ماجرای کلثوم قاتل سریالی مردان مازندران

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری/فاطمه شیخ علیزاده| ماجرایی که صبح شنبه 11 شهریورماه مثل بمب در فضای رسانههای جنایی پیچید، انگار خاطره مهین قدیری، اولین قاتل زنجیرهای زن را زنده کرد. حالا کلثوم زن 56ساله اهل روستای ملکآباد مازندران میتواند لقب دومین قاتل سریالی زن را در ایران نصیب خود کند. سردار حسن مفخمی، فرمانده انتظامی مازندران اولین مقام مسئولی است که از دستگیری زنی 56ساله در محمودآباد خبر داد که پس از مرگ شوهر 82سالهاش، فرزندان مرد به مرگ پدرشان مشکوک شدهاند و این زن را در مرگ او مقصر میدانند.
فرمانده انتظامی مازندران با اعلام اینکه این خانم طی تحقیقات پلیس به قتل همسرش اعتراف کرد، گفت: «این زن اعلام کرد که با حل کردن قرص فشار خون به تعداد زیاد در ظرف آب، طی چند مرحله موجب بیحال شدن همسرش میشد و در نهایت اقدام به خفه کردن این پیرمرد ۸۲ساله کرده است.» مفخمی شهرستانی با اعلام اینکه تاکنون این زن به هفت مورد قتل به این شیوه اعتراف کرده است، افزود:
«گزینههای این فرد در قالب همسرش و افراد متمول مالی و مسن بودند که بهعنوان همسر صیغهای با آنها ازدواج میکرد. زن افرادی را که بهعنوان همسر انتخاب میکرد، افراد متمول و با سن حدود ۷۵ تا ۸۰ به بالا بودند و در شهرهایی مثل ساری، نکا، محمودآباد و قائمشهر این قتلها اتفاق افتاده است. در گزینه آخر نیز مهریه این زن ۵۰۰ میلیون تومان اعلام شده . این زن بعد از هر قتل که در ظاهر بهصورت فوت همسرانش بود، طلب مهریه و ارث میکرد.»
نکته مهم ماجرا این است که این مقام انتظامی تاکید میکند احتمال افزایش موارد اتهامی وجود دارد. هفتصبح به سراغ تعدادی از خانوادههای مقتولان که پدرشان را در این ماجرا از دست دادهاند یا بهعبارتی کلثوم به قتلشان رسانده، رفته است. همه به اتفاق میگویند: «عکسش را که میبینید واقعا قیافه خاصی نداشت، چهارشانه، قویهیکل و یغور بود اما شیرینزبان و زبانباز. دلسوز و مهربان و واقعا شبیه یک انسان محجوب! به او بارها شک کرده بودیم اما نشد که ثبت کنیم نقشه قتل پدرهای ما را این زن کشیده است.» خانواده مقتولان میگویند حتی باور نمیکنیم او همدستی نداشته و به تنهایی از سال 1380 اقدام به قتل کرده!
داستان اولین قتل در سال 1380
داستان اولین قتل به این شکل است؛ ماجرای مرگ مرموز این مرد به 22 سال قبل برمیگردد. یعنی به 22 سال قبل و زمانیکه فرزندان کلثوم کودکاني خردسال بودند. فرزندان این مرد که در زمان فوت 74 سال سن داشت، مثل خیلی از قربانیان دیگر فکرش را هم نمیکردند که دسیسهای شوم و مرگبار در مرگ پدرشان دخیل بوده است.پسر مقتول در گفتوگو با خبرنگار ما در مورد جزئیات روز حادثه میگوید:
«سال 80 زمانی که یکسال از فوت مادرم میگذشت فردی از آشنایان پدرم این خانم را به او معرفی کرد که با هم ازدواج کنند. آن زمان پدرم در یکی از روستاهای قائمشهر زندگی میکرد و ما ساکن شهرستان جویبار بودیم. من معلم بودم و مشغله کار و زندگی خودم را داشتم. برای مسافت زيادی که با هم فاصله داشتیم خيلي در جریان نحوه آشنایی این خانم با پدرم قرار نگرفتم و نتوانستم متوجه شوم که فردی که واسطه این آشنایی شده چه کسی بود.»
پسر مقتول در ادامه میگوید: «این خانم با پدر ما حدود 11 ماه زندگی کردند. این زن از همسر قبلی خود دو فرزند خردسال داشت. یکی دختر و دیگری پسر که آن زمان یکی از آنها کلاس سوم و دیگری کلاس اول بود. وقتی 11 ماه از زندگی آنها گذشت یک روز که فردای شب یلدای سال 81 بود؛ با من تماس گرفته و گفتند که پدرت بیمار است و در بیمارستان بستری شده است. وقتی خودم را نزد پزشک پدرم رساندم به من گفت که آیا پدرت قرص مصرف میکند که من گفتم نه.
پدرم 26 سال دفترچه بیمه درمانی داشت و حتی یک برگ از دفترچهاش را هم استفاده نکرده بود! بعد از دو سه روز که پدرم در بیمارستان بستری بود بالاخره مرخص شد و به خانه آمد. همسرش و یکی از خواهرانم از او پرستاری میکردند. تا اینکه خواهرم برای کاری بیرون از خانه رفت و وقتی برگشت دیده بود که همسر پدرم در حال شیون است و بر سر و روی خود میکوبید و میگفت پدرتان تمام کرد.»
حالا بعد از 22 سال راز جنایت خاموش کلثوم فاش شده و خانواده مقتول بعد از اینهمه سال متوجه شدهاند که این زن قاتل پدرشان است: «ما نمیدانستیم که همسر پدرم مسبب مرگ او بوده است و حتی به او شک هم نکردیم. پدرم به فرزندان او محبت میکرد و ارتباط آنها با هم خوب بود. حالا به قتل پدرمان اعتراف کرده و گفته که به پدرم الکل صنعتی و قرص داده است. بعد زمانی که خواهرم از خانه بیرون رفته یک حوله روی دهان پدرم گذاشته و او را به قتل رسانده است.» حتی گفته میشود از مقتول اول دو هکتار زمین به این متهم رسیده است.
سال 92 و قتل مردی دیگر
دختر مقتول اینبار ماجرای قتل پدرش را تعریف میکند؛ دختر مردی که سال 92 قربانی زن میانسال قاتل شده است. وقتی حرف میزند، هربار میگوید قلبم تیر میکشد، بعد از 10سال باز خاطرم آمد چه بلایی این زن بر سر ما آورد و پدرم را کشت و هرچقدر هم آن زمان به او مشکوک بودیم نتوانستیم اثبات کنیم که چه موجود خطرناکی است. او درباره نحوه آشنایی پدرش با متهم به قتل میگوید:
«سال 92 بود و پدرم هم همسری نداشت. ما به دنبال خانمی برای ازدواج پدرم بودیم تا از تنهایی دربیاید. یکی از دوستانمان با آقایی بهنام مهندس خ آشنا بود و این آقای مهندس در واقع خانم پدرم را به ما معرفی کرد. خانمی که محجوب و خوشاخلاق بود. ایشان وقتی همسر پدرم شد بعد از یکی دو هفته پدر 65ساله من تشنج میکند. که دوستم به ما اطلاع داد پدرم سکته مغزی کرده است. پدرم هذیان میگفت و وقتی بهتر شد گفت: این خانم دوتا قرص به من داد و همان مهندس هم که در خانه ما بود به من باز هم قرص دادند.
در بیمارستان من با این خانم درگیر شدم و گفتم چرا به پدرم قرص دادی و او حتی قرصها را در بیمارستان جلوی من گذاشت که بگوید پدرم چه قرصهایی خورده است. در واقع پدرم 12 خردادماه سال 92 عقد کرد و 13 تیرماه تشییع جنازه پدرم بود. بعد پدرم مرخص شد اما او باز هم اقدام به قتل میکند و حالا اعتراف کرده به پدرم باز قرص داده و بعد بالش روی دهان پدرم گذاشته و او را خفه كرده. در آن زمان ما شکایت کردیم، به پزشکی قانونی رفتیم و کالبدشکافی کردیم چون پدرم اصلا قرص نمیخورد و بیماری خاصی نداشت.
پزشکی قانونی گفت مایع سفیدرنگی در معده پدرتان بوده ولی ما نتوانستیم تشخیص دهیم چه چیزی است. بالاخره بعد از 10 سال به ما زنگ زدند و گفتند این خانم به قتل پدر شما هم اعتراف کرده است.» دختر مقتول میگوید این زن در چشم من گفت اصلا احساس پشیمانی ندارم! من چند روز است از شدت قلبدرد نمیتوانم بخوابم. انگار قتل مردان میانسال برای او تفریح بود.
خانم عمرانی میگوید: «این خانم در ملکآباد دشت لار ساکن بود و از همسر اولش یک دختر داشت. دوباره ازدواج میکند و باز هم بچه داشت. عقد رسمی پدر من میشود. پدر من حقوقبگیر بود و حقوق پدرم را میگرفت ولی این زن کلا کارت و زمینهایش به اسم دخترش بود.» دختر مقتول درباره اخلاقیات قاتل میگوید:
«بسیار خانم آرام، ریلکس و خوشزباني بود. حتی به او مامان میگفتیم. اصلا کسی او را میدید فکر میکرد فرشته است کسی باورش نمیشد قاتل باشد! او چهل سکه طلا مهرش بود. بعد از فوت پدرم او حقوق پدرم را گرفت و امضا داد مهریه را گرفته است. پدرم نگهبان دشت لار بود. یک ماه زندگی کردند و او پدرم را کشته بود. او بارها به پدرم گفته بود باید همه زندگی را به اسم او بزند اما پدرم به اسم من کرده بود. دقیقا پنج شش روز قبل به ما خبر دادند او به قتل پدرم اعتراف کرده است و به محمودآباد رفتیم. ما سمت مازندران هستیم.
این زن به من گفت من قرص را به پدرت دادم، پدرت بیحال شد و گردنش کج شد و من هم او را بلند کردم و آوردم داخل اتاق. خیلی زن قویهیکل، چهارشانه و قویای بود. من بالش روی صورت پدرت گذاشتم و بعد از 10 دقیقه رها کردم. این زن درباره حالش بعد از قتل پدرم گفت: خیلی عرق کردم و خسته شدم و رفتم خوابیدم.»
دختر مقتول میگوید: «حتی مرگ پسر این زن هم مشکوک است. بارها شنیده بودیم پسرش که حدود 17-18 سال داشته با مادرش بر سر کارهایش مخالف بوده و میگفتند به پسرش هم قرص داده و او را کشته ولی من حقیقت را نمیدانم. حتی همسر قبلی او قبل از پدرم هم به همین شکل فوت کرده بود. ما سالها به او مشکوک بودیم ولی نمیتوانستیم اثبات کنیم. او در داروخانه آشنا داشته که این قرصها را میگرفته، در جعل اسناد دست داشته چون وقتی همسر پدرم شد با اینکه قبلا ازدواج کرده بود، شناسنامهاش خالی بود.
این زن واقعا عجیب بود، زیبایی خاصی نداشت، خیلی یغور بود اما شیرینزبان. اصليتاش برای روستای ملکآباد مازندران است. من یکسال بعد از فوت پدرم افسردگی شدید گرفتم و حالا دوباره میبینم چه بلایی سر پدرم آورده است. او همیشه به همراه دختر و دامادش به سراغ همه میرفت. همهچیز بهنام دخترش بود و انگار آنها هم در این ماجرا دست داشته باشند.»
سال 95 و یک قتل دیگر
اسماعیل بخشی نام یکی دیگر از قربانیان آخرین قاتل سریالی ایران است. این مقتول 63 سال بیشتر نداشت و نوهاش در حالی که 7 سال از مرگ پدربزرگش ميگذرد هنوز هم آه حسرت در سینه دارد، میگوید: «پدربزرگ ما حتی قرص سر درد هم نمیخورد.»این خانواده هم همچون خانواده یکی دیگر از مقتولان به نام گنجعلی حمزه؛ صحبت از فردی میکنند که به اصطلاح خودشان دلال ازدواج بود.
از آنها میپرسیم که در مورد این اصطلاح بیشتر برای ما توضیح دهند که میگویند یعنی فردی که واسطه ازدواج میان افراد میشود! خلیل بخشی، پسر مرحوم بخشی در گفتوگو با خبرنگار ما میگوید:«بعد از مرگ مادرمان، به فکر ازدواج مجدد پدرم بودیم که یک دلال ازدواج گفت خانمی را سراغ دارد که میتواند به ما معرفی کند.سال 95 بود که من و برادرم به همراه پدرم به خانهاش رفتیم و او را دیدیم.پدرم بازنشسته یک کارخانه در نکا بود و حقوق بازنشستگی داشت.
دستش به دهانش میرسید و آن خانم قبول کرد که با پدرم ازدواج کند.اما من و برادرم راضی نبودیم که پدرم با این زن ازدواج کند.چون بیدلیل از او ترسیده بودیم! چهرهاش به دل ما نمینشست و لبش میلرزید.به پدرم گفتیم که مخالفیم اما او اصرار داشت که هر چه زودتر از تنهایی در بیاید.برای همین این ازدواج سر گرفت.»ازدواج آقا اسماعیل و کلثوم تنها 2 ماه دوام آورد:«پدرم همیشه برای نماز صبح با صدای موذن مسجد بیدار میشد و نمازش را در مسجد محله میخواند.
امکان نداشت در عمری که از خدا گرفته بود حتی یک بار نماز صبحش قضا شود.اما چند روز بعد از ازدواج برای نماز صبح خواب مانده بود.وقتی به او سر زدیم دیدیم که خیلی بیحال بود.هر روز ضعیف و ضعیفتر میشد تا اینکه به حالت کما رفت.هنوز دو ماه از ازدواج پدرم با این خانم نمیگذشت که پدرم فوت کرد.»
خانواده باورشان نمیشد که پدرشان به مرگ طبیعی فوت کرده باشد:«مرگ پدرمان باورپذیر نبود چون او هیچ مشکل و بیماریای نداشت.از طرفی رفتارهای کلثوم خیلی مشکوک بود! همان شب اول که پدرمان را به خاک سپردیم میگفت باید مهریه من را بپردازید! مهریهاش 12 سکه بود.میگفتیم ما حق و حقوقت را میدهیم اما اجازه بده مراسم ترحیم پدرمان تمام شود.اگر دوست و آشنا و همسایه متوجه ماجرا شوند به ما میخندند!
اما این زن فقط تا سومین روز بعد از فوت پدرمان صبر کرد! بعد در ازای مهریه 6 میلیون تومان پول از ما گرفت،یخچال و ماشین لباسشویی خانه پدرمان را هم برداشت و از خانه رفت.»همه اینها سبب شد خانواده بخشی بیشتر از قبل مطمئن شوند که در مرگ پدرشان کاسهای زیر نیمکاسه بوده است:«هر قدر دو دو تا چهارتا میکردیم به این نتیجه میرسیدیم که مرگ پدرمان مشکوک بوده است.
برای همین شکایت قضایی کردیم که به ما گفتند برای بررسی این موضوع باید دستور نبش قبر صادر شود.ما اصلا دلمان نمی خواست نبش قبر کنیم و برای همین گفتیم واگذار به خدا ميكنيم.بعد هم فهمیدیم که این زن با فرد دیگری ازدواج کرده و او را از پای در آورده بود که همین سبب شد راز همه جنایتهای قبلی او هم فاش شود.»
کلثوم به قتل آقای بخشی هم اعتراف کرده است:«این زن در مورد قتل پدرم گفته که به پدرم قرص قند داده وقتی پدرم از حال رفته او را خفه کرده است.»حالا که راز جنایت علیه پدر این خانواده فاش شده است، به عنوان گروهی از اولیای دم پیگیری قضایی پرونده را تا مجازات متهم ادامه خواهند داد. گفته میشود تعداد قربانیان این زن خیلی بیشتر از این حرفهاست. تحقیقات ادامه دارد و انگار داماد او نیز بازداشت شده است.