۱۰۰قصه از لابهلای تاریخ| مریم و پازل نسبتهای فامیلی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | قبلا درباره مریم فیروز و عشق ناکام رهی معیری به او نوشته بودم. مریم فیروز به عشق شاعر بلندآوازه پشت میکند و با یک مهندس راه و ساختمان جاهطلب ازدواج میکند. نورالدین کیانوری! داستان این وصلت مجموعهای از شگفتیها را بهدنبال میآورد. خب مریم فیروز از خاندان مشهور فرمانفرمائیان بوده است. دختر عبدالحسین فرمانفرما که خودش نواده عباس میرزا بوده است.
در واقع نوه پسر شانزدهم عباس میرزا. عبدالحسین میرزا چند دوره وزیر بوده و در دوره احمدشاه تا صدراعظمی هم میرسد. البته فقط چند ماه. حالا خواهر عبدالحسین و در واقع عمه مریم فیروز چه کسی بوده؟ نجمالسلطنه که میشود مادر محمد مصدق (در واقع نسب مصدق هم به عباس میرزا میرسیده است) پس مریم فیروز و محمد مصدق پسرعمه دختردایی بودند.
مریم فیروز یک برادر مشهور داشته به اسم نصرتالدوله. نصرتالدوله سی سال از مریم بزرگتر بوده و در چند دوره وزیر امورخارجه ایران بوده و نامش با قرارداد ننگین 1919 که در دوره نخستوزیری وثوقالسلطنه (حسن وثوق که برادر احمد قوام بود) گره خورده است. اما در دوره رضاشاه هم خودش را در صف معتمدین و طرفداران او جا زد و چندین سال مقام وزارت را در کابینههای مختلف برعهده داشت. هم وزیر عدلیه بود و در دورهای هم وزیر مالیه.
اما در نهایت به زندان افتاد و تبعید شد و بالاخره در سن 52 سالگی به دستور رضاشاه کشته شد و نامش رفت در فهرست قربانیان مشهوری که از میان دوستان و یاران رضاشاه قربانی شده بودند. مثل تیمورتاش و سردار اسعد و چند نفر دیگر. خب این را هم بگویم که نصرتالدوله با خواهر محمد مصدق ازدواج کرد. یعنی با دخترعمهاش تا وصلت بین این دو خانواده قویتر هم بشود. میخواهم بگویم چقدر دایره رجال در دوره پهلوی اول محدود بوده است.
برگردیم به مریم فیروز. او در دوره رضاشاه مرگ برادر و غارت اموال پدر را دیده بود. دختر اشرافی و مشهور تهران پس از جدایی از همسر اولش که فرزند رئیس مجلس در دوره رضاشاه بود و 26 سال بزرگتر از مریم فیروز، به دام عشق نورالدین کیانوری گرفتار شد. یک مهندس راه و ساختمان که در دوره هیتلری در برلین تحصیل کرده بود و تمایلات پنهانش به آلمان فاشیستی مشهور بود.
هرچند میگویند این مهندس جوان که تازه به حزب توده پیوسته بود، بعد از شکست هیتلر در استالینگراد تصمیم گرفت به یک سرسپرده شوروی بدل شود. نکته جالب اینجاست که نورالدین کیانوری، نوه شیخ فضلالله نوری بود. پدربزرگش نماینده تام و تمام اقتدار سنت در جامعه ایرانی محسوب میشد.
در آن دوران خانه مریم فیروز و باغ بزرگ مسکونیاش محل تجمع روشنفکران جوان ازجمله صادق هدایت، عبدالحسین نوشین، بزرگ علوی، احمد قاسمی، نورالدین کیانوری، فریدون توللی، رهی معیری و هوشنگ ابتهاج بود اما در نهایت شاهزاده متمول و فتان قجری ازدواج با مهندس جوان و آشوبگر و نوه شیخفضلالله نوری را انتخاب کرد. بزرگترین دشمن کیانوری جوان و جاهطلب در حزب توده چه کسی بود؟ ایرج اسکندری که او هم از نوادگان عباس میرزا محسوب میشد و بهنوعی شاهزاده قجری بود.
اما این دایره وصلتها و فامیلیها باز هم ادامه دارد. کیانوری خودش پسرخاله مادر سیدحسین نصر است. روشنفکر دینی دوره پهلوی که به دربار هم راه پیدا کرد. به این ترتیب مریم فیروز نسبت نزدیکی با خانواده مصدق دارد بهعنوان پرچمدار ملیگرایی، نسبت مشخصی با خاندان سلطنتی قاجار دارد، بهعنوان یک شاهزاده و پدر و برادرانش کلی وزارت و صدراعظمی در کارنامه خود دارند، کینه شدید از رضا شاه را بر دل دارد، با موسس اصلی حزب توده یعنی ایرج اسکندری و سلیمان میرزای اسکندری نسب فامیلی دارد، وصلتش با یک آنارشیست کمونیست انجام میشود؛ یعنی نورالدین کیانوری که از طریق همسر، نسب فامیلی با شیخ فضلالله نوری و سیدحسین نصر هم پیدا میکند.
موقعیت مریم فیروز در این شطرنج سیاسی شگفتانگیز است. هیچ شخصیت دیگری وجود ندارد که این چنین در تقاطع توفانهای سیاسی بنیانبرافکن ابتدای قرن چهاردهم شمسی در ایران حضور داشته باشد و به اینها اضافه کنید میدانداریاش در جمع کردن هنرمندان و شاعران در دهه بیست را.
در واقع بخش بزرگی از جبههبندیهای سیاسی را در چند خانواده مهم آن دوران میتوان خلاصه کرد. بهعنوان مثال خاندان وثوق و قوام که به علی امینی هم مرتبط میشوند و یا خاندان علا. تصور کنید که نسب محمد مصدق، مریم فیروز و خانواده فرمانفرمائیان و همینطور ایرج اسکندری و خانواده اسکندری همگی به عباس میرزا میرسیده است! زاد و ولد غیرقابل کنترل شاهزادگان قاجار، فضای سیاسی دوره مشروطیت بهبعد را کاملا آشفته ساخته بود!
مریم فیروز در سال 1335 بعد از سه سال زندگی مخفی در دوره پس از کودتا به شوروی و آلمان شرقی گریخت. در سن 42 سالگی. او در سال 57 به همراه کیانوری به ایران آمد و در جریان بازداشت سران حزب توده به زندان و سپس بازداشت خانگی افتاد و در نهایت در سال 1386 و در سن 94 سالگی در تهران درگذشت.