی از برادرهایم در کانادا مهندس است و ماهانه ۱۰۰ میلیون تومان برایم میفرستد. با همین پولها میتوانم برنامه هفتگی خوبی داشته باشم. برنامههایی پر از تفریح، هیجان و تجربههای متفاوت.
روزهای ساده و پربار یک جوان فرهنگی
برای طبقه متوسط، تفریح محدود به گزینههای کمهزینه و قابل دسترس تراست. نشاط و تفریح دراین طبقه دارای ابعاد فرهنگی، هویتی و نمادین است. این قشر از فعالیتهایی نظیر ورزش، هنر، کنسرتها، کافهگردی، کتابفروشیها، تئاتر، سالنهای سینما و سفرهای داخلی تغذیه میکند. علاوه بر این، فعالیتهای داوطلبانه و مشارکت مدنی نیز از مصادیق نشاطآور برای این گروه محسوب میشوند. فضای مجازی نیز به عنوان یک حوزه عمومی برای سبک زندگی این طبقه اهمیت دارد. نشاط در این طیف از جامعه، بیشتر با وقت گذاشتن و تجربههای ساده شکل میگیرد تا با هزینه بالا.
آرمان، ۳۰ ساله، معلم و فعال فرهنگی، به هفت صبح میگوید: در طول هفته بیشتر کار میکنم؛ تدریس در مدرسه، کلاسهای خصوصی و برنامههای فرهنگی وقت زیادی از من میگیرد.پنجشنبه، روز ورزش است. او میگوید: معمولا دو ساعت به باشگاه میروم تا انرژی بگیرم. هزینه باشگاه برای یک روز حدود 500 هزار تا یک میلیون تومان است اما همین ورزش کوتاه به من حس خوبی میدهد.او حتی جمعهها هم فرصت کمی برای تفریح و استراحت دارد. آرمان میگوید: گاهی با دوستان به کوه، کافه یا کتابخانه میرویم، گاهی هم در پارک قدم میزنیم. این روزها بیشتر برای رفع خستگی و جمع کردن انرژی برای هفته بعد است و هزینه زیادی ندارد.
تفریحهای روزمره یک کارگر
برای بسیاری از کارگران و خانوادههای کمدرآمد اما تفریح محدود به گزینههای ارزان و در دسترس است. در این طبقه، نشاط و تفریح، معمولا جمعی، خیابانی، کمهزینه و کوتاهمدت است. در شیوه، با نوعی شادی آنی و رهاییبخش روبهرو هستیم که بیشتر تلاشی لحظهای برای فرار از فشارهاست. پارک، قدمزدن در محله، بازی با فرزند و شاید چند ماهی یکبار سینما، بخش اصلی شادی را شکل میدهند. نشاط اجتماعی بیشتر با وقت گذاشتن و کنار هم بودن ساخته میشود تا هزینههای بالا.
حسین، ۴۵ ساله، کارگر، به هفت صبح میگوید: در طول هفته بیشتر وقت من به کار اختصاص دارد. صبحها یک جا کار میکنم و بعدازظهرها نیز با تاکسی در اسنپ و تپسی کار میکنم.
پنجشنبه، وقتی فرصتی کوتاه دارد، کمی با فرزندش به پارک میرود. حسین میگوید: یک ساعت بازی با پسرم و قدم زدن در پارک کافی است تا کمی از فشار کار کم شود. هیچ هزینه خاصی ندارد، اما کاش میتوانستم تجربههای بیشتری برایش فراهم کنم.جمعه، روز استراحت و خریدهای کوچک است. حسین میگوید: گاهی همسرم شامی ساده درست میکند و به پارک میرویم یا در محله قدم میزنیم. گاهی هم با هم مینشینیم و فیلم میبینیم. بیشتر خرجمان فقط خوراکیهای کوچک است. همین تفریحهای ساده باعث میشود آخر هفته حس خوبی داشته باشیم و برای هفته بعد آماده شویم.او میگوید: چون درآمد پایینی دارم، نمیتوانم خانوادهام را به سفر ببرم. سالی یکبار به روستای خودمان میرویم، ولی فقط به خاطرفامیل و اینکه هزینه زیادی ندارد. حتی همین سفر کوچک هم با فکر کردن به مخارج و پسانداز، گاهی حس سنگینی به همراه دارد.
نشاط اجتماعی در گرو توان مالی
نشاط اجتماعی در ایران به شدت طبقاتی شده است و تجربه شادی و تفریح در هر طبقه اجتماعی تفاوتهای آشکار دارد. از سفرهای پرهزینه و ورزشهای لوکس تا پارک رفتن و بازی با فرزند، نوع و کیفیت تجربه شادی به توان اقتصادی، زمان و دسترسی به امکانات عمومی گره خورده است.دکتر اردشیر بهرامی، جامعهشناس، در گفتوگو با «هفت صبح» میگوید: نشاط اجتماعی تنها خندیدن نیست. این نشاط شامل حسامید به آینده، احساس تعلق خاطر به محله و شهر و امکان مشارکت بدون ترس از قضاوت شدن است. وقتی این فضاها و احساسات جمعی نباشند، جامعه از درون گسسته میشود و افراد به سمت انزوا و افسردگی گرایش پیدا میکنند.
وی با ذکر اینکه اصولا تفریح و سرگرمیها هدف نیستند، بلکه وسیلهای برای ایجاد نشاط اجتماعی هستند میگوید: وقتی در مسابقه محلی دوچرخهسواری یا بازی گروهی شرکت میکنید، فقط ورزش نکردهاید؛ با همسایهها و افراد جامعه پیرامون خود آشنا شدهاید، حس رقابت سالم را تجربه کردهاید و سرمایه اجتماعی محله را تقویت کردهاید.
او فعالیتهای جمعی را نوعی سیستم ایمنی روانی جامعه میداند که فشارهای روزمره را تخلیه میکند و از بروز افسردگی، اضطراب و خشونت اجتماعی جلوگیری میکند.
بهرامی به رابطه مستقیم نابرابری اقتصادی و دسترسی به نشاط اجتماعی که از آن به عنوان طبقاتی شدن نشاط یاد میکند اشاره کرده و میگوید:
در جامعهای که نابرابری اقتصادی زیاد است، شادی و نشاط اجتماعی هم کالایی میشوند که باید خریداری شوند. خانوادهای که برای تامین غذا و مسکن تحت فشار است، حتی برای رفتن به سینما یا پارک پول و وقت ندارد. این شکاف تنها به پول محدود نمیشود؛ فضای عمومی هم میتواند برای گروههای کمدرآمد غیرقابل دسترس و غریبه به نظر برسد.
او به نقش سبک زندگی و تفریحات نیز اشاره میکند: انتخاب شما بین اسکی، سینما یا پارک، نشانگر سرمایه اقتصادی و فرهنگی شماست. حتی در یک فعالیت مشابه مثل سینما یا پارک، نوع تجربه و امکانات متفاوت، مرزهای نامرئی طبقاتی را آشکار میکند.به گفته بهرامی، چند شاخص ساده میتواند میزان نابرابری در دسترسی به نشاط اجتماعی را نشان دهد. یکی از این شاخصها، توزیع جغرافیایی امکانات است؛ پارکها، کتابخانهها و سالنهای ورزشی اغلب در مناطق پردرآمد متمرکز شده و دسترسی ساکنان مناطق محروم محدود است.
کیفیت و امنیت فضاها نیز شاخص مهم دیگری است؛ فضاهای عمومی در محلات کمدرآمد معمولا کوچک، کمنور و ناامن هستند و شرایط حضور راحت شهروندان را فراهم نمیکنند. مشارکت مردمی در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی نیز در مناطق مختلف متفاوت است و نشان میدهد فرصتهای مشارکت برابر نیست. علاوه بر این، شاخصهای ذهنی مانند احساس تعلق به محله، امنیت و رضایت از اوقات فراغت در میان اقشار مختلف جامعه متفاوت است و این تفاوتها به وضوح نابرابری در نشاط اجتماعی را نشان میدهد.
تبعات طبقاتی شدن نشاط در جامعه
به گفته بهرامی، تفاوتها در دسترسی و تجربههای فراغتی نشانههای بارزی از طبقاتی بودن نشاط اجتماعی است. این جامعهشناس درباره اثرات نابرابری و طبقاتی شدن نشاط اجتماعی میگوید: کوتاهمدت، این شکاف باعث خشم، نارضایتی و افزایش تنش میشود. در بلندمدت نیز، انسجام ملی ضعیف میشود و چرخه فقر بازتولید میشود. کودکانی که تجربههای فرهنگی و تفریحی اقشار بالاتر را ندارند، در بزرگسالی شانس کمتری برای پیشرفت دارند.
او به ارتباط میان اعتماد اجتماعی، رضایت از زندگی و انسجام جامعه اشاره میکند: اعتماد اجتماعی در تعاملات غیررسمی شکل میگیرد. اگر افراد تنها با همطبقههای خود تعامل داشته باشند، به دیگران بیاعتماد میشوند. رضایت به ارتباط میان اعتماد اجتماعی، رضایت از زندگی و انسجام جامعه اشاره میکند: اعتماد اجتماعی در تعاملات غیررسمی شکل میگیرد. اگر افراد تنها با همطبقههای خود تعامل داشته باشند، به دیگران بیاعتماد میشوند.
رضایت از زندگی و انسجام جامعه هم مستقیما تحت تاثیر کیفیت تجربههای روزمره و دسترسی به اوقات فراغت است که در نهایت منجر به ایجاد نشاط در جامعه میشود.
به اعتقاد بهرامی، دولت و شهرداری میتوانند با اقداماتی عملی شکاف موجود در دسترسی به نشاط اجتماعی را کاهش دهند. توزیع عادلانه فضاهای عمومی مانند پارکها، کتابخانهها و سالنهای ورزشی در تمامی محلهها و با کیفیت مناسب، از اهمیت بالایی برخوردار است.
چگونه نشاط را همگانی کنیم؟
به گفته او، برنامههای کمهزینه و حتی رایگان، مانند جشنوارهها، نمایش فیلم در پارکها، مسابقات ورزشی همگانی و کلاسهای هنری، میتواند فرصت مشارکت و تجربههای جمعی را برای همه اقشار فراهم کند. بهرامی همچنین پیشنهاد میدهد سیاستهای یارانهای هدفمند، مانند کارتهای فرهنگی برای خانوادههای کمدرآمد که میتواند دسترسی به سینما، موزهها و اماکن تاریخی را برای این گروهها تسهیل کند، از سوی متولیان اجرایی شود.
او میگوید: او وضعیت نشاط اجتماعی در ایران را مختلط ارزیابی میکند: در تهران فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای انجام شده، اما بحران اقتصادی، محدودیتهای اداری و نابرابری فضایی باعث کاهش نسبی نشاط اجتماعی شده است. نشاط واقعی و فراگیر زمانی شکل میگیرد که مردم احساس کنند فضاها و برنامههایی برای آنها طراحی شده و امکان مشارکت دارند. به بیانی برای اینکه نشاط اجتماعی تبدیل به حق شهروندی شود، نیازمند جنبش فکری و اجتماعی هستیم. این حق باید قانونی شود، در منشور حقوق شهروندی یا قوانین شهرداری تثبیت شود و با نهادهای ناظر مردمی و شوراهای محله پیگیری شود.
وقتی شادی هم فرار میکند
در شهری که دسترسی به لحظههای جمعی محدود و نابرابری فضاها عمیق است، حتی کوچکترین فرصتهای تجربه با دیگران هم به کالایی دور از دسترس تبدیل میشوند. وقتی مردم از تعامل و همنشینی محروم میشوند، امید و حس تعلق به جامعه رنگ میبازد و فاصلهها، نه فقط بین طبقات، بلکه در قلب خود شهروندان، تثبیت میشود. در چنین شرایطی، حتی شادی به سختی نفس میکشد و جامعه روز به روز سردتر و بیرمقتر میشود.





