فالشنوازی با دلار

ابعاد جبران ناپذیر نوسان بازار بر ساختار فرهنگی
هفت صبح| افزایش قیمت دلار در ایران، تأثیرات عمیق و گاه نامحسوسی بر وجوه مختلف زندگی فرهنگی مردم گذاشته است. از بخشهایی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم تحتتأثیر این افزایش قرار میگیرد، صنعت موسیقی و بهویژه در بخش برگزاری کنسرتهاست. این تأثیر نهتنها دامنگیر تهیهکنندگان و هنرمندان شده، بلکه تجربه مخاطب را نیز بهطور محسوس دستخوش تغییر کرده است.
در واقع میتوان گفت افزایش قیمت دلار تنها یک شاخص اقتصادی نیست؛ بازتابی از نوسان و بیثباتی در بسیاری از بخشهای زندگی از جمله در موسیقی است. باید توجه داشت که «موسیقی» هماکنون هم یک هنر است و هم صنعتی با جنبههای اقتصادی که بیش از هر چیز به تعادل، برنامهریزی و ثبات نیازمند است. بدون حمایت و سیاستگذاری مناسب و در نبود چشمانداز اقتصادی مشخص، کنسرتها ممکن است از یک رویداد فرهنگی عمومی، به تفریحی لاکچری و دستنیافتنی برای عموم مردم تبدیل شوند.
اتفاقی که در حالِ حاضر نیز کمابیش آن را مشاهده میکنیم. ناگفته نماند که سالهاست تولید آلبوم موسیقی در ایران دیگر رونق سابق را ندارد و عملا به امری پرهزینه، کمبازده و تا حد زیادی منسوخ تبدیل شده است. این مسئله نهتنها نتیجه مستقیم افزایش هزینههای تولید موسیقی در کشور است، بلکه در بستری از ضعف زیرساختهای حقوقی و نبود حمایت مؤثر از حقوق مؤلفان و پدیدآورندگان شکل گرفته است. در بسیاری از کشورهای جهان، حق مؤلف (Copyright) تضمین میکند که هنرمند از فروش آثارش، بهرهبرداری مجدد، پخش، بازنشر یا اجرای عمومی اثرش، درآمد پایدار و قانونی داشته باشد.
در ایران اما به دلیل عدم الحاق رسمی به کنوانسیونهای بینالمللیِ کپیرایت و نبود نظام مؤثر نظارتی داخلی، هنرمندان پس از انتشار اثر، عملا از چرخه بهرهبرداری اقتصادی آن کنار گذاشته میشوند. کپیهای غیرمجاز، دانلودهای رایگان و نشر بدون اجازه آثار موسیقی، نه تنها رایج بلکه حتی در مواردی پذیرفته شده اجتماعی است. از سوی دیگر، افزایش مداوم هزینههای استودیو، صدابرداری، نوازندگان مهمان، تنظیمکنندهها، میکس و مسترینگ، طراحی گرافیکی جلد و تبلیغات، موجب شده تولید یک آلبومِ کامل، هزینهای بسیار سنگین داشته باشد. آن هم در شرایطی که هیچ تضمینی برای بازگشت سرمایه وجود ندارد.
در نتیجه، اغلب خوانندگان و آهنگسازان ترجیح میدهند بهجای صرف ماهها زمان و سرمایه برای تولید آلبومهای پرهزینه، آثار خود را به صورت تک قطعه و در فضای مجازی منتشر کنند. این روش، اگرچه از نظر هنری ممکن است به تکهتکه شدن مفهوم و کیفیت آثار بینجامد، اما دستکم هنرمند را از ریسکهای مالی گستردهتر حفظ میکند. شبکههای اجتماعی و پلتفرمهایی مانند یوتیوب، ساندکلاد، اسپاتیفای (برای هنرمندان خارجنشین) و در داخل ایران، سایتهایی چون بیپتونز یا رادیوجوان، به اصلیترین رسانههای انتشار و پخش موسیقی تبدیل شدهاند.
این تغییر شکل تولید و عرضه موسیقی تبعاتی نیز داشته است؛ از جمله کاهش انسجام مفهومی در تولیدات موسیقی، کمرنگ شدن آلبومهای مفهومی یا داستانمحور و غلبه بازار بر خلاقیتهای هنری. از سوی دیگر، حضور انبوه قطعات پراکنده، موسیقی را به کالایی سریعالمصرف بدل کرده که عمر شنیداری کوتاهی دارد و مخاطب نیز دائما به دنبال تازهترها حرکت میکند.
در چنین شرایطی، موسیقی ایران نیازمند بازنگری جدی در قوانین حقوقی مالکیت فکری، حمایت مالی از تولیدکنندگان مستقل و ایجاد زیرساختهایی برای بهرهبرداری پایدار از آثار هنری است. در غیر این صورت، روند تولید آلبوم که روزگاری نماد بلوغ هنری موسیقیدانان بود برای همیشه به تاریخ خواهد پیوست. امیدواریم در مطلبی جداگانه به این موضوع بپردازیم؛ اما در این گزارش سعی میکنیم، تاثیر افزایشِ نرخِ دلار را در برگزاری کنسرتهای موسیقی بررسی کنیم.
افزایش هزینههای فنی و اجرایی
برگزاری یک کنسرت حرفهای نیازمند تجهیزاتی است که بخش عمدهای از آن وارداتی یا وابسته به قطعات خارجی است. سیستمهای صوت، نورپردازی، ویدئووال، سازهای موسیقی، تجهیزات استیج و حتی لوازم یدکی برای نگهداری سازها همگی وارداتی هستند و با بالا رفتن قیمت دلار، هزینه تأمین یا اجاره این تجهیزات افزایش پیدا میکند و این هزینه مستقیما به قیمت بلیتها منتقل میشود. برای مثال در سالهای اخیر، با افزایش نرخ ارز، هزینه اجاره سالنهای کنسرت و تجهیزات مرتبط نیز افزایش یافته است. این افزایش هزینهها، برگزارکنندگان را ناگزیر به افزایش قیمت بلیتها کرده است. در سال گذشته، قیمتِ بلیت برخی اجراها تا یک میلیون و پانصد هزار تومان هم رسید.
افت قدرت خرید مخاطب
افزایش قیمت دلار معمولا همزمان با تورم داخلی و کاهش ارزش ریال همراه است. این یعنی خانوادهها و جوانانی که پیشتر، تفریحاتی مانند رفتن به کنسرت داشتند، اولویتهای ضروریتری پیدا میکنند. مخاطبی که پیش از این با اشتیاق برای دیدن اجرای زنده هزینه میکرد، حالا میان مایحتاج ضروریاش و یک بلیت کنسرت، گزینه نخست را انتخاب میکند.
این کاهش تقاضا برای کنسرتهای کمتر شناخته شده، اجراهای خارج از تهران که در شهرهای کوچکتر برگزار میشوند، ضربه سنگینتری دارد. این عوامل سبب میشود تا به تدریج، کنسرت رفتن و دیدنِ موسیقی زنده که میتواند تجربهای جمعی و وحدتبخش باشد به امتیازی مختص طبقات برخوردار تبدیل شود. محرومیت گسترده اقشار متوسط و ضعیف از دسترسی به فرهنگ، عدالت فرهنگی را نیز تهدید میکند. کافی است دقت کنیم که در فروردین ۱۴۰۳، سقف قیمت بلیت کنسرت به ۸۹۵ هزار تومان رسید، در حالی که این رقم برای سال ۱۴۰۱، ۶۹۹ هزار تومان بود.
مهاجرت هنرمندان و دشواری تعاملات بینالمللی
افزایش نرخ ارز باعث شده برخی خوانندگان و نوازندگان حرفهای، به ویژه آنها که امکان اجرای خارج از کشور دارند، ترجیح دهند در کشورهای دیگر کنسرت برگزار کنند یا به فکر اقامت دائم در خارج از ایران بیفتند. همچنین دعوت از نوازندگان مهمان یا گروههای خارجی برای همکاری در پروژههای زنده، به دلیل افزایش هزینهها و محدودیتهای ارزی، بهطور چشمگیری کاهش یافته است.
در سفر اول گروه شیلر به ایران، دستمزد با یورو ۵ هزار تومانی پرداخت شد، اما در سفر دوم این رقم به یورو ۶۲۰۰ تومانی افزایش یافت. این یکی از نشانههای تأثیر مستقیم نوسانات ارزی بر هزینههای برگزاری کنسرتهای بینالمللی است. در چند سالِ اخیر هم که قیمتِ یورو به بالای صد هزار تومان رسیده، دیگر حضور هنرمندان خارجی در ایران، بهشکلِ کامل متوقف شده است.
تغییر ذائقه و شکل کنسرتها
در واکنش به این بحران، بسیاری از تهیهکنندگان و مدیران هنری ناچارند برای بقای خود از الگوهای کمهزینهتر استفاده کنند. کاهش تعداد نوازندگان، اجرای کنسرتهای آکوستیک با کمترین تجهیزات، استفاده از فضاهای کوچکتر و حتی برگزاری اجراهای آنلاین به جای حضوری، راهکارهایی هستند که برخی از آن استفاده میکنند. هرچند این راهکارها ممکن است به طور موقت اجرا را سر پا نگه دارند اما در بلندمدت تجربه مخاطب از موسیقی زنده را تضعیف میکنند. مخاطبی که زمانی اجرای باشکوهی با ارکستر کامل، نورپردازی حرفهای و صدای فراگیر را تجربه کرده حالا با اجرای حداقلی و بیرمق روبهروست. این افت کیفیت، نهتنها بر استقبال مخاطب تأثیر منفی میگذارد بلکه ممکن است ذائقه فرهنگی جامعه را نیز به سمت سطحینگری و مصرفگرایی صرف سوق دهد.
تبعات بلندمدت برای موسیقی زنده
مجموع این شرایط باعثِ ایجادِ تبعات بلندمدت در اجرای موسیقی به شکلِ زنده دارد. کاهش تعداد کنسرتها یا گران شدن بلیتها میتواند بر فرهنگ موسیقی زنده در کشور ضربه وارد کند. وقتی مخاطب از تجربه زنده موسیقی محروم میشود، رابطه عاطفیاش با آثار هنرمند هم تضعیف میشود. از طرفی کاهش اجراهای زنده بر کیفیت حرفهای نوازندگان و توانایی تأمین درآمد هنرمندان نیز تأثیرگذار است. این چرخه معیوب میتواند در بلندمدت به تضعیف فضای زنده و پویا در موسیقی منجر شود.
از جمله نتایجِ این اتفاق، انقباض بازار موسیقی و کاهش رغبت سرمایهگذاران است. کاهش استقبال عمومی از کنسرتها، تهیهکنندگان و سرمایهگذاران را از سرمایهگذاری در این حوزه دلسرد میکند و این مسئله میتواند موجب کاهش تعداد اجراها، محدود شدن ژانرهای موسیقیِ حاضر در صحنه و توقف رشد استعدادهای نوظهور شود. مهمتر آنکه در غیاب اجراهای زنده، مخاطبان بهسوی موسیقی دیجیتال و مصرفی ـ عمدتا با منشأ خارجی ـ سوق پیدا میکنند. در نتیجه، موسیقی بومی، سنتی و حتی پاپ جدی به حاشیه میرود و هویت شنیداری جامعه در معرض تضعیف و فراموشی قرار میگیرد.
در نهایت، میتوان گفت که افزایش قیمت دلار تنها یک چالش اقتصادی نیست، بلکه خطری است برای تداوم فرهنگ موسیقایی و حفظ میراث زنده هنر. این پدیده اگر بهدرستی مدیریت نشود، پیامدهایی جبرانناپذیر برای ساختار فرهنگی جامعه در پی خواهد داشت.