کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۸۳۱۲۰
تاریخ خبر:

بازخوانی ۱۰‌سریال‌ با ‌قصه عشق‌های مثلثی

روزنامه هفت صبح، محمد صابری| واقعیت این است که اگر می‌خواستیم مدعی شویم که می‌خواهیم همه سریال‌هایی که در محور اصلی روایت و یا در بخشی از آن از یک عشق مثلثی و رقابت عاشقانه بهره گرفته شده است را فهرست کنیم، وارد یک چالش بی‌انتها می‌شدیم چرا‌که بالاخره حافظه تا جایی همراهی می‌کند و مهم‌تر از آن شاید درباره اینکه برخی موقعیت‌های داستانی را می‌تواند یک مثلث عاشقانه دانست یا خیر، دچار تفاوت معیار می‌شدیم.

پس به سنت همیشگی «هفت صبح» این‌بار هم دست به یک انتخاب از سر سلیقه زدیم و با تمرکز بیشتر بر کارهای تازه‌تری که هنوز طعم قصه و جزئیاتش را به یاد می‌آوریم، به 10 گزینه فعلی رسیدیم. سریال‌هایی که از گذشته دور تا امروز، هر یک به سبک خود یک عشق سه‌گانه را به تصویر کشیده‌اند. در مقدمه پرونده هم تاکید کردیم که این بازخوانی بیشتر از جنس کنجکاوی است و تلاشی برای ارزش‌گذاری و یا نقد بهره‌گیری از عشق‌های مثلثی در روایت‌هایی از این دست نداشته‌ایم.

در پناه تو/ حمید لبخنده
قصه‌اش چه بود؟ قصه سریال «در پناه تو» در زمانه خودش، یک تابوشکنی تمام‌عیار بود. در دورانی که صحبت از عشق مقوله‌ای ممنوعه در قاب تلویزیون محسوب می‌شد، زند‌ه‌یاد حمید لبخنده سراغ داستانی از عشق همزمان دو نفر به یک نفر رفت و اینگونه چارچوب کلی داستانش را بر یک مثلث عشقی بنا کرد. فضای سریال‌ البته فراتر از کشمکش‌های عاشقانه، بر روابط خانوادگی اتکا داشت. مریم با بازی لعیا زنگنه کاراکتر محوری این سریال بود که خود را دختری مستقل و بدون نیاز به دیگران می‌دانست اما در ادامه سرنوشتی متفاوت از آنچه خود انتظارش را داشت برایش رقم می‌خورد.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ سه ضلع مثلث عاشقانه سریال «در پناه تو» را مریم با بازی لعیا زنگنه از یک‌سو و «محمد» با بازی زنده‌یاد حسن جوهرچی و «رامین» با بازی رامین پرچمی از سوی دیگر تشکیل می‌دادند. محمد دلبسته مریم است اما وقتی متوجه علاقه رامین به او می‌شود، کنار می‌کشد. ازدواج رامین و مریم اما سرانجام خوبی پیدا نمی‌کند و با جدایی آن‌ها، این‌بار محمد پا پیش می‌گذارد و زندگی عاشقانه او و مریم آغاز می‌شود. نکته جالب اینکه حمید لبخنده سال‌ها بعد اذعان کرد که داستان اصلی سریال درواقع یک مربع عاشقانه بوده و «پارسا» با بازی پارسا پیروزفر هم در این کشمکش عاشقانه سهمی داشته اما این نقش دچار ممیزی و از قصه حذف می‌شود!

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ واقعیت این است که از هر زاویه که نگاه کنیم، اصلی‌ترین موفقیت «در پناه تو» اصل ساخته شدنش بوده است! اینکه در نیمه نخست دهه هفتاد و در شرایطی که هنوز تلویزیون به داستان‌های عاشقانه عادت نکرده بود، سریالی با این سطح از جسارت در طراحی روابط به آنتن رسیده، حتما یک توفیق است.

شهرزاد/ حسن فتحی
قصه‌اش چه بود؟ حسن فتحی علاقه ویژه‌ای به تاریخ و ادبیات دارد و «شهرزاد» را می‌توان یکی از قله‌های ادای دین توأمان او به این دو حوزه دانست. قصه «شهرزاد» از کودتای 28 مرداد 32 آغاز می‌شود و بر بستر تحولات آن شاهد دلبستگی و دلدادگی شهرزاد و فرهاد به یکدیگر هستیم. در این میان اما پدران این دو، خود را وامدار «بزرگ‌آقا» می‌دانند و به همین دلیل زمانی که بزرگ‌آقا برای درمان نازایی دخترش شیرین، دستور به ازدواج دامادش قباد با شهرزاد را صادر می‌کند، هیچ‌کس توان مقاومت در برابر آن را ندارد. این ازدواج اجباری اما سرنوشتی تراژیک را برای همه اعضای این خانواده‌ها رقم می‌زند.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ شهرزاد به حکم بزرگ‌آقا،‌ تن به ازدواج اجباری با قباد می‌دهد، آن‌هم در حالی‌که به‌شدت دلبسته فرهاد است. فرهاد به‌رغم دغدغه‌های سیاسی‌اش،‌ نمی‌تواند راضی شود معشوقش را به این راحتی از دست بدهد و شروع به مقاومت می‌کند. در این مسیر عشق و دلدادگی شهرزاد به قباد، ورق را برمی‌گرداند و داستان به سمت و سویی دیگر می‌رود تا جایی‌که حکم بزرگ‌آقا، به‌خاطر صیانت از حریم زندگی دخترش شیرین، برمی‌گردد تا جلوی زندگی عاشقانه قباد و شهرزاد را بگیرد. امضای حکم طلاق شهرزاد و قباد،‌ فرصتی را فراهم می‌آورد تا او باردیگر به وصال فرهاد برسد.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ «شهرزاد» بی‌تردید یکی از موفق‌ترین سریال‌های عاشقانه‌ در یک دهه اخیر بوده و فارغ از انتقادها نسبت به روند داستان در فصل‌های دوم و سوم، و بروز برخی حواشی برون‌متنی که سایه سنگینش قضاوت‌ها درباره فصل اول را هم متأثر از خود کرد،‌ هنوز علاقه‌مندان و طرفداران پروپاقرصی دارد.

هم‌گناه/ مصطفی کیایی
قصه‌اش چه بود؟ روایت داستان «هم‌گناه» درباره یک خانواده ریشه‌دار و اصیل به‌نام خانواده «صبوری» است که سال‌ها به‌صورت تخصصی در حوزه پرورش گل فعالیت داشته‌اند و این حرفه شغل موروثی آن‌ها به حساب می‌آید. از این خانواده تنها فریبرز صبوری است که پلیس آگاهی شده است و اتفاقا بخش اصلی داستان به ناگفته‌ها و رمزورازهای زندگی او بازمی‌گردد. مصطفی کیایی به همراه برادرش محسن کیایی در طراحی داستان «هم‌گناه» به خوبی توانسته‌اند برای هر یک از برادران خاندان صبوری، داستانی مجزا با خط سیری پرتعلیق را ایجاد کنند. فرهاد با بازی مهدی پاکدل برادر کوچک‌تر این خانواده است.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ فرهاد در گذشته و به‌صورت ناخواسته در یک تصادف منجر به فوت یک رفتگر می‌شود و از کشور فرار می‌کند، او پس از سال‌ها به ایران بازگشته تا بتواند با حمایت از فرزندان یتیم آن رفتگر خطای گذشته را جبران کند. او به همین دلیل تصمیم به ازدواج صوری با «هدیه» دختر آن رفتگر می‌گیرد که این رابطه منجر به شکل‌گیری احساسی عاشقانه میان آن دو می‌شود. این در حالی است که فرهاد بیش از 8 سال در خارج از کشور با لیدا در ارتباط بوده و قصد ازدواج با یکدیگر را هم داشتند. فرهاد هرچند با هماهنگی لیدا اقدام به ازدواج صوری با هدیه می‌کند اما سرانجام عاشق هدیه می‌شود و از لیدا می‌گذرد.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ مصطفی کیایی در روایت شکل‌گیری رابطه عاشقانه میان فرهاد و هدیه به خوبی عمل کرده است و از سوی دیگر حس و حال لیدا را که پس از بازگشت به ایران، متوجه رابطه عاشقانه میان آن دو می‌شود را هم به خوبی به تصویر درآورده است.

می‌خواهم زنده بمانم/ شهرام شاه‌حسینی
قصه‌اش چه بود؟ قصه «می‌خواهم زنده بمانم» در دهه 60 روایت می‌شود. همایون حقی با بازی بابک کریمی به‌واسطه یک پاپوش، گرفتار زندان می‌شود و حالا هما حقی با بازی سحر دولتشاهی باید همه کار برای آزادی پدر بکند. او که دلبسته نادر با بازی پدرام شریفی است، در این مسیر از نامزد خود کمک می‌خواهد تا بلکه بتوانند با یافتن آدمی صاحب نفوذ رأی حکم صادره در پرونده پدر را برگردانند و او را آزاد کنند. پای امید شایگان، به‌عنوان یک فرد صاحب نفوذ، اینگونه به ماجرا باز می‌شود. او البته یک مانع بزرگ برسر راه خود دارد، بهمن دشتی با بازی مهران احمدی به‌عنوان رئیس کمیته نمی‌خواهد به همه خواسته‌های شایگان تن دهد.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ امید شایگان در اولین ملاقات با هما، دلبسته او می‌شود و جریان رقابت دو معشوق یعنی امید و نادر برای به‌دست آوردن هما، از همین نقطه کلید می‌خورد. هما که خود دلبسته نادر بود، حالا به دلیل نجات جان پدر، ناگزیر تن به خواسته شایگان می‌دهد و همین تصمیم او در دل نادر ایجاد نفرت می‌کند. موقعیت تراژیک داستان زمانی پیچیده‌تر می‌شود که نادر تصمیم به انتقام می‌گیرد.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ نه فقط در تصویر کردن رابطه میان هما و نادر و مهم‌تر از آن لحظه‌های دلبستگی امید شایگان به هما، که شهرام شاه‌حسینی در خلق رابطه عاشقانه میان دو کاراکتر فرعی‌ داستان یعنی کاوه با بازی علی شادمان و شیوا با بازی آناهیتا درگاهی هم موفق عمل کرده است. از این منظر سریال «می‌خواهم زنده بمانم» را در کنار فضای سیاسی و اجتماعی‌اش می‌توان یکی از تجربه‌های موفق در زمینه روایت‌های عاشقانه دانست.

خسوف/ مازیار میری
قصه‌اش چه بود؟ داستان «خسوف» در یک فضای دانشجویی آغاز می‌شود. فضایی که به‌ظاهر قرار است در راستای اعتراض به شرایط اقتصادی و سیاسی روز باشد اما آرام‌آرام به‌واسطه رابطه امیر و آتیه، خط کلی داستان حال و هوایی عاشقانه پیدا می‌کند. آتیه که با پدر و برادر خود زندگی می‌کند، به‌واسطه یک جنجال در دانشگاه گرفتار پرونده یک قتل غیرعمد می‌شود و حالا باید تن به مهاجرت غیرقانونی از کشور بدهد. امیر می‌خواهد او را در این فرار همراهی کند اما با دسیسه اطرافیان، این دو از هم جدا می‌شوند، تا سال‌ها بعد که آتیه برای گرفتن انتقام به ایران بازمی‌گردد!

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ روایت «خسوف» دو مثلث عشقی دارد که فصل مشترک هر دو کاراکتر «امیر» است. امیر قرار است با دختر‌دایی خود اسما ازدواج کند اما در حالی‌که او خارج از کشور است، دلبسته آتیه می‌شود و تصمیم می‌گیرد برخلاف خواست و قرار قبلی خانواده‌اش، بی‌خیال ازدواج با اسما شود. از طرف دیگر او برای رسیدن به آتیه، یک رقیب جدی دارد و آن‌هم پدر اسما،‌ یعنی دایی مهراب با بازی زنده‌یاد امین تارخ. بخش عمده‌ای از روایت سریال به برنامه‌ریزی‌های مهراب و دخترش اسما برای بیرون کردن رقیبان خود از میدان و رسیدن به معشوق اختصاص دارد.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ با کمی اغماض می‌توان «خسوف» را در روایت ماجراهای عاشقانه‌اش، اثری موفق دانست. این توفیق هم بیش از متن قوی و یا طراحی درست موقعیت‌های داستانی، مدیون انتخاب درست بازیگران بوده است. دیدارهای عاشقانه امیر و آتیه از یک‌سو و تلاش‌های عاشقانه مهراب برای به‌دست آوردن آتیه از سوی دیگر، موقعیت‌هایی دوست‌داشتنی در سریال به‌وجود آورده است.

زخم‌کاری/ محمدحسین مهدویان
قصه‌اش چه بود؟ «زخم‌کاری» اثری اقتباسی بود و داستان محوری آن از رمان «بیست زخم‌کاری» گرفته شده بود؛ داستانی که محمدحسین مهدویان برای اولین تجربه سریال‌سازی خود انتخاب کرد، نیم‌نگاهی به جریان فسادهای اقتصادی و قدرت گرفتن بی‌تناسب گروه‌های متنفذ در ساختار اقتصادی کشور داشت. داستان فیلم درباره زندگی شخصی مالک مالکی با بازی جواد عزتی است که قصد دارد از سایه نعمت ریزآبادی با بازی سیاوش طهمورث خارج شود. او برای قدرت گرفتن در حوزه فعالیت‌های اقتصادی، دستش به خون هم آلوده می‌شود و در این مسیر همسرش سمیرا با بازی رعنا آزادی‌ور نقشی کلیدی را ایفا می‌کند.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ زندگی مالک و سمیرا در ظاهر مشکلی ندارد اما هر‌چه داستان پیش می‌رود متوجه رد‌پای یک اجبار و منفعت‌طلبی در تن دادن هر دو به این ازدواج می‌شویم. ماجرا به‌خصوص جایی جالب‌تر می‌شود که پای منصوره، با بازی هانیه توسلی به‌عنوان عشق دوران جوانی مالک به داستان باز می‌شود. مالک حتی برای نزدیک شدن به عشق سابق خود هم برنامه‌ریزی می‌کند و تلاش می‌کند در مسیر رسیدن به هدف بلندپروازانه خود، حتی از معشوق خود هم سوءاستفاده کند! جالب اینکه در این شرایط وقتی سمیرا نشانه‌هایی از نزدیک شدن همسرش به عشق سابق خود می‌بیند، در راستای اهداف مشترک‌شان، از آن استقبال هم می‌کند!

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ سریال «زخم کاری» در مجموع روایتی قابل قبول داشت اما شکل‌گیری لحظه‌های عاشقانه در آن احتمالا حتی برای خود محمدحسین مهدویان هم در اولویت نبوده است. هرچند رابطه میان منصوره و مالک یکی از محورهای کلیدی در اتفاقات تراژیک پایان داستان است اما کارگردان و فیلمنامه‌نویس تمرکز ویژه‌ای روی آن نداشته‌اند.

خاتون/ تینا پاکروان
قصه‌اش چه بود؟ تینا پاکروان در یک تصمیم بلندپروازانه در اولین تجربه سریال‌سازی خود سراغ داستانی تاریخی مرتبط با دوران اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 رفت. از این منظر تلاش اصلی سریال «خاتون» ارائه تصویری از وضعیت عمومی ایران در سایه جنگ جهانی دوم بود و داستان هم از جایی آغاز می‌شود که یکی از شهرهای شمالی مورد هجوم نیروهای شوروی قرار می‌گیرد. شیرزاد ملک از نیروهای نظامی ارتش ایران به‌رغم میل باطنی خود تحت امر نیروهای اشغالگر قرار می‌گیرد و این وضعیت رابطه میان او و معشوقه‌اش یعنی خاتون را دچار دست‌انداز می‌کند.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ خاتون با بازی نگار جواهریان در واکنش به اقدامات و تصمیمات شیرزاد با بازی اشکان خطیبی تصمیم به جدایی از او می‌گیرد و برای یافتن پدر دربندش، راهی تهران می‌شود. او در این مسیر با رضا فخار با بازی میرسعید مولویان آشنا می‌شود و عشقی که میان این دو شکل می‌گیرد، مثلث عاشقانه «خاتون» را تکمیل می‌کند. بخشی از ماجراهای سریال با محوریت تلاش شیرزاد برای احیای عشق از دست رفته میان خود و خاتون می‌گذرد و بخش دیگر در حال و هوای تلاش رضا برای به‌دست آوردن دل خاتون؛ البته که خاتون هم در این میانه دلبسته رضا می‌شود و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد؛ ازدواجی که سایه سنگین سیاست فرصت تحقق آن را نمی‌دهد.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ تینا پاکروان در خلق موقعیت‌های عاشقانه در سریال «خاتون» موفق عمل کرده است. دیالوگ‌نویسی درست و در عین حال نگاه انسانی به موقعیت سه کاراکتر اصلی سبب شده است که هیچ‌یک از آن‌ها حتی شیرزاد، در طول داستان تبدیل به قطب صددرصد منفی شود و همین شخصیت‌پردازی خاکستری سبب شده است تا احساسات هر سه ضلع این رابطه برای مخاطب قابل درک باشد.

جیران/ حسن فتحی
قصه‌اش چه بود؟ ناصرالدین‌شاه علی‌الظاهر از آن کاراکترهای تاریخی‌ای است که حالاحالاها پرداختن به احوالاتش برای کارگردانان جذابیت دارد! سریال «جیران» هم در همین حال و هوا سراغ داستان یکی از معروف‌ترین دلبستگی‌های این پادشاه قاجار رفته و روایت عشق او به خدیجه تجريشی که بعدها خود نام «جیران» بر او می‌گذارد را به تصویر کشیده است. این سریال هم همچون دیگر آثار حسن فتحی، روایتی چندلایه دارد و فتحی تلاش کرده است در کنار این خط اصلی داستانی، خرده‌روایت‌هایی مرتبط با کاراکترهای تاریخی مانند میزرا آقاخان نوری را هم به تصویر درآورد.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ ناصر‌الدین شاه در حالی دلبسته خدیجه می‌شود که او دل در گرو سیاوش دارد و خلوت‌های عاشقانه آن‌ها به قول و قرار ازدواج رسیده است؛ در چنین شرایطی زمانی که دستور حکومتی می‌رسد که خدیجه باید لباس جیران بر تن کند و پاسخ مثبت به خواستگاری «قبله عالم» بدهد، ورق برمی‌گردد و عشق میان خدیجه و سیاوش، در آتش خواست حاکم، خاکستر می‌شود. جیران که ابتدا به اجبار تن به ازدواج با ناصرالدین‌شاه می‌دهد در ادامه خود نیز علاقه‌مند پادشاه می‌شود و این فرآیند یادآور ماجرای عشق میان شهرزاد و قباد، در روایت سریال قبلی حسن فتحی است.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ واقعیت این است که حسن فتحی هم در خلق موقعیت‌های عاشقانه و هم در بهره‌گیری از ظرفیت ادبیات فارسی برای نوشتن دیالوگ‌های پراحساس و خوش‌آهنگ، تبحر کامل دارد. از این منظر سریال «جیران» هرچند هنوز به قله انتظاراتی که علاقه‌مندان حسن فتحی از آثار او دارند نزدیک هم نشده است اما بازهم لحظه‌های عاشقانه روایت این سریال دوست‌داشتنی و دلنشین است. باید دید فتحی برای سرانجام عشق میان جیران و ناصرالدین‌شاه چه پایانی درنظر گرفته است.

بی‌گناه/ مهران احمدی
قصه‌اش چه بود؟ داستان «بی‌گناه» از یک قتل آغاز می‌شود. قتلی که مانند یک معما باقی می‌ماند و در ادامه متوجه نسبت مقتول با کاراکتر اصلی روایت یعنی «بهمن» می‌شویم. او برادر بزرگ‌تر بهمن است که بعد از قتلش، سرپرستی‌اش به استاد فرشباف سپرده می‌شود. سال‌ها بعد از این اتفاق بهمن به دلایلی ناگزیر از ترک کشور شده و تا سال‌ها استاد فرشباف تلاش داشته او را از بازگشت، برحذر دارد، اما چرا؟ هنوز معلوم نیست. درباره ماجرای این سفر ناخواسته اما آرام‌آرام گره‌ها باز می‌شود و متوجه عشق و علاقه‌ای می‌شویم که در نطفه خفه شده و به سرانجام نرسیده است.

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ بهمن که از کودکی به فرزندخواندگی استاد فرشباف درآمده، با دخترهای او بزرگ شده و از میان سه دختر استاد، دلبسته فروغ می‌شود. فروغ و بهمن که حتی قول و قرارهای عاشقانه‌ای هم با یکدیگر داشته‌اند، به‌واسطه اتفاقی که برای بهمن رخ می‌دهد و او را با اصرار استاد راهی دیار غربت می‌کند، از هم جدا می‌شوند و داستان زندگی‌شان با افراد دیگری گره می‌خورد. مهتاب در سال‌های دوری بهمن از ایران، عاشق او می‌شود و با یکدیگر ازدواج می‌کنند اما این ازدواج ختم به جدایی می‌شود. حالا پس از سال‌ها بهمن در حالی به ایران بازگشته که مهتاب هنوز دلبسته اوست و از سوی دیگر با مرگ همسر فروغ، بهمن یاد خاطرات گذشته و حس و حال عاشقانه‌شان افتاده است.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ «بی‌گناه» تا به اینجا هم از نظر ایجاد موقعیت‌های عاشقانه و هم از نظر بازی بازیگران به‌خوبی توانسته است توازن را میان سه ضلع روایت عاشقانه خود حفظ کند. بازی ویشکا آسایش در نقش «مهتاب» و شبنم مقدمی در نقش «فروغ» قابل تحسین است.

رازبقا/ سعید آقاخانی
قصه‌اش چه بود؟ شاید از قرار گرفتن این سریال در ترکیب فعلی تعجب کرده باشید اما واقعیت این است که بد ندیدیم در میان روایت‌هایی که تلاش کرده‌اند از فضای دراماتیک و احساسی یک رقابت عاشقانه بهره‌گیری کنند، نمونه‌ای هم از آثار کمدی داشته باشیم، به‌خصوص که «راز بقا» از تجربه‌های موفق شبکه نمایش خانگی در سال‌های اخیر است و سعید آقاخانی توانمندی خود در روایت قصه‌ای تا این اندازه فانتزی در قالب یک روایت طنز را به اثبات رساند. ایده اصلی «راز بقا» نامیرایی کاراکتر رحیم با بازی بهرام افشاری است و همین ویژگی او را وارد جریانات پیچیده‌ای می‌کند. او به‌صورت ناخواسته وارد جدال دو گروه بزرگ قاچاقچی می‌شود و در همین مسیر عشق زندگی‌اش را هم پیدا می‌کند!

مثلث عشقی در آن چگونه شکل گرفت؟ بیتا با بازی هدیه بازوند، همان دختری است که وقتی رحیم در زندان است، با پدرش هم‌سلول می‌شود و به دستور او سعی می‌کند تا دخترش را دلبسته خود کند. رحیم اما نیازی به این دستور نداشت و گویی خود در اولین ملاقاتی که با بیتا داشته، دلبسته او شده است، غافل از اینکه بینا یک عاشق ثابت‌قدم و قدرتمند به‌نام افشین دارد که ازدواجش با بیتا، تنها شرطش برای آزادی پدر اوست! بیتا در این میان به دلیل شرایط پدرش، ازدواج با افشین را پذیرفته اما دلش با رحیم است.

چقدر در روایت عاشقانه‌اش موفق بود؟ در ابتدا هم اشاره کردیم که سعید آقاخانی بیشتر به‌دنبال خلق موقعیت‌های طنز در داستان «رازبقا» بوده است اما در همین فضای داستانی هم قصه عشق رحیم و بیتا، بامزه و دوست‌داشتنی از کار درآمده است که به قاعده سریال‌هایی از این دست، پایان تراژیکی هم ندارد و ختم به‌خیر می‌شود!

کدخبر: ۴۸۳۱۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر