بهترین خلبانان ایران چه کسانی بودند؛ محمد عتیقهچی
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| یکی از خلبانان بزرگ و جانسخت ارتش سرتیپ خلبان محمد عتیقهچی است که اکنون مدتهاست از او نامی در میان نیست. البته برخی رسانهها در سالهای اخیر سعی کردهاند تا در مصاحبه با خلبانان ازجمله عتیقهچی نام آنها را زنده نگاه دارند اما در مجموع به اعتقاد نگارنده این قهرمانان بزرگ هنوز هم به میزان کافی به جامعه بهویژه جوانان معرفی نشدهاند. با توجه به اینکه این روزها مصادف با تولد این قهرمان بزرگ است بد نیست با او بیشتر آشنا شویم.
محمد عتیقهچی متولد 8مرداد 1328 تهران، سال 1347 وارد نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دورههای مختلف برای پرواز با فانتوم انتخاب شد. با آغاز جنگ وی ازجمله خلبانانی بود که ضمن انجام ماموریتهای محوله، داوطلب پروازهای سخت نیز میشد و به همین دلیل بارها هواپیمایش مورد اصابت گلوله یا موشک دشمن قرار میگرفت.
اما تنها ماموریتی که او آن را نیمهتمام رها کرد، حمله به پالایشگاه بغداد بود. پس از حملات موفق خلبانان ایرانی در ماه اول جنگ به بغداد، عراق با کمک متحدانش 4 رینگ پدافندی برای این شهر تعریف کرد که از 6 مایلی شهر، پرنده مهاجم را هدف میگرفتند و خلبانان هرچه به مرکز شهر نزدیک میشدند تراکم پدافند بیشتر شده و در نهایت شلیک موشکهای ضدهوایی آغاز میشد.
4 آبان او و کمکش برای زدن پالایشگاه بغداد مجبور به گذر از رینگ جنوبی پدافند دشمن شدند. حجم شلیکها آنقدر زیاد بود که عتیقهچی بهرغم نترسی زیاد به این نتیجه رسید که حتی یک درصد احتمال ورود به این دیوار آتش وجود ندارد و کمکش نیز ادامه ماموریت را بهصلاح ندید و در نتیجه دو خلبان به همدان بازگشتند.
ششم آبان او و سروان محمد طالبیان بار دیگر برای هدفی مشابه مامور شدند. این هدف نیز بسیار سخت بود. پایگاه هوایی الرشید. دو خلبان تصمیم گرفتند به هر قیمت رینگهای پدافندی را رد کنند. محموله آنها 12 بمب 500 پوندی «هایدرگ مجهز به چترهای تاخیری» بود که به خلبانان اجازه میداد با کاستن از ارتفاع و چسبیدن به کف زمین بمبها را رها کنند. مجددا با رسیدن به حومه شهر، پدافندها با شدت آغاز به غریدن کردند و عتیقهچی با مانورهای سریع از دیوارهای آتش گذشت و به سمت مرکز شهر تغییر مسیر داد.
اینبار نوبت طالبیان بود که موشکهای سام را بیاثر کند، طالبیان دست به کار شد و بدون آنکه به عتیقهچی بگوید یکییکی موشکها را بهاصطلاح «دیفیت» میکرد تا اینکه یکی از موشکها از کمند پاد فانتوم گذشته و زیر نگاه نگران کمکخلبان به سمت فانتوم آمد. طالبیان در نهایت مجبور شد تمرکز عتیقهچی را بههم بزند و بگوید موشک! عتیقهچی که میدانست اگر موشکی از کمند پاد بگذرد دیگر برخورد حتمی است
خود را برای ضربه آماده کرد و موشک عظیم سام به بال چپ اف 4 اصابت کرد اما بدنه قوی این هواپیما مقاومت کرده و عتیقهچی که میدید تا آخر راه آمده و بهتر است ماموریت را به انتها برساند خود را به الرشید رسانده و بمبها را رها کرد و از مسیر شمالی، شهر را دور زده و به شرق گردش کرد در حالیکه هیدرولیک و ژنراتور چپ هواپیما از کار افتاده بود. خلبان جانسخت در نهایت با روشن کردن پسسوز از مرز گذشته و در پایگاه سوم بر زمین نشست.
نفرات فنی و دو خلبان دقایقی بعد از آنچه میدیدند شگفتزده شدند. موشک از پایین به موتور برخورد کرده و پس از شکافتن پایین بال، منفجر نشده و خارج شده بود. گلولههای ضدهوایی نیز اگزوز، زیر بدنه و دم هواپیما را آبکش کرده بودند. گزارشها نشان میداد که عتیقهچی و طالبیان در این ماموریت بمباران، ۱۵ فروند هواپیمای شکاری دشمن را بهطور کامل منهدم کرده بودند.
فرار از مرگ
4 اردیبهشت او مامور حمله به یک کاروان لجستیک دشمن در بعقوبه میشود و اگرچه آن را منهدم میکند اما یک گلوله پدافند از بغل کابین وارد شده و با عبور از روبهروی صورت وی از کانوپی (محافظ شیشهای بالای سر خلبان) خارج میشود. هفتههای بعد او چندینبار در تله میگهای 23 میافتد اما هر بار موفق به فرار از تله میشود. 3ماه بعد نیز او یک فانتوم را با یک موشک سام که در موتور جای گرفته بود فرود آورد.
وی دهها ماموریت سخت دیگر انجام داد ازجمله بمباران نیروهای دشمن در عملیات فتحالمبین ازجمله حمله به پل آبادان-خرمشهر که یک موشک درست به دماغه هواپیما خورد و آن را از جا کند. عتیقهچی ناچار هواپیمای بدون رادار و هیدرولیک را در اميدیه نشاند. خودش میگوید: قیافه هواپیما شبیه کسی شده بود که سرش را بریدهاند.نهم فروردین 61 در مسیر بمباران تجهیزات نفتی دشمن اسیر توپ پدافند میشود و به همراه سروان جوانمردی کابین عقب مجبور به اجکت میشود.
چترهای آنها نیز از ضربات گلوله در امان نمیماند و در نتیجه دو خلبان محکم به زمین برخورد کرده و تا مدتها اجازه پرواز نمییابند.عتیقهچی مدتی بعد پس از این تاریخ بارها در ماموریتهای بسیار سخت شرکت کرد. در یکی از ماموریتها به پایگاه امیدیه در اواخر 1364 میرود و درحالیکه جزو نیروهای پایگاه نبود داوطلب زدن پدافندهای دشمن در جنوب عراق میشود. ماموریت آنقدر سخت و تقریبا غیرقابل بازگشت بود که رئیس عقدیتی سیاسی نیروی هوایی تحت تاثیر قرار گرفته و به او میگوید:
داری از خودگذشتگی بزرگی میکنی. یک چیزی از من بخواه! عتیقهچی میگوید: 3 بار گفتم نه وقتی برای بار چهارم تکرار کردند گفتم من کشورهای زیادی را بهعنوان خلبان یا مامور رفتهام. اما خانوادهام جایی را ندیدهاند. اگر برگشتم برایم یک سفر خارجی با خانواده جور کنید. رئیس عقیدتی نیرو گفت حتما انجامش میدهم. دقایقی بعد او و خلبان مصطفی شیاری عازم عراق میشوند. او به خلبان دوم گفته بود که باید تمام مسیر را زیر 20 پا حرکت کنند وگرنه پدافند قدرتمند دشمن آنها را میزند.
با رسیدن به هورالعظیم صدها توپ پدافند دشمن که متعلق به سپاه چهارم بود آنها را به گلوله بست اما دو خلبان آنقدر در ارتفاع پایین پرواز میکردند که تمامی تیرها از بالای سر آنها میگذشت. ارتفاع آنها در آن زمان بهاندازهای کم بود که بازگشت گلولهها و اصابت آنها به آبهای هور شیشه کانوپی را خیس میکرد با ورود به خاک عراق و شرق بصره آنها با ردیفی از توپها و موشکها مواجه شدند که با توجه به اینکه از قبل با خبر شده بودند دیوارهایی از آتش را ایجاد کردند.
دهها هزار گلوله تمامی آسمان را پوشانده و نقطهای برای گریز نبود… وی در این ماموریت بسیار سخت موفق به نابودی دهها سایت موشکی و توپ ضدهوایی و توپخانههای متعدد شد و عاقبت با سختی فراوان به امیدیه بازگشت. سرهنگ صدیق فرمانده نیروی هوایی به محض رسیدن وی را در آغوش کشید و گفت: خیلی خوشحالم که دوباره میبینمت عالی زدید، از السلیبیه خبر میرسد بخش زیادی از پدافند منهدم شد.
رئیس عقدیتی سیاسی نیز که از بازگشت او بسیار خوشحال بود به وعدهاش عمل کرد و در اقدامی غیرمعمول اجازه سفر برای وی که هم فرمانده بود و هم خلبان فعال را گرفت. البته چنین اجازهای چندان ساده نبود و کار حتی به ریاست جمهوری کشید. جدای از آنکه امکان فریب خوردن یک خلبان وجود داشت، امکان ربوده شدن او هم بود اما عتیقهچی برای آنکه از اعتماد فرماندهان سوءاستفاده نکرده باشد سر موعد از سفر با خانواده بازگشت.
پایان پرواز
آبان 1365 وی به همراه سروان امیر نوروزمحمدی خلبان هلیکوپتر ۲۱۴ در یکگشت هوایی، دچار سانحه شد که در نتیجه این سانحه و سقوط هلیکوپتر، نوروزمحمدی درگذشت و عتیقهچی بهشدت مجروح شد. مهره دوم کمر عتیقهچی کاملاً له شد و نخاعش در وضعیت حساسی قرار گرفت. همچنین رودهاش تاب برداشت.
بدن عتیقهچی بهخاطر سانحه دومش از سقوط هلیکوپتر، ششماه در گچ بود. او سال ۶۶ درخواست انتقال به تهران را مطرح کرد که با آن موافقت شد. این خلبان پس از سانحه و خانهنشینشدن، از جنگ خداحافظی نکرد و با تشخیص بمبهای مختلف دشمن و اینکه ساخت کدام کشور هستند، به خدمت خود ادامه داد. با این وصف به او پیشنهاد پرواز با هواپیماهای ترابری را دادند که وی نپذیرفت و البته بعدها هم پشیمان شد. لازم به ذکر است که پرواز با هواپیماهای غیرشکاری حساسیت و فشار بدنی شکاریها را ندارد.
مدتی بعد جنگ تمام شد و نامهای به دستش رسید که به او مجوز بازنشستگی پیش از موعد را میداد که او با توجه به اینکه دیگر پرواز نداشت این درخواست را داد و بازنشست شد. عجیب آنکه آنطور که خودش میگوید، مزایای لازم که باید به یک خلبان با 123 پرواز برونمرزی را میدادند به او ندادند، ولی آنچه او را خیلی ناراحت کرد به گفته خودش عدم دریافت مدال فتح بود.
وی میگوید: «برای من خیلی غمانگیز بود که نشان فتح و پاداش نقدی من را به کسی دادند که بهاندازه من برای جنگ کار نکرده بود. شاید بتوانم امروز از پاداش نقدی آن صرفنظر کنم، ولی نشان فتح، نماد جانبازی من برای این آب و خاک بود که برای من ارزش معنوی بسیاری داشت و هنوز هم دارد. من وقتی بعد از بیست سال و در سال ۸۱ به سفارش دوستانم دنبال کارت جانبازیام رفتم، نمیتوانستم ثابت کنم جایگاه شغلیام درجه سرتیپ تمامی بوده و معاون عملیات بندرعباس بودهام، چون چیزی از پرونده خدمتی من باقی نمانده بود و همه را معدوم کرده بودند…»
عتیقهچی نماد مردی مبارز و سرسخت در نیروی هوایی بود که تا دو دهه کسی نامی از او نمیشنید و تازه از میانه دهه 80 بود که اجازه یافت از خاطرات خود چیزی بگوید. وی سرنگونی ۳ فروند میگ ۲۱ و ۲ فروند میگ ۲۳ عراقی را در کارنامه خود دارد.