دردسرهای واعظ خوشسخن بیاحتیاط
چرا اصولگرایان بعد از ماجراهای حجتالاسلام صدیقی نگران موقعیت پناهیان هستند؟
هفت صبح| پناهیان به عنوان یک روحانی متنفذ، نسبتا جوان است.58 سال دارد و به هنگام وقوع انقلاب 13 ساله بوده است. چهرهاش حتی جوانتر هم میزند. به ندرت مسئولیت رسمی داشته و قبول کرده است و به سنت روحانیون کلاسیک ایران، با وعظ و خطابه و سخنرانی روزگار میگذراند.
روایت است که در دوره جوانی و در زمان جنگ معاون فرهنگی لشکر ۲۷ محمد رسولالله بوده است. حضورش عموما در اتاق فکرهای مختلف فرهنگی و مذهبی بوده است. از معتمدترین و تلویزیونیترین چهرههای اصولگرایان است.
بعضی میگویند او جایگزین حجتالاسلام قرائتی شده است اما مشخص است که پناهیان تصویر شخصیتر و سیاستمدارانهتری از خود ارائه میدهد.
او در حوزه شاگرد آیتالله خامنهای، آیتالله وحید خراسانی و آیتالله جوادی آملی بوده است. به مسائل روز فرهنگی علاقهمند است و اطلاعاتی در عرصه سینما و ادبیات هم دارد. خوش سخن است و برعکس بقیه خطبای اصولگرایان (علمالهدی و احمد خاتمی و طباطبایی و صدیقی و حاج علی اکبری) لحن ملایمی دارد و خوشچهره و عموما خندان است و با طمأنینه و اعتماد به نفسی حرف میزند که عموم روحانیون جدید سنتش را از یاد بردهاند.
اما این واعظ خوشرو و ملایم، طی سالهای اخیر شماری از پرسروصداترین ایدههای سیاسی و اقتصادی و اخلاقی را مطرح کرده است که همواره در اردوگاه اصلاحطلبان و غیراصولگرایان واکنشهای شدیدی به همراه داشته است.
اصرار او بر کشیدن نکات خاص و ویژه از تعلیمات و سنت اسلام و رو کردن زوایای غیرمعمول از پدیدههای قدیمی، همان قدر که شنیدن سخنرانیهایش را جالب ساخته موجب شده تا همیشه بازتابهای غیرمعمولی نیز به همراه داشته باشند. البته که سطح غافلگیری در سخنان او بسیار قابل توجیهتر از حرفهای مثلا رائفیپور و یا عباسیان است. اگر پناهیان با کسی در حوزه اندیشه اصولگرایان قابل مقایسه باشد شاید باید به رحیم پور ازغدی اشاره کنیم.
او در عرصه اقتصاد بهخصوص ایدههایی را مطرح میکند که به شکل مستمر با ایدههای جمعیتهای جوان عدالتخواه اصطکاک پیدا میکنند.
بهخصوص تاکیدش بر مسئله پول درآوردن و ثروت اندوزی مشروع. مشخص است که اقتصاد و مسئله ثروت از دغدغههای ذهنی و خاص او بوده و هست.
در دهه اول محرّم گفتاری از حجتالاسلام پناهیان درباره عدالت و مواسات پخش شد که جنجال فراوانی دربطن خود داشت. او گفت: «امسال دوستان گفتند نمیخواهید درباره عدالتگرایی صحبت کنید؟ دوران عدالتخواهی گذشته؛ عدالتخواهی معمولاٌ معطوف به این است که کسی دزدی نکند، آن که ماشاءالله قوه قضائیه فعال شده انشاءالله دزدها را هم میگیرد و بیشتر هم میگیرد و دزدی جمع میشود از مملکت؛ بالاتر از دزدی، امتحان دیگری داریم که مواسات است.»
چند سال قبل یاشار سلطانی که به شکلی سخاوتمندانه و عجیب و حتی اسرارآمیز از ریز معاملات ملکی برخی آقایان مطلع است سندی از نزدیکی و رفاقت پناهیان با رضا مطلبی مالک تک ماکارون (حجتالاسلام صدیقی هم روایت عجیبی از رضا مطلبی درمورد غسل آیتالله مصباح بازگو کرده بود) منتشر کرد و سهمی که پناهیان از یک مجموعه آپارتمانی که توسط مطلبی ساخته شده، داراست.
پناهیان در پاسخ گفت که من یک واحد آن خانه را بیشتر ندارم آن هم با هدیه رفقا؛ مانند (نحوه زندگی) امام خمینی که هدیهای زندگی میکردند و مقام معظم رهبری که با هدیه رفقایش زندگی میکنند، من هم اینگونه زندگی میکنم. از پناهیان سخنان جنجالی بسیار متنوعی باقی مانده که خب ترجیح میدهیم به آنها اشارهای نداشته باشیم. هرچه هست وزن پناهیان در میان اصولگرایان جوان بالاست. حتی بالاتر از حجتالاسلام صدیقی و یا احمد خاتمی.
در روزهای اخیر، علیرضا پناهیان، در گفتوگویی با صدا و سیما درباره پیامبر گرامی اسلام و امیرالمومنین(ع) اظهاراتی را بیان کرد که با انتقادات زیادی روبهرو شد.
او در بخشی از صحبتهایش گفته بود: «رسول خدا(ص) نه یک رفیق برای خودش و نه برای علی(ع) نگه داشت.
فکر نکنیم رسول خدا مهربان بود، امیرالمومنین گوشت تلخ بود، همه میدانستند وقتی ایشان خشن است و میآمدند شکایت میکردند که آقا امیرالمومنین خشن رفتار میکند. بعد ایشان میفرمود از علیبنابیطالب شکایت نکنید و او این خشونت را در راه خدا دارد. من ماندهام که رسول خدا چرا یک باندی برای خودش درست نکرد و خیلیها را تاراند. ۱۳ سال به خاطر همین گوشت تلخی طول کشید.» و بعد حملات شروع شد. بخشی ازآن را در سایت نگارهای دیروز نقل کردیم.
عبدالجواد موسوی مطلب بلندی در خبرآنلاین نوشته که در بخشی ازآن آمده:
دستهگل آخری هم که به آب داده همین چیزی است که همگان شنیدهاند. علنا و در یک برنامه زنده تلویزیونی پیامبر اسلام (ص) را گوشتتلخ میخواند و علی (ع) را فردی خشن، تا تتمه اعتقادات این مردم بیپناه را که به اندازه کافی بر اثر کوششهای شبانهروزی پناهیان و امثال او از خدا و پیغمبر گریزان شدهاند بر باد دهد.
البته مریدان پناهیان برای رفع و رجوع این گاف آخری بلافاصله دستبهکار شدهاند و راه افتادهاند که بله اگر درست شنیده باشید حضرت استادی این صفت را برای سختگیری ایشان در حراست از بیتالمال به کار بردهاند. گویی زبان فارسی برای توصیف سختگیری و یا به عدل و انصاف رفتار کردن دچار ضیق تعبیر است.
چه اصراری است به جای کاربرد عادلبودن بگوییم گوشتتلخ و یا قیاس به نفس کنیم و بگوییم پیامبر و جانشین برحقش بلد نبودند با چهار نفر رفاقت برقرار کنند و عالم و آدم از دست آنها فراری بودند. و اصلا چنین پیامبر و امامی چه جای پیروی دارند؟ کسانی که قادر نبودند به قول آقای پناهیان حتی چهار نفر را از خودشان راضی نگاه دارند چرا باید سرمشق و الگوی بشریت واقع شوند؟
نخیر، اتفاقا طرف خیلی حواسش جمعتر از این حرفهاست و به حکمِ «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا»، خوب میداند چه میگوید و با که میگوید. اگر همهچیز بر قرار و قاعده و سامان بود باید آنهایی که متولی رسمی دین در این سرزمین هستند به این اراجیف واکنش نشان میدادند نه آدم معلومالحالی مثل من....
پناهیان نهتنها از تئوری پیامبر قدرت دست برنداشته بلکه به شهادت آنچه این روزها از او منتشر شده، سخت به دنبال تئوریزه کردن اسلامی است که در آن قدرتطلبی و زورگویی و یکدستسازی و خشونت و قهر و غضب، حرف اول را میزند و همه کسانی که از مهر و محبت و دوستی و صلح و آشتی و مدارا سخن میگویند طبق این نظریه کسانی هستند که میخواهند در پوشش اخلاق به جنگ دین بروند.
آقای پناهیان بهقدری در این مسیر جدی است که دست به داستانسرایی و تحریف تاریخ هم میزند. فرقی هم نمیکند این تاریخ، تاریخ معاصر باشد یا تاریخ صدر اسلام. منتهی وقتی شخصی تاریخ معاصر را با این شجاعت و صراحت به رنگ دلخواه خودش درمیآورد تا نتیجه سیاسی مورد نظرش را به دیگران تحمیل کند ببینید با تاریخ گذشته ما چه خواهد کرد
. به این روایت جناب پناهیان از داستان اعدام طیب حاج رضایی دقت بفرمایید تا دستتان بیاید با چه کسی طرفید: «فلانی (منظور حاج مهدی عراقی است) برو ایران به طیب بگو برای شهدای پونزده خرداد علمکشا و عزاداریهاشو بیاره بیرون تا عزاداری سالگرد پونزده خرداد از بین نره. ایشون میگه من گفتم که آقا خب طیب خوب نیست. بگذارید من به فلان عالم بزرگوار در تهران بگم. امام به آقای عراقی گفته بوده که اگه بری در خونه اون عالم اول بهت میگه من از کجا بفهمم تو این پیامو از طرف امام آوردی؟ حالا ثابت کردنش مشکله. بعدشم معلوم نیست این کار رو بکنن. اول مستقیم رفتم در خونه اون عالم. ایشون برگشت گفت عین کلام امام من از کجا بدونم این کلامو از طرف امام داری نقل میکنی؟ بعد هم گفت حالا روش فکر میکنم بعدشم هیچ کاری نکرد. دیدم ایشون هیچ برنامهای نداره رفتم مغازه طیب گفتم من یه پیغامی دارم از طرف یه آدم مهم. میخوام خصوصی بگم. گفت اینا همه خصوصیان بگو. گفتم از طرف امام خمینیه گفت بگو. گفتم میرن اطلاع میدن بذار خصوصی بگم. گفت نه غلط میکنه کسی اطلاع بده. بگو بینیم چیه؟ گفتم اینه. همونجا نه گذاشت نه ورداشت گفت فلانی بیست تا چندتا علم ورمیداری خودمم میام پلیسملیس هم جلوتونو گرفت بگو اینارو طیب راه انداخته غلط میکنن بیان جلو قمههاتونم بردارین. یک کار عظیمی تو تهران کرد. مسلمون جگردار میخواییم.
فیلمش را ببینید. یعنی کلیپش را. مریدان حاجآقا یک موسیقی حماسی هم زیر صدای استاد گذاشتهاند و حاجی هم کأنه بهمن مفید در فیلم قیصر چنان نشسته است و این دیالوگها را جای امام و حاج مهدی عراقی و طیب حاجرضایی ادا میکند که من اگر در سینما کارهای بودم در جذب این استعداد بینظیر درنگ نمیکردم.
جالبتر از حاجی، پامنبریهای ایشان هستند که با دهانی باز و متحیر نشستهاند به تماشای این اجرای استندآپ کمدی و یکی هم نیست از پای منبر بگوید: «حاجیجان نوکرتم! طیب حاجرضایی که فردای پونزده خرداد دستگیر شد و شیش ماه بعدش هم گذاشتنش سینه دیفال. چجوریهاست که شما میفرمایین امام خمینی بهشون گفتن سالگرد شهدای پونزده خرداد فراموش نشه، در ثانی تا جایی که ما شنفتیم تا سال ۵۶ کسی به آیتالله خمینی نمیگفته امام خمینی، از همه اینها گذشته تا حالا به ما گفته بودن اصلا طیب حاجرضایی با امام هیچ رابطهای نداشته بلکه این ساواک بوده که میخواسته به دروغ این حرفها رو به طیب نسبت بده و طیب هم روی رگ غیرتش زیر بار نرفته، اصلا شما بوگو بینیم طرف ساواک اینایی یا طرف ما؟»
بله. منظور اینکه از آقای پناهیان که در مقابل چشمان بازماندگان طیب حاجرضایی و آدمهایی که هنوز آن روزگاران را به خاطر دارند چنین اثر فانتزی و دراماتیکی خلق میکند چه انتظاری میتوان داشت؟ در همین روایت سراسر دروغ هم اخلاق را به نفع قدرت پایمال میکند؛ آن عالِم خیالی اگرچه در عالم واقع وجود ندارد اما آدم اخلاقمدار و عاقلی است.
معلوم است که نباید به یک پیغام شفاهی اعتماد کند و با شنیدن دو جمله مملکت را به آشوب بکشد. طیب حاجرضایی این روایت هم آدم نامتعادلی است که با شنیدن یک جمله که صحت و سقمش معلوم نیست و بی آنکه جوانب کار را بسنجد دستور میدهد بیست تا علم بردارند و بریزند توی خیابان و البته مهمتر از همه اینکه قمههایشان را فراموش نکنند. و نتیجه اخلاقی هم اینکه: ما آدمهای فاضل و عالم و عاقل نمیخواهیم بلکه مشتی جاهل و عاطل و باطل میخواهیم که هر وقت به آنها اشاره کردیم با قمه بریزند توی خیابان و آنوقت این میشود مسلمان ترازِ آقای پناهیان و دوستانشان که عمری است قرآن میخوانند و رونق مسلمانی میبرند..... خدایا ما چه گناهی مرتکب شدهایم که از مطهری اهل گفتوگو و طالقانی مدافع آزادی و بهشتی باادب و پرنسیب، گرفتار پناهیان و رسایی و نبویان شدهایم؟ این چه تقدیری است ای پروردگار؟»
خب این مطلب را با توضیحات حجتالاسلام پناهیان به پایان میبریم: بحثهای زیادی در فضای حقیقی و مجازی درباره برداشت یا تدبیر ناصوابی که درباره ویژگیهای رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) در جلسه قبل مطرح کردم، پیش آمد که من بخشی از آن را توضیح میدهم. اولا من از همه منتقدان دلسوز تشکر میکنم و مشخص است که کشور ما طرفدار اهل بیت و معصومین است. تمام آن عباراتی را که من به کار بردم، از جانب حسودانی بود که نسبت به امیرالمومنین حسادت داشته و ولایت و سختگیریهای ایشان را برنمیتافتند و من اسناد آن را صریحتر میخوانم که باید دقیق دانسته شود. این که ایشان گوشت تلخ بود، نظر من نیست بلکه از زبان حسودان گفتم.
به نظر میرسد اصولگرایان جوان که در ماه اخیر یکی از روحانیون کلیدی خود یعنی حجتالاسلام صدیقی را هدف افشاگری و حملات دامنه دار دیدهاند( در مورد معاملات مبهم حوزه علمیه تحت نظر او) طاقت منزوی شدن یکی دیگر از وزنههای اردوگاه خود و به نوعی لیبروی تیم خود را ندارند.