کلاسیک ببینیم| تراژدی مادر و فرزندی
درباره فیلم تکپسر به کارگردانی یاسوجیرو ازو
روزنامه هفت صبح، سینا بحیرایی| یک: صدا کمی دیرتر از بقیه جاهای دنیا به سینمای ژاپن رسید. یکی از دلایل آن وجود بِنشیها بود؛ مفسرانی که در سالن اکران فیلم وجود داشتند و همراه با نمایش فیلم، به توضیح و تفسیر آن میپرداختند و اتفاقا خیلی هم محبوب بودند. شاید همین باعث شد یاسوجیرو ازو، فیلمساز بزرگ ژاپنی اولین فیلم صامت خود را در سال 1936 بسازد؛ فیلمی دلنشین و دوستداشتنی به نام «تکپسر».
دو: داستان درباره بیوهزنی زحمتکش به نام سونه است که با کلی مشقت و تلاش پسر خود ریوسوکه را به مدرسه میفرستد تا بتواند شغل آبرومندی پیدا کند و مانند او این همه سختی نکشد. حال، سالها بعد که سونه به دیدار پسر خود در توکیو میرود، متوجه میشود هیچکدام از رویاهای او عملی نشدهاند. ریوسوکه باوجود اینکه ازدواج کرده و بچهدار هم شده، یک معلم شبانه است و زندگی بخور و نمیری را به زحمت اداره میکند. این چیزی نیست که باعث خوشحالی سونه شود.
سه: فیلم با جملهای از ریونوسوکه آکوتاگاوا، نویسنده مشهور ژاپنی آغاز میشود: «تراژدی زندگی با پیوند بین والدین و فرزند آغاز میشود.» همین جمله را به نوعی میتوان یکی از دغدغههای اصلی ازو در دنیای سینما در نظر گرفت، چراکه ردپای این مضمون را در بسیاری از آثار او میتوان مشاهده کرد. خانواده در آثار این کارگردان ژاپنی نقش مهمی ایفا میکند، در فیلمهای او معمولا با خانوادهای طرف هستیم که ردی از پیوندهای سنتی مستحکم گذشته در آن نیست و مدرنیته و دگرگونیهای تازه آن را به مرز نابودی کشانده است.
چهار: ازو 17 سال بعد در «داستان توکیو» که یکی از مطرحترین فیلمهای تاریخ سینما هم شد، خط داستانی را مورد استفاده قرار داد که تقریبا شبیه داستان «تکپسر» بود. آنجا هم پدر و مادر پیری به دیدار فرزندان خود در توکیو میروند اما در کمال تعجب متوجه میشوند که دیگر جایگاهی میان آنها ندارند و اوضاع آنگونهای نیست که تصور میکردند. با مقایسه این دو فیلم میتوان به نتایج جالبی درباره باورهای ازو و تغییرات فکری او در طول این 17 سال رسید.
پنج: به نظر میرسد در «داستان توکیو» ازو نگاهی تلختر و منفیتر به جامعه اطراف خود دارد. درست است که در «تکپسر» مادر به آن چیزی که از پسرش انتظار دارد، دست پیدا نمیکند ولی میتوانیم ببینیم که پسر دستکم تمام تلاش خود را برای برآورده کردن آرزوهای مادر انجام داده است و حتی بابت شکست خود عذابوجدان دارد.
اما در «داستان توکیو» با داستانی متفاوت طرف هستیم. این بار نهتنها فرزندان داستان اهمیتی به انتظارات پدر و مادر و خود نمیدهند، بلکه حتی هیچ نشانی از پشیمانی و شرمساری در آنها دیده نمیشود. در «تکپسر» این نابرابریهای اجتماعی و فقر و مشکلات جاری در جامعه است که مانع به سرانجام رسیدن آرزوهای پسر و مادر میشود .
اما در «داستان توکیو» با سیاهی و تباهی درونی طرف هستیم؛ این بار ذات بد فرزندان است که باعث دل-شکستگی والدین میشود. به نظر میرسد این فرزندان همرنگ جامعه زشتی شدهاند که مانع موفقیت آدمهای پاکی چون ریوسوکه فیلم «تکپسر» میشود.
شش: از دیگر ویژگیهای فیلم «تکپسر»، نگاه حسرتبار و تحسینآمیز ازو به فرهنگ و رسوم ژاپنی است. ژاپن حتی در دنیای امروز هم از جمله معدود کشورهایی است که موفق شده در برابر سیل تهاجم فرهنگی غرب مقاومت کند. قطعا نقش کارگردانهای بزرگی چون یاسوجیرو ازو و آکیرا کوروساوا در شکلگیری چنین باوری در میان مردم ژاپن انکارناپذیر است.
«تکپسر» سرشار از اشارههای مختلف به سنتهای ژاپنی است. فیلم پر است از نماهایی ثابت و بدون شخصیت از خانههای سنتی، خیابانهای قدیمی، لباسهای محلی و حتی غذاهای بومی. نوعی حسرت و نگرانی را پشت نماهای ازو میتوان مشاهده کرد. نگرانی بابت دست رفتن این ارزشها، شاید به همین دلیل او با چنین وسواس و دقتی آنها را به نمایش میگذارد.
هفت: کارگردانی ساده و دلنشین ازو نقش زیادی در تاثیرگذاری فیلم دارد. ازو معمولا از نماهای ثابت استفاده میکند، در ارتفاع پایین، همراه با شخصیتهایی که هیچ پیچیدگی در ظاهر آنها دیده نمیشود اما به خوبی میتوان درک کرد که دریایی از نگرانیها و دغدغهها درون آنها وجود دارد.
به قول راجر ایبرت، سبک فیلمسازی ازو بهگونهای است که گویی او هم کنار ما نشسته و دارد فیلم را تماشا میکند. او فیلم نمیسازد که ما تنهایی به تماشای آنها بنشینیم، بلکه در کنار ما میماند تا با هم شاهد شادی و ناراحتی و گاهی اوقات رهایی شخصیتهای فیلمهایش باشیم.
هشت: یکی از تماشاییترین صحنههای فیلم جایی است که ریوسوکه همراه با مادر خود به یک منطقه صنعتی در توکیو میروند و گوشهای مینشینند. نما ساده و تخت است. بدون هیچ پیچیدگی بصری. اما این دو شخصیت درون خود با دریایی از تفکرات سر میکنند. ریوسوکه بابت اینکه باعث سرخوردگی مادر خود شده، ناراحت است
و از آنسو، مادر تلاش میکند ناراحتی خود را از پسر خود پنهان کند و راضی به نظر برسد. فیلم همچنین پایان زیبایی دارد. مادر با خیالی آسوده بابت اینکه دستکم پسری مهربان وارد جامعه کرده به زادگاه خود برمیگردد. اما در پایان در گوشهای مینشیند و زانوی غم بغل میگیرد. او نمی-تواند این واقعیت تلخ را نادیده بگیرد که تمام زحمات و بدبختیهایش به همین راحتی برباد رفته است.