روز جهانی محیطزیست؛ وقتی دانستن، اول شرط نجات است

بیش از ۳۰ هزار مرگ زودرس سالانه در کشور با آلودگی هوا مرتبط است
هفت صبح، مجید غضنفری| هر سال در پنجم ماه ژوئن که روز جهانی محیطزیست نامیده میشود، مطالب و مقالات و آمارهای تازهای در سطح دنیا منتشر میشود ولی بحرانها همان همیشگی هستند و چه بسا گستردهتر و عمیقتر. از سوی دیگر، ایران به عنوان کشوری در حال توسعه سالهاست با معضلات محیطزیستی جدی مانند فرونشست زمین، آلودگی گسترده هوا، کمآبی، کاهش تنوع زیستی، زباله و پسماند، تخریب جنگلها و خاکزدایی بیسابقه روبهروست اما در میان تمام این نشانهها، یک ریشه مشترک وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده: پایین بودن سطح سواد محیطزیستی عمومی!
سواد محیطزیستی، فقط دانستن چند پیام درباره فواید درختکاری یا اهمیت صرفهجویی درمصرف آب نیست بلکه توانایی درک فرآیندهای محیطزیستی، تحلیل اثرات رفتار انسانی و داشتن مسئولیتپذیری فردی و جمعی در قبال طبیعت است چرا که کشوری با شهروندانی بیخبر یا بیتفاوت نسبت به محیطزیست، حتی با پیشرفتهترین فناوریها و قانونگذاری هم نمیتواند از تخریب طبیعت بگریزد.
به گفته مسئولان، تنها حدود ۳۰درصد زبالههای شهری بهدرستی تفکیک میشوند و سهم واقعی بازیافت در سطح کشور کمتر از ۱۰درصد است. این در حالی است که دهها هزار نفر بهطور غیررسمی در چرخه زبالهگردی مشارکت دارند.
از سوی دیگر، در سالهای گذشته آلودگی هوا در تهران و چند کلانشهر کشور منجر به تعطیلیهای پیاپی مدارس و تهدید سلامت عمومی شد. بنا بر گزارشها، بیش از ۳۰ هزار مرگ زودرس سالانه در کشور با آلودگی هوا مرتبط است. وضعیت آب و خاک نیز وخیم است؛ ایران در میان ۱۰کشور اول جهان از نظر نرخ فرسایش خاک قرار دارد و بنا به گزارش وزارت نیرو، متوسط بارش سالانه طی دو دهه اخیر بیش از ۲۰ درصد کاهش یافته و سطح آبهای زیرزمینی بهطور نگرانکنندهای افت کرده است.
همه این چالشها در حالی رخ میدهد که محیطزیست همچنان موضوعی فرعی در آموزش عمومی، رسانهها و حتی سیاستگذاری است. کودکان در مدارس، آموزش عمیق و کاربردی درباره محیطزیست دریافت نمیکنند. رسانهها نیز عمدتاً یا سکوت میکنند یا فقط در مناسبتها به شکل نمایشی به این موضوع میپردازند. در چنین شرایطی، نمیتوان انتظار داشت مردم تغییر رفتار معناداری از خود نشان دهند.
اما چاره چیست؟ راهکارها مشخصاند، آنچه کم داریم اراده، برنامهریزی و تداوم تلاش است. آموزش محیطزیستی باید از مقطع ابتدایی آغاز شود، نه بهصورت کلیشهای و تئوریک، بلکه با فعالیتهای تعاملی، بومیسازیشده و بینرشتهای. در مدارس، پروژههای گروهی، بازدیدهای میدانی و تولید محتوای خود دانشآموزان میتواند موثر باشد. در رسانهها باید شاهد تولید محتواهایی جذاب و خلاقانه برای همه گروههای سنی باشیم؛ از مستند و انیمیشن گرفته تا نمایش و روایتهای داستانی.
چهرههای شناختهشده فرهنگی، هنری و ورزشی نیز میتوانند با مسئولیتپذیری در این روند مشارکت کنند و الگو باشند.همچنین، باید به آموزشگران، مربیان، روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی در زمینه محیطزیست توجه ویژهای داشت؛ آنها حلقه واسط میان دانش تخصصی و فهم عمومی هستند. دورههای آموزشی، حمایتهای نهادی و امکان فعالیت مستقل برای این گروه، بهویژه در شهرهای کوچک، یک نیاز حیاتی است.
در سطح شهری و محلی، ایجاد فضای مشارکتی بین شهروندان و نهادهای مرتبط مانند ادارات محیطزیست و شهرداری بسیار مهم است. محلههایی که در آن ساکنان برای تفکیک زباله، صرفهجویی آب، مراقبت از حیوانات و درختکاری یا حفاظت از منابع طبیعی به شکل داوطلبانه و برنامهریزیشده مشارکت میکنند، نشان میدهند که تغییر از سطح عادی خانواده هم ممکن است.
در نهایت، سیاستگذاری بدون ضمانت اجرا بیاثر است. قوانین مرتبط با محیطزیست، باید با سازوکارهای بازدارنده و همچنین تشویقی همراه باشند. برای مثال، شهروندانی که مصرف خود را در خصوص آب کاهش میدهند یا زباله خود را تفکیک میکنند، باید از امتیازاتی برخوردار شوند.
در مقابل، صنایع آلاینده، تخریبکنندگان منابع طبیعی و حتی متخلفان عادی باید با جریمههای واقعی و اثرگذار روبهرو شوند.پایان دادن به چالشهای محیطزیستی بدون سواد و آگاهی عمومی، صرفاً یک رویاست. اگر امروز برای نجات طبیعت آموزش نبینیم، فردا دیگر مجالی برای زیستن باقی نخواهد ماند.