۵۰روایت از دهه۶۰؛ سالهای بدون بهمنش
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | مهمترین مجری ورزشی رادیو و تلویزیون قبل از انقلاب، راهی به فضای کاری سالهای پس از انقلاب پیدا نکرد. چرا؟ بگذارید دلایلش را جستوجو کنیم. همنشینی صدایش با برخی از مهمترین وقایع ورزشی سالهای قبل از انقلاب او را به چهرهاي یکه در عرصه گزارشگری ورزشی بدل میکند. بهمنش خودش ورزشکار در سطح اول بود. دفاع راست تیم بانک ملی در دهه سی بود و در دوومیدانی و تنیس و کوهنوردی و بالاخص کشتی هم تجربیات ویژهای داشت.
روایت است که: «در پاییز سال ١٣٢٤ در مسابقه دو تهران بین ١٠٠ شرکتکننده قهرمان شد. دوهای نیمهاستقامت را تا سال ١٣٢٧ ادامه داد و همزمان به تنیس و کشتی آزاد هم میپرداخت…» هنوز هم شنیدن گزارشهای او لذتبخش است. مشهور است که اولین گزارش زنده ورزشی متعلق به او بود وقتی که در سال 1337 یک مسابقه دوومیدانی بینالمللی را در امجدیه رادیویی گزارش میکرد. او در دهه چهل سلطان رادیو بود. گزارشهای او از مسابقات کشتی، مسابقات فوتبال، جامهای جهانی و المپیک، بسیاری را در ایران به سمت ورزش قهرمانی سوق داد.
در دهه پنجاه او دو تا رقیب جوان پیدا کرده بود. حبیب روشنزاده و مانوک خدابخشیان. روشنزاده خوشتیپ بود و در ضمن همسر پوران خواننده مشهور اما حالا که گزارشهایش را گوش میکنید چیز دندانگیری را مطرح نمیکرد. معمولی بود و هیجانزده و مشخصا بر ریزهکاریهای فوتبال مسلط نبود.
خودش به اين میبالید که در بازی ایران و استرالیا وقتی غفور جهانی گل میزند اینهم گزارش کرده ایران با گل جهانی میرود جام جهانی. خدابخشیان مطمئنا یک سروگردن از روشنزاده بهتر بود. تسلطش در تحلیل بود تا گزارش با این حال صدای گرمی داشت و حیطه فعالیتش در شبکه دو بود. خدابخشی نیمی از شهرت و محبوبیت روشنزاده را نداشت. بااینحال بهمنش مجری اول برنامههای ورزشی تلویزیون و رادیوي ایران بود و حتی بهتر از خدابخشی.
چرا بهمنش نتوانست سکان گزارشگری ورزشی در دهه شصت را بهدست بگیرد؟ آنهم در حالی که تازه پنجاه سالگی را رد کرده بود و دایرهالمعارف ورزش ایران محسوب میشد و زندگی شخصی بسیار مرتبی هم داشت (با هفت فرزند)؟ خب مطمئنا یکی از مهمترین دلایل عدم تمایل مدیریت جدید صداوسیما برای همکاری با او، حضورش در برنامهای بود که پرویز قلیچخانی و حمید لواسانی به تلویزیون آمده بودند و تحت مدیریت ساواک از فعالیتهای سیاسی خود ابراز ندامت کردند و به شاه اعلام وفاداری.
برنامهای که زیر نظر پرویز ثابتی و در سال 1351 شکل گرفته بود. مورد دوم خودداری او از حضور در اعتصاب کارکنان رادیو و تلویزیون در پاییز 1357 بود. مورد سوم هم حتما همکاری و همنشینیاش با روشنزاده بود که خب روشنزاده مراودات نزدیکی با ساواک داشت. بههرحال بهمنش از رادیو و تلویزیون ایران دور ماند. با دلایلی قابل فهم. اما یکی از همکاران جوانش در رادیو در دهه پنجاه یعنی مجید وارث به تکخال گروه ورزش شبکه یک در دهه شصت بدل شد.
بهخصوص با برنامه ورزش و مردم. او گزارشگر مسابقات فوتبال هم بود و با صدای رسا و قدرتمندش کلی هم طرفدار پیدا کرد. در شبکه دو جهانگیر کوثری سکان ماجرا را در دست داشت. دفاع چپ راهآهن و در دورهای تیم تاج، که در نشریه تاج هم قلم میزد. او در شبکه دو به گزارش مسابقات بوندسلیگا میپرداخت و تاکیدش بر گفتن اسامی آلمانی با لهجه نزدیک به آلمانیها، برخی اوقات اعصاب تماشاگران را بههم میریخت.
اما بههرحال تسلطش بر فوتبال، گزارشهای او را شنیدنی میکرد. در همین شبکه دو یک مجری بهنام احمد جاراللهی برنامهای بهنام ورزش از نگاه 2 را راهاندازی و اجرا کرد که بهخاطر تیتراژ برنامه که قطعهای از ونجلیس بود، در خاطرهها باقی ماند. با این وجود برنامه ورزشی اصلی تلویزیون ورزش و مردم بود. وارث در سال 63 اجرای این برنامه را از دست داد و آن را به بهرام شفیع سپرد. جوانی که در سال 61 وارد صداوسیما شده بود و ارتباط خانوادگی محکمی با خانواده یکی از بزرگان انقلاب داشت.
در سال 64 وارث از گزارشگری مسابقات فوتبال هم کنار رفت. چرا؟ شایعهای وجود دارد که وارث از اصطلاحی عامیانه و طعنهآمیز در حین گزارش یک مسابقه فوتبال استفاده کرده بود. بههرحال با رفتن وارث و کمکاری تدریجی جهانگیر کوثری بهخاطر درگیر شدن در پروژههای سینمایی همسرش (رخشان بنیاعتماد) تلویزیون نیاز به نیروهای تازهنفس داشت. پس احمد بهروان از اصفهان و کیومرث صالحنیا از مرکز گیلان و اسکندر کوتی از خوزستان به ویترین گزارشگری فوتبال آمدند و به بهرام شفیع اضافه شدند و این مجموعه صداهای گرم و خوشنوا، تاریکترین دوران گزارشگری ورزشی در ایران را رقم زدند!
سالهای 66 تا 76. سالهایی که دیدن هر بازی به کلی خوندل خوردن ختم میشد. بهخصوص در سنت گزارشهای دوتایی که سرگیجه تماشاگر بیشتر هم میشد. سوتیها و گزارشهای اشتباه این دوستان مطمئنا یکی از دلایل بزرگ ایجاد نارضایتی در دهه شصت بین مردم بود! وقتی از میانه دهه هفتاد جواد خیابانی و عادل فردوسیپور این حلقه کهنه را شکستند نمیتوانید میزان شادمانی ما تماشاگران بختبرگشته را حدس بزنید.
از نامهایی که در این گزارش آمد، صالحنیا بیزینسی را در دوبی و کانادا راه انداخته و کت و شلوارهای شیک میپوشد و کراوات میزند، وارث سالهاست که در استرالیا زندگی میکند، بهرام شفیع سال 1397 در 62 سالگی فوت کرد، عطاءالله بهمنش در سال 1396 در سن 93 سالگی در تهران درگذشت، بهروان در سال 81 بر اثر یک تصادف رانندگی به کما رفت و بعد از آن هم دیگر به حوزه اجرا برنگشت و در حال حاضر در اصفهان زندگی میکند، جهانگیر کوثری فیلم میسازد و فیلم تهیه میکند و از جریان فوتبال کاملا بهدور است، مانوک خدابخشی در سال 1398 و در سن 74 سالگی در لسآنجلس سکته مغزی کرد و دنیا را وداع گفت، روشنزاده هم که مدتها قبل در همان پیش از انقلاب از پوران جدا شده بود حالا در کالیفرنیا زندگی میکند.