وقتی علی دایی دستم را گرفت

روایت مصدومیت تلخ یکی از وینگرهای مورد علاقه علی دایی در نفت تهران را کمتر کسی شنیده است.
به گزارش هفت صبح، در تاریخ دنیای فوتبال، بازیکنان زیادی بودند که یک مصدومیت بدموقع و دوری طولانی مدت از میادین، دوران حرفه ای آنها را تحت الشعاع و مسیر فوتبالی شان را به طور کلی تغییر داد.
میلاد سوری یکی از همین دست بازیکنان است که نزدیک به ۱۰ سال پیش، با نشان دادن توانایی های خود در یک بازی تمرینی، توانست دل علی دایی و کادرفنی نفت تهران را ببرد و در ۲۰ سالگی با امضای قراردادی رسمی، فرصت حضور در لیگ برتر ایران را پیدا کند.
سوری که متولد نهاوند اما بزرگ شده کمالشهر کرج است، درمورد این موضوع میگوید:" تابستان ۹۵ بود و در حالی که خوشحال از سپری شدن روزهای پایانی دوران سربازی در تیم مقاومت تهران بودم، تماسی با من گرفته شد که سرنوشت فوتبالی ام را دگرگون کرد.
آن شخص که از نزدیکان باشگاه نفت بود، به سبب رفاقتی که با من داشت، از برگزاری یک دوره تمرینات تستی در کمپ تمرینی نفت خبر داد.
قرار بود از حدود پانصد بازیکن تست گرفته شود و در نهایت بهترین ها به عضویت تیم بزرگسالان نفت دربیایند. ۹ روز طاقت فرسا را در این تمرینات پشت سر گذاشتم و از آن پانصد نفر، شش نفر با نظر محمدرضا مهرانپور، دستیار آقای دایی، به یک بازی دوستانه با تیم امید نفت مقابل تیم اصلی دعوت شدیم.
قبل بازی آقای مهرانپور سمت من آمد و گفت:" خیلی پزت رو به علی دایی دادم، خواهشا امروز بترکون میلاد!" همین هم شد! آن روز میلاد فخرالدینی، مدافع یار گیر من بود که به عنوان وینگر چپ بازی میکردم. به معنای واقعی کلمه میلاد را کُشتم! طوری که حتی محمد دایی از آن طرف زمین دوان دوان به سمت من آمد و گفت علی آقا گفته تحت هیچ شرایطی پاس نده و هروقت صاحب توپ شدی یک تنه سمت دروازه حریف برو! خلاصه سرتان را درد نیاورم، همین درخشش سبب آن شد تا علی آقا به بازی من علاقهمند شده و قراردادم با نفت امضا شود."
تا اینجای کار همه چیز خوب و رویایی برای یک جوان مستعد و سختکوش پیش رفته است اما ادامه داستان سوری و نفت تهران، کمی متفاوت پیش رفت.
" خب، در تمرینات پیش فصل حضور موثری داشتم و هفته اول و تقابل با استقلال در ورزشگاه آزادی فرا رسید. علیرغم تلاش زیاد مدیران نفت و خود علی آقا، به دلیل عدم صدور کارت پایان خدمت، نتوانستم نفت را در هفته اول همراهی کنم و از فهرست تیم خط خوردم.
فردای آن بازی که با تساوی به پایان رسید، یک دیدار تدارکاتی با نفت مسجدسلیمان داشتیم که من در ترکیب اصلی بودم. دقایق ابتدایی بازی بود که آرش رضاوند یک پاس بلند فوقالعاده را برایم ارسال کرد. امان از آن پاس! توپ درست روی سینه ام فرود آمد و با یک کنترل خوب، آن را رو به جلو هدایت کردم. همه چیز آماده بود تا با یک شوت از پشت محوطه دروازه حریف را تهدید کنم که ناگهان صدای "تِق" پایم بلند شد.
درد تمام بدنم را فرا گرفت و خودم فهمیدم که این صدای پارگی رباط صلیبی پای چپم بود. حالا که فکرش را میکنم، با خودم میگویم ای کاش رضاوند آن پاس را نداده بود. شاید اگر در آن صحنه حضور نداشتم، هرگز این اتفاق برایم نمیافتاد. آخر میدانید، علی آقا خیلی روی من حساب باز کرده بود و قرار بود در هفته دوم مقابل سپاهان بازی کنم."
مصدومیت ناگهانی میلاد سوری باعث شد تا او از تمرینات دور شود و سریعا پیگیر عمل جراحی شود تا بتواند هرچه زودتر به میادین بازگردد.
میلاد عجله داشت تا هرچه زودتر پایش را به تیغ جراحان بسپارد اما موردی که وجود داشت، هزینه سنگین این عمل نزد یک جراح متخصص حرفهای بود و خب برای بازیکنی ۲۲ ساله که تازه اولین قرارداد حرفه ای خود را بسته، برآمدن از پس این هزینه ها چندان کار آسانی نبود.
بهتر است باقی ماجرا را از زبان خود میلاد بشنوید:" خب من اول راه بودم و عمل نزد یک دکتر خوب هزینه سنگینی داشت. این را تا به حال جایی نگفتم و برای اولین بار مطرح میکنم که علی آقا شخصا هزینه های عمل من را برعهده گرفت و این باعث شد تا نزد یک متخصص سرشناس، پایم را عمل کنم و سپس دوران نقاهت را پشت سر بگذارم.
اگر از من میشنوید، باید بگویم که آقای دایی خوش قلب ترین چهره فوتبال ایران و فردی بسیار متشخص است که البته اصلا نیاز به تعریف من ندارد. هرگز لطف و محبت او را در سخت ترین روزهای زندگی فراموش نمیکنم. امیدوارم که هرجا هستند موفق باشند."
با این وجود سوری نزدیک به هفت ماه از مستطیل سبز دور ماند و سپس در فینال جام حذفی، روی نیمکت نشست. فرصت بازی پیدا نکرد اما به لطف گل دقیقه آخری سجاد شهباززاده، نفت به آخرین دستاورد بزرگ خود پیش از منحل شدن رسید و میلاد سوری نیز مدال خوشرنگ قهرمانی در آن مسابقات را با خود به خانه برد.
گفتنی است سوری که اکنون ۲۹ سال سن دارد، به تازگی به باشگاه فرد البرز پیوسته و فصل آینده این فرصت را دارد که در تیم شهر خودش که از بچگی در کوچه پس کوچه های آن فوتبال را شروع کرده، بازی کند. کسی چه میداند، شاید اگر آن پاس بلند رضاوند نبود، حالا سوری نیز سرنوشت دیگری را سپری کرده بود. به هرحال او ماموریت بزرگی را پشت سر گذاشته بود. به چشم علی دایی آمدن آن هم با ۲۰ سال سن، کار هر بازیکنی نیست.