از هیجانزده شدن خانم مارین تا سردی آقای باقری
روزنامه هفت صبح، آرش پورابراهیمی | یک: فنلاندیها حتی در میان اروپای شمالیها هم به سردی و عدم بروز احساسات مشهورند. با این حال دو چیز تقریبا هر فنلاندی را بهوجد میآورد: هاکی روی یخ و موسیقی راک. کافی است فنلاندیها در حال تماشای مسابقه هاکی روی یخ تیمملی کشورشان و یا در حال گوش دادن به موسیقی راک باشند که ناگهان از آدمهایی سرد و خوددار به افرادی پرشور تبدیل شوند، به کسانیکه فریاد میکشند و بالا و پایین میپرند.
همه اینها را گفتیم که بگوییم فیلم منتشر شده از خانم سانا مارین، نخستوزیر جوان فنلاند، درحالیکه هنگام شنیدن موسیقی راک بهوجد آمده بود اصلا عجیب یا غیرمنتظره نبود. عجیب این بود که او بهخاطر رفتاری که در فرهنگ خودش خارج از عرف محسوب نمیشود، مورد انتقاد قرار گرفته است.
دو: احتمالا اگر یک نفر حتی از فنلاندیها هم در عدم بروز احساساتش توانمندتر باشد، آن شخص علی باقریکنی، رئیس تیم مذاکرهکننده ایران در مذاکرات هستهای است. آقای باقریکنی مذاکرات را تقریبا به نتیجه رسانده است (البته اگر دوباره کار گره نخورد). اگر برجام بهطور کامل احیا شود، حامیان دولت سابق احتمالا خواهند گفت که همین نتیجه در زمان دولت دوازدهم هم قابل دستیابی بود و دولت سیزدهم یکسال وقت را هدر داد.
حامیان دولت فعلی هم در مقابل خواهند گفت که امتیازاتی که تیم مذاکرهکننده جدید گرفته بهمراتب بیشتر از امتیازاتی است که تیم سابق میتوانست بگیرد. در میان این جدلهای سیاسی، حقیقت احتمالا گم میشود و البته خیلی هم اهمیتی ندارد که کدام گروه درست میگوید، چراکه شرایط مذاکره پیش از جنگ اوکراین و در زمانیکه نفت بهمراتب ارزانتر بود با شرایط امروز مذاکره کاملا متفاوت است. با این حال، آقای باقری بهخاطر به نتیجه رساندن مذاکرات قابل ستایش است.
جالب اینکه او کاملا در نقطه مقابل آقای ظریف قرار دارد. هرچند که مقایسه وزیر خارجه سابق با رئیس تیم مذاکرهکننده فعلی شاید خیلی دقیق نباشد. آقای ظریف علاقه زیادی به چهره رسانهای خود نشان میداد. در مقابل دوربین رفتارهای مخصوص بهخود را داشت؛ از دست تکان دادنهای از روی بالکن هتل مذاکرات گرفته تا خندههایش هنگام خوشوبش با طرفهای مذاکره. حتی صحنههایی از جدی شدنها و به خروش آمدنهای آقای ظریف هم در ذهن داریم.
اما در مورد آقای باقری خبری از این بروز احساسات نیست. چهره او چه در روزهایی که مذاکرات تا آستانه شکست پیش رفته بود چه امروز که تقریبا به نتیجه رسیده، همواره یکسان بود. آقای ظریف وقتی به مذاکرات میرفت گویی برای رقم زدن سرنوشت جهان پا به این میدان گذاشته (و همیشه هم حواسش به دوربینها بود) اما آقای باقری هنگامی که از خودرو پیاده میشود تا وارد هتل محل مذاکرات شود، آنقدر بیتفاوت است که انگار یکی از کارمندان بخش اداری هتل است.
آقای ظریف به جایگاهش در افکار عمومی هم بهشدت اهمیت میداد تا جاییکه حتی در مصاحبه لو رفتهاش با سعید لیلاز هم اشاره کرد که بالا پایین رفتن محبوبیتش در نظرسنجیها را با جدیت دنبال میکند. اما در مقابل آقای باقری اصلا انگار برایش اهمیتی ندارد که مردم در داخل ایران او را بشناسند، چه برسد به اینکه بخواهند دربارهاش نظری داشته باشند. بهطور مشابه، آقای ظریف با طرفهای مذاکرهکننده هم روابط نسبتا گرمی برقرار کرده بود.
بهخاطر داریم که وزیر امور خارجه وقت آمریکا بهطور مستقیم با آقای ظریف تماس میگرفت و داستان مکالمه آقای عراقچی و خانم شرمن درباره نوههایشان هم که مشهور است. اما در مورد آقای باقری، بعید است که از این روابط شخصی خبری باشد. بحث این نیست که کدام شیوه مذاکره کارایی بیشتری دارد چراکه هر روش مزایا و معایب خودش را دارد، اما میزان سردی آقای باقری که شاید در مذاکرات هم بازتاب یافته، احتمالا یکی از نقاط برجسته مذاکرات احیای برجام در دولت سیزدهم بهحساب میآید.