هفت صبح| اواخر نوروز 1403 پیکرهای بی‌جان یک زن میانسال و پسر جوانش در خانه‌شان واقع در یکی از محله‌های جنوب شهر تهران کشف شد. دیگر فرزندان این زن میانسال به نام مرضیه، زمانی که با مادرشان تماس گرفته و پاسخی دریافت نکردند با نگرانی به خانه او مراجعه کرده و با جسدهای در خون افتاده مادر و پسرش به نام وحید مواجه شدند.

 

فرزندان پیرزن که از دیدن چنین صحنه هولناکی وحشت زده و شوکه شده بودند بی‌اختیار فریاد سر می‌دادند و همین باعث شد که همسایه‌ها از وقوع جنایتی هولناک در خانه مرضیه با خبر شده و خیلی سریع موضوع را به پلیس 110 گزارش دادند.
به این ترتیب خیلی سریع ماموران جنایی به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و همچنین تیم تشخیص هویت در محل وقوع قتل حاضر شده و تحقیقات ابتدایی برای رازگشایی از ماجرا کلید خورد.

 

مهمان فراری
در اولین تحقیقات یکی از فرزندان مرضیه به ماموران جنایی گفت:«چند روزی بود که فرزندان یکی از برادرهای ما برای عید دیدنی به خانه مادرمان آمده بودند و مهمان او بودند. برادرزاده‌های ما با مادرشان در شهرستانی دور از تهران زندگی می‌کنند که حدودا شش ساعت تا تهران فاصله است. آنها قرار نبود از خانه مادرم به این زودی بروند و بنا بود که حدود یک هفته‌ای بمانند اما وقتی ما بالای سر جسد مادرمان رسیدیم خبری از آن دو برادرزاده‌مان نبود.با توجه به بعد مسافت تا شهرستان محل زندگی مادرشان بعید است که یک‌دفعه تصمیم به بازگشت گرفته باشند.»


همچنین در ادامه تحقیقات مشخص شد که بعد از به قتل رسیدن وحید گوشی تلفن همراه او به سرقت رفته است. در همین حال تلفن همراه پسر برادر وحید به نام ماهان 17ساله از دسترس خارج شده بود. بررسی‌های تکمیلی نشان می‌داد که قفل در ورودی یا پنجره‌ها دچار تخریب و شکستگی نشده است و همه این ادله و نشانه‌ها سبب شد که نوک پیکان اتهام به سمت ماهان بچرخد.


در حالی که اجساد قربانیان با دستور بازپرس جنایی به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد تا معاینات و آزمایش‌های لازم انجام شود؛ ماهان نیز تحت تعقیب قضایی قرار گرفته بود تا اینکه چند روز بعد از وقوع جنایات در شهرستان محل زندگی مادرش شناسایی و دستگیر شد. متهم در همان برخورد ابتدایی با ماموران جنایی به ارتکاب دو فقره قتل عمدی اقرار کرد. در حالی که محل وقوع قتل‌ها در تهران بوده و ماموران آن شهرستان با دستور نیابتی متهم را بازداشت کرده بودند؛ بعد از دستگیری این متهم به پلیس آگاهی تهران منتقل شد و سپس تحت تحقیقات بازپرس جنایی تهران قرار گرفت.

 

 اعتراف به قتل
ماهان در اعترافات ابتدایی خود در مورد نحوه و انگیزه ارتکاب قتل‌ها گفت:«پدر و مادر من از همدیگر جدا شده‌اند. وضع زندگی ما خیلی بد بود و پدرم دست به سرقت‌های سریالی باتری خودرو زد تا اینکه بالاخره مشتش برای پلیس باز شده و دستگیر شد. از وقتی پدرم به زندان افتاد من و خواهر خردسالم برای زندگی نزد مادرمان به شهرستان زادگاه او رفتیم. مادرم در سال‌های آخر زندگی با پدرمان معتاد به شیشه شده بود و این اواخر اعتیادش اینقدر شدید بود که در زندگی‌مان حتی چیزی برای خوردن هم نداشتیم. برای همین من ماه به ماه به خانه نمی‌آمدم و به خانه این خاله و آن دایی می‌رفتم تا لااقل برای امرار معاش به مادرم فشار کمتری بیاید.»

 


متهم ادامه داد:«اواسط نوروز من تصمیم گرفتم به همراه خواهرم به تهران بیاییم و چند روزی کنار مادربزرگم باشیم. عموی من به نام وحید که از همسرش جدا شده بود نیز بعد از طلاق در خانه مادربزرگم زندگی می‌کرد. چند باری خواهرم به من گفته بود که عمو وحید او را اذیت می‌کند و من از این موضوع خیلی ناراحت بودم. از طرفی من از مادربزرگم هم دل خوشی نداشتم. من او را مقصر جدایی مادر و پدرم می‌دانستم چون با دخالت‌هایش باعث شده بود که درگیری‌های والدین من شدت پیدا کند. حتی همیشه او را باعث و بانی معتاد شدن مادرم و همه بدبختی‌های دیگر زندگی‌مان هم می‌دانستم.»


متهم در مورد روز حادثه گفت:«آن روز صبح من و خواهرم تازه از خواب بیدار شده بودیم که وحید بر سر مسائل پیش پا افتاده به من تذکری داد. اما من که از او خشم داشتم با او درگیری لفظی مفصلی پیدا کردم و او هم چند فحش نثار من کرد و داشت از اتاق بیرون می‌رفت که من دنبالش رفته و با چاقو دو ضربه به کمرش زدم.

 

ضربه‌هایی که زدم عمیق نبود و فقط چند زخم و خراش پشتش افتاد اما همان باعث شد درگیری ما بالا بگیرد. در جریان درگیری ناگهان چشمم افتاد به گاز پیکی‌نیکی و آن را برداشتم و دو ضربه به سر وحید وارد کردم. مادربزرگم هم خودش را وسط انداخت تا مانع کتک کاری ما شود و من به خاطر حرص و خشمی که از او داشتم یک ضربه هم به سر او وارد کردم. وقتی هر دو زمین افتادند دست خواهرم را گرفتم و سریع به سمت دامغان فرار کردیم.

 

می‌دانستم همه می‌فهمند کار من بوده اما می‌خواستم بابت خواهرم مطمئن شوم. او کودک است و کسی را ندارد که از او مراقبت کند. من او را به خاله‌ام سپردم اما او هم وضع مناسبی ندارد و بچه را تحویل بهزیستی دادند چون مادرم هم اعتیاد خیلی شدیدی دارد.»
با اقرار صریح متهم به قتل و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست صادر شده و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.

 

در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی اولیای دم یک به یک خواسته خود را بیان کردند.همسر سابق و دختر نوجوان وحید تقاضای مجازات متهم را کردند که در زمان وقوع جرم زیر 18 سال داشت. دو عموی ماهان نیز تقاضای مجازات کردند اما دو عموی او اعلام گذشت کردند.
سپس نوبت به ماهان رسید که در جایگاه دفاع بایستد. او گفت:«اصلا یادم نمی‌آید که چرا بین من و عمویم درگیری رخ داد. حواسم نبود که دارم چه کار می‌کنم و به خودم آمدم و دیدم که ضربات کشنده را با پیک‌نیکی وارد کرده‌ام.»


متهم ادامه داد:«عموی من به خواهر خردسالم نظر بد داشت و برای همین از او خشم داشتم.» وقتی متهم این حرف را زد اولیای دم به او اعتراض کرده و ادعای او را کذب دانستند. قاضی دستور تحقیق از خواهر خردسال ماهان را کرد که در حال حاضر در بهزیستی زندگی می‌کند.
رای دادگاه پس از تکمیل تحقیقات از کودک خردسال صادر خواهد شد.