داستان تاسیس دانشگاه تهران و چندین مدعی

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | یک: رضا شاه به تدریج ابعاد کامل یک دیکتاتور ترسناک را به خود گرفته بود. دستگاه سرکوب خود را به کار انداخته بود. او صدای مخالف را تحمل نمیکرد و حتی تیمورتاش وزیر دربار و یکی ازآن دو یار معتمدش (به همراه فروغی ) را در سال ۱۳۱۲ کشت وفروغی هم شانس آورد که سر ماجرای گوهرشاد و تیرباران پدر دامادش از اعدام قسر در رفت و تنها خانهنشین شد.
کشتن میرزاده عشقی و تبعید سید حسن مدرس هم در این دوران رخ دادند. سفر رضا شاه به ترکیه در سال ۱۳۱۳ برخی ایدههای خاص او راتقویت هم کرده بود…در این میان رضا خان به شکلی گسترده مشاوران و پیمانکاران خارجی رابه ایران کشاند؛ چینیها و یونانیها برای چایکاری و زیتون کاری، سوئدیها و آلمانیها و اتریشیها در ارتش و ژاندارمری، ایتالیاییها در کارخانه کاغذ، روسها در ذوب آهن، آمریکاییها در امور حسابرسی دولتی، بلژیکیها در کارخانه برق، هلندیها در استخراج معادن و…
اما بیایید فعلا یکی از اتفاقات خوب آن دوران را مرور کنیم:
* دو: افتخار پیشنهاد طرح دانشگاه تهران و پیگیری عملیاش متولیان و مدعیان فراوانی دارد. مشهور است که اولین بار نماینده ساری در مجلس ششم (علیاکبر سنگ ) و به سال ۱۳۰۵ در نامهای به وزیر وقت فرهنگ و معارف یعنی تدین این ایده را پیشنهاد کرد و از قرار تدین به شدت ماجرا را دنبال کرده است. روایت دیگری وجود دارد که در سال ۱۳۰۷ دکتر محمود حسابی پیشنهاد تاسیس یونیورسیته را به قراگوزلو وزیر وقت فرهنگ و معارف ارائه داد.
از قرار وزیر فرهنگ وقت از این پیشنهاد استقبال نمیکند و میگوید تربیت دکتر و مهندس برای ما صد سال زود است. حسابی ناامید میشود اما کسی واسطه میشود و ترتیب ملاقات حسابی و رضاشاه را میدهد. در چه سالی؟ مشخص نیست. هرچه هست رضاشاه از طرح حسابی، استقبال میکند و میگوید طرح جامعش را بنویس میگویم مجلس تصویب کنند! از قرار آنطور که از دکتر حسابی نقل است روز بعد از این ملاقات ۱۰۰ هزار تومان دستی به حسابی پرداخت شده برای نوشتن مقدمات و خرید زمین و از این چیزها.
نوشتن این طرح تا زمستان ۱۳۱۲ به طول میانجامد و در خرداد ۱۳۱۳ تصویب میشود. اما علیاصغر حکمت وزیر وقت فرهنگ و معارف در سال ۱۳۱۲ هم از نقش خودش یاد کرده است که در یک مهمانی با تمثیل و کنایه از فقدان دانشگاه در تهران در حضور رضاشاه گلایه کرده است و طبق این نقل قول رضاشاه دستور داده مقدمات ساختش راآماده کنند و بودجه ۲۵۰ هزار تومانی را نیز برای این پروژه مقرر کرده است.
در این هرج و مرج زمانی باز هم مدعیان دیگری خواسته و ناخواسته در این جدول حضور دارند. مثلا روحی نماینده جیرفت در مجلس که به هنگام طرح لایحه بودجه برای اعزام دانشجو به آمریکا عصبانی شده و گفته چرا خودمان دانشگاه نداریم؟ میگویند متعاقب این ماجرا تیمورتاش وزیر درباروقت دکتر صدیق را در سال ۱۳۱۰ به آمریکا فرستاد از طرح دانشگاههای آنجا الگو برداری کند تا بتوانند طرح جامع را بنویسند. (این آقای روحی شخصیت جالبی داشته از طرفی حامی پالایش اسامی بیگانه از زبان فارسی بوده و از سوی دیگر خواستار تغییر خط فارسی به لاتین شده بود )
هرچه بود در این زنجیره تلاشهای صدیق و حسابی و حکمت و البته نمایندههایی مثل سنگ و روحی و مقامات دولتی مانند داور و تیمورتاش و فروغی، در نهایت در خرداد ۱۳۱۳ کلیات قوانین مربوط به تاسیس دانشگاه تهران تصویب میشود. اما پیدا کردن زمین برای این دانشگاه هم خودش مکافاتی بوده است. در آن زمان آندره گدار فرانسوی به عنوان معمار در استخدام وزارت فرهنگ بوده. او به همراه مقامات باغات بزرگ تهران را برای یافتن زمین مناسب زیرورو میکند.
در این میان بین مالکان زمینهای بهجت آباد و زمینهای جلالیه رقابت سختی شکل میگیرد و کار به رشوه و این جور مسائل کشیده میشود و در حالیکه مالکان زمینهای بهجت آباد توانسته بودند به شکلهای مختلف نظر علیاکبر داور وزیر مالیه را برای فروش زمینهای خود جلب کنند و هیات وزیران هم با تاسیس دانشگاه تهران در بهجت آباد موافقت کرده بود رضاشاه شخصا وارد میشود و مطابق نظر معمار فرانسوی زمینهای جلالیه را مناسب میداند!
هرچه بود از بهمن ماه ۱۳۱۳ کلنگ دانشگاه تهران در زمینهای جلالیه (ضلع جنوبی بلوار کشاورز فعلی) به زمین زده میشود و در ۲۳ اسفند در میان اسکلت ساختمان حقوق رسما این دانشگاه افتتاح میشود.