راز ولاسکو: پذیرفتن خطا، کلید پیروزی است

دخترها از اشتباه بیزارند، من فشار را از دوششان برداشتم. جوانها را نباید قضاوت کرد؛ باید تشویقشان کرد که ابتکار به خرج دهند.
به گزارش هفتصبح ورزشی، پایان باشکوه جشنوارهی ورزش ترنتو با درسی از فلسفه رقم خورد، درسنامهای دربارهی اینکه چگونه میتوان مربیای افسانهای بود، فراتر از مرزهای یک رشتهی خاص.
خولیو ولاسکو همانند استادی در جایگاه تدریس، از تجربهی خود میگوید، از چگونگی ساختن تیمی که توانست در المپیکها سلطه یابد و در جام جهانی طلا بگیرد، آخرین شاهکارِ مردی که گویی قهرمانی را به مجموعهی شخصی خود اضافه میکند. و او حالا به آینده هم میاندیشد: چطور میتوان کاری کرد که این تیم ملی برنده ماندگار شود.
«دخترها به استراحت نیاز دارند، اما تصمیم نهایی با من است»، لبخندزنان توضیح میدهد.
«چهار نفرشان باید نفسی تازه کنند، اورو، سیلا، دانزی و اگونو، چون مدت زیادی است در تیم ملی حضور دارند و در ورزش، ذهن هم باید تجدید قوا کند. به آنها دو گزینه دادم: دو ماه مرخصی از آخرین بازی باشگاهیشان، یا تمام تابستان را آزاد باشند. منتظرم پاسخ بدهند، اما بههرحال از لیگ ملتها (VNL) برای میدان دادن به بازیکنان جدید استفاده خواهم کرد. میخواهم گروهی گستردهتر بسازم. در اروپا، بقیه بازمیگردند.»
روانشناسیِ تیم
نخستین درس ولاسکو دربارهی گروه است. روی پردهی بزرگ صحنه، تکبهتک بازیکنانش ظاهر میشوند و در پیامهای ویدئویی از اینکه چگونه این مربی الهامبخششان بوده سخن میگویند.
او تفاوت اصلی میان زنان و مردان را چنین توضیح میدهد:
«دخترها از اشتباه متنفرند؛ حاضرند دستشان را قطع کنند تا خطا نکنند، و میترسند که مورد سرزنش قرار بگیرند. مردها بیخیالترند، کمی شلختهتر، اما برای دخترها همین ترس تبدیل به مانع میشود. به همین خاطر تلاش کردم فشار ناشی از اشتباه را از دوششان بردارم و نشان بدهم که خطا، امری طبیعی است. گاهی اشتباهات سادهای رخ میدهد، اما باید آنها را مثل اخبار جعلی در نظر گرفت: انگار هرگز وجود نداشتهاند.»
بعد با خنده از «امپانادا»ها — خوراک سنتی آرژانتینی — میگوید که حالا به نوعی نماد تیم تبدیل شدهاند: «در یکی از تمرینها، توپ را اشتباه زیر تور فرستادم. طبق قانون تیم، هرکس چنین خطایی کند باید شیرینی بیاورد. بازیکنان هم از من نگذشتند! من گفتم بهجای شیرینی، امپانادا میآورم. کاش هیچوقت نمیگفتم! آنقدر خوششان آمد که حالا هر بهانهای میآورند تا ازم بخواهند دوباره بیاورم. ولی نمیتوانم همیشه این کار را بکنم، هر امپانادا سهونیم یورو قیمت دارد!»
استادِ مربیان
درس بعدی دربارهی شناخت انسانهاست. ولاسکوی ۷۳ ساله میگوید: «من با جوانها کار میکنم و باید بفهمم چطور فکر میکنند. از هر بازیکن خواستم فهرست آهنگهای مورد علاقهاش را برایم بفرستد، همان کاری که با نوهام میکنم. جالب بود، بعضیشان همان موسیقیهایی را گوش میدهند که خودم گوش میدهم. جوانها را نباید قضاوت کرد؛ میتوان از آنها انتقاد کرد، اما قضاوت یعنی فکر کنی از آنها بهتری. من میخواهم آنها را به ابتکار تشویق کنم، ولی بعد نباید سرشان فریاد زد. نقش من آموزش است، نه سلطه. چون تیم میتواند بدون مربی وجود داشته باشد، اما مربی بدون تیم وجود ندارد.»
تجربهی جام جهانی
ولاسکو دربارهی آخرین قهرمانی تیمش میگوید: «سه مرحله احساس وجود دارد: لحظهی پیروزی، که نابترین شادی است. بعد، وقتی به هتل برمیگردی یا باید مدتی برای مراسم صبر کنی، نوعی افسردگی میآید، چون همهچیز تمام شده است — شبیه احساسی که مادران پس از زایمان تجربه میکنند. چند روز بعد تازه میفهمی چه کردهای.»
اما راز واقعی تیم قهرمانش چیز دیگری است: «از آغاز از آنها خواستم مستقل و بااقتدار باشند، در زمین و بیرونش. آنقدر اینگونه شدند که پیش از هر بازی بدون ما جلسه میگذاشتند — و من هنوز نمیدانم چه میگفتند!
به خودمان گفته بودیم که المپیکِ یکطرفه استثناست، اما قاعده همان بازیهای ۳۲–۳۰ در تایبریک است. برای چنین نبردهایی آماده شده بودیم و خوشحالم که نشان دادند چقدر قویاند.
تیم ملی مجموعهای از بهترین بازیکنان نیست؛ مجموعهی بهترینها برای هر نقش است. اتحاد گروهی همهچیز را آسانتر میکند، اما گروهی که بیش از حد صمیمی باشد — مثل خانواده — معمولاً بد بازی میکند و میبازد. در یک تیم، گاهی دلخوری طبیعی است، اما هدف مشترک باید چنان بزرگ باشد که منافع فردی را در خود حل کند.»
از انسان تا اسطوره
دختران آتزورا چنان موفق بودهاند که به «شکستناپذیرها» شهرت یافتهاند. ولاسکو هشدار میدهد: «اما نباید آنها را به اسطوره تبدیل کنیم. یونانیها خدایان را انسانی میکردند، ما برعکس، انسانها را خدایی میکنیم. و این خطرناک است، چون آنها را دستنیافتنی نشان میدهد. در حالیکه همین دخترها زمانی حتی بلد نبودند والیبال بازی کنند، و امروز هم وقتی اشتباه میکنند، عصبی میشوند. هر انسانی میتواند بهترین نسخهی خودش شود — و رسیدن به آن، واقعیترین پیروزی است.»
خولیو ولاسکو، خود اما مدتهاست که در قلمرو اسطورهها جای دارد. و سخنرانیاش، پایانی درخشان برای جشنوارهای بود که هیچکس آن را فراموش نخواهد کرد، درست مانند قهرمانیهای فراموشنشدنیِ تیمش.