کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۴۲۱۶
تاریخ خبر:
مخاطبی که میان سانسور تلویزیون و سرگرمی پلتفرم‌ها گرفتار است

از قاب تنگ تا قاب تهی

از قاب تنگ تا قاب تهی

‌کثیریان: ادعای تلویزیون پربیننده‌ترین رسانه است، تبلیغاتی و بدون سند است، باید در عمل اثبات شود

هفت صبح‌، سمیه خاتونی|  مخاطب ایرانی امروز میانه دو قطب سردرگم مانده است؛ تلویزیون و پلتفرم‌هایی که با سرگرمی‌های سطحی و کم‌عمق، تنها بخشی از نیازهای فرهنگی و معرفتی او را پاسخ می‌دهند. در این وضعیت بحرانی، نه رسانه ملی توانسته جایگاه خود را به‌ عنوان مرجع حفظ کند نه فضای آزاد پلتفرم‌ها، محتوای غنی و فرهنگ‌سازی مطلوبی عرضه می‌کند.

 

در گفت‌وگو با کیوان کثیریان و منوچهر اکبرلو، به واکاوی دلایل این خلأ فرهنگی و رسانه‌ای پرداختیم و راهکارهای ممکن برای احیای ارتباط واقعی با مخاطب را مطرح کردیم. کیوان کثیریان، روزنامه‌نگار، منتقد و اهل فرهنگ است. او که منتقد رویکرد تلویزیون در سال‌های اخیر است، عملکرد پلتفرم‌ها را  قابل دفاع نمی‌داند.

 

او معتقد است که آنچه باعث محبوبیت پلتفرم‌ها شده، جای خالی تلویزیون است،‌ اما این به معنای مطلوبیت شبکه نمایش خانگی نیست. کثیریان سابقه چندساله پلتفرم‌‌ها را برای رسیدن به مرجعیت رسانه‌ای کافی نمی‌داند و معتقد است هنوز باید به بخش خصوصی که فرصتی برای سریال‌سازان و برنامه‌سازان دور مانده از تلویزیون ایجاد کرده،‌  زمان داد.

 

کثیریان: بوقچی با ادعا نمی‌تواند مخاطب را نگه دارد

 مخاطب ایرانی امروز میانه یک برزخ رسانه‌ای قرار گرفته است. از یک‌سو، تلویزیون با رویکردی ایدئولوژیک، مخاطب معمول را پس می‌زند و از سوی دیگر، شبکه‌های نمایش خانگی صرفا به سرگرمی‌های سبک و کم‌محتوا بسنده می‌کنند؛ ‌جز معدود برنامه‌هایی که در آن تلاشی برای ارتقای دانش فرهنگی یا گفتمان‌سازی دیده می‌شود. در چنین فضایی، مخاطب گویی از هر دو سو طرد شده؛ نه با تلویزیون ارتباط می‌گیرد و نه در برنامه‌هایی مانند «جوکر» یا «کارناوال» نشانه‌ای از تفکر، تحلیل یا آگاهی می‌یابد. به نظر شما، این وضعیت از چه عواملی ناشی می‌شود و راه برون‌رفت از آن چیست؟

 

تلویزیون به‌ جای پذیرش نقد، پشت دیوار اتهام‌زنی سنگر گرفته و هر صدای منتقدی را با برچسب‌های سیاسی طرد می‌کند. اگر کسی از سیاست‌های برنامه‌سازی انتقاد کند، بلافاصله متهم می‌شود به هم‌سویی با صدای بیگانه. این همان سیاست حذفی و ایدئولوژیک‌زده ا‌ست که در سال‌های اخیر در برخی نهادهای رسمی نیز دیده می‌شود. اگر از دولت انتقاد کنی، می‌شوی ضدانقلاب. اگر بپرسی چرا برق و آب قطع می‌شود، صدایت را هم‌نوا با اسرائیل تلقی می‌کنند! این فضای تنگ‌نظرانه، راه هرگونه اصلاح درونی را بسته و رسانه ملی را از کارکرد اصلی‌اش، یعنی ایجاد گفت‌وگو و آگاهی‌رسانی دور کرده است. تلویزیون در حال باز تولید این فرمول‌ تکراری است. 

 

آیا چنین رفتاری می‌تواند به اصلاح امور یا بازگشت اعتماد مخاطب منجر شود؟ رسانه‌ای که پنهان‌کاری می‌کند، روایت‌ها را دستکاری می‌کند و حقیقت را طور دیگری جلوه می‌دهد، دیگر نمی‌تواند مرجعیتی برای مخاطب باشد. طبیعی است که در چنین شرایطی، مرجعیت رسانه‌ای از داخل کشور به بیرون منتقل شود. آن‌وقت با تعجب می‌پرسند چرا مردم سراغ رسانه‌های خارجی می‌روند.

 

ما هم دلمان می‌خواهد مردم به آن رسانه‌ها پناه نبرند، اما واقعا جایگزین داخلی چیست؟ «خلاف‌گویی»، فقط جعل خبر نیست. این دروغ، لایه‌لایه در ساختار رسانه رسوخ کرده. در روابط، در روایت‌ها، در شخصیت‌پردازی‌ها و حتی در روایت تاریخ. وقتی رسانه‌ای این‌چنین بی‌اعتماد می‌شود، مردم به ناچار سراغ رسانه‌ای دیگر می‌روند.

 

در این میان، پلتفرم‌ها و شبکه‌های نمایش خانگی حداقل در حوزه سرگرمی به زندگی مردم نزدیک‌ترند و راست‌گوتر عمل می‌کنند. این رسانه‌ها اگرچه لزوما آگاهی‌بخش نیستند، اما صداقت بیشتری در نمایش واقعیت اجتماعی دارند. البته باید پذیرفت که بخش خصوصی به دنبال درآمد است و اگر کیفیت نداشته باشد، نمی‌فروشد. این انگیزه اقتصادی، درنهایت به تولید بهتر منجر می‌شود. اما تلویزیون که با پول بیت‌المال اداره می‌شود؛ برایش مهم نیست که برنامه‌اش دیده شود یا نه، چون دغدغه بازگشت سرمایه ندارد. 

 

 پس فاصله حقیقت برای مخاطب و رسانه ملی، دلیل اصلی این جدایی است.

رسانه ملی تبدیل به بوقچی یک جریان سیاسی خاص شده است. جریانی که نه پایگاه مردمی دارد، نه اعتماد مردم را و حتی نمی‌دانیم دقیقا از کجا هدایت می‌شود، اما می‌دانیم در بسیاری جاها ردپایش به ناکارآمدی ختم شده است. به همین خاطر مردم مدت‌هاست تلویزیون نمی‌بینند و نخواهند دید.

 

یکی از نکات تعجب‌برانگیز برای من این است که چرا در مقطع اخیر، حمله به صداوسیما تا این حد برجسته شد؟ در حالی که اسرائیل در این جنگ دوازده روزه، به اهداف بسیار مهم‌تری از جمله خانه‌های مردم حمله کرد، اما این حملات آن‌قدر پوشش داده نشدند. این برخورد دوگانه چه دلیلی دارد؟ این تفاوت‌ها به روشنی نشان می‌دهد که مدل عملکرد صداوسیما اساسا رسانه‌ای نیست، بلکه تبلیغاتی است.

 

من تلویزیون را رسانه نمی‌دانم؛ بلکه آن را بیشتر به تریبونی برای سخنرانی تشبیه می‌کنم. قرار نیست چیزی تحلیل شود، صرفا باید شعار دهد! برنامه‌های تلویزیون شبیه این است که مجری یا سخنگوی دولتی، یا وزارت خارجه، بنشینند و با نتانیاهو حرف بزنند و یک‌دم به او هتاکی و توهین کنند! این کارکرد رسانه نیست. رسانه باید تحلیل‌گر بیاورد، مناظره برگزار کند و داده ارائه دهد.

 

اینکه کسی پشت تصویر یک خانم مجری که انگشت خود را بالا گرفته پنهان شود و بگوید «اسرائیل ما را بمباران کرده، پس ما حق داریم»، منطق رسانه‌ای نیست، بلکه تبلیغات دولتی است. کار صداوسیما این است که مسائل را بزرگ‌نمایی کرده و پوستر ‌کند، بدون اینکه به درستی آن بیندیشد. مثلا اگر اسرائیل به بی‌بی‌سی حمله کند، این به معنای حقانیت بی‌بی‌سی نیست؛ موضع‌گیری باید مستقل از حملات دشمن باشد. مشکل اصلی این است که صداوسیما در چند دهه گذشته مرجعیت خود را از دست داده و شاید کمتر از ۱۰ درصد مخاطب واقعی داشته باشد.

 

 با توجه به تجربه من و بسیاری از مخاطبان، امروز عملا همه به سمت پلتفرم‌ها گرایش یافته‌اند. سریال‌ها و حتی مسابقات این پلتفرم‌ها بیشتر دیده می‌شوند، در حالی که محصولات تلویزیون حتی با بودجه‌های کلان، تاثیرگذار نیستند و انگار دیگر کسی سراغ تلویزیون نمی‌رود. شما این تغییر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

کاملا درست است. کافی است میزان تماشای سریال‌های پلتفرم‌ها را با سریال‌های تلویزیون مقایسه کنید؛ تفاوت فاحش است. مسابقات تلویزیونی هم همین وضعیت را دارند. حتی با وجود محدودیت‌ها و هزینه‌های کمتر، مسابقات پلتفرم‌ها تاثیرگذاری بیشتری دارند. به همین دلیل است که هنرمندان یکی‌یکی از تلویزیون مهاجرت کرده و به سمت شبکه نمایش خانگی رفته‌اند.

 

امروز کمتر کسی حاضر است برای تلویزیون کار کند، مگر در موارد بسیار خاص و با دستمزد نجومی! زمانی تلویزیون می‌توانست سرمایه‌گذاری‌هایش را جبران کند، اما اکنون نمی‌تواند؛ چون اعتبار خود را از دست داده است. مجری‌ها و برنامه‌سازهای قدیمی همه رفته‌اند. اگر امروز از مردم بخواهید پنج مجری فعلی تلویزیون را نام ببرند شاید یکی ‌دو نفر را بشناسند؛ آن هم با کیفیت اجرای بسیار پایین‌تر نسبت به گذشته.

 

مشکل اصلی تلویزیون این است که چون بودجه‌اش از بیت‌المال تامین می‌شود و اعداد نجومی در اختیار دارد، اصلا برایش مهم نیست مردم تماشایش کنند یا نه. حساسیتی به جذب مخاطب ندارد و ماموریتش جلب رضایت نهادهای خاص است، نه مخاطب. این نگاه غیرمسئولانه، تلویزیون را به خاک سیاه نشاند. وقتی کسی ادعا می‌کند تلویزیون پربیننده‌ترین رسانه است، صرفا یک ادعای تبلیغاتی مطرح می‌کند. درست مانند ادعایی که بدون ارائه سند بگوید «رسانه اول جهانم». چنین ادعاهایی تنها زمانی ارزش دارند که در عمل اثبات شوند.

 

 با این حال، به نظر می‌رسد شبکه‌های نمایش خانگی بیشتر بر جنبه سرگرمی تمرکز دارند تا آگاهی‌بخشی یا ارتقای فرهنگ. چگونه می‌توان نمونه‌های موفقی مانند برنامه «اکنون» را در این فضا بیشتر کرد؟

مسئله این است که شبکه نمایش خانگی بخش خصوصی است و طبیعتا جذب مخاطب برایش اهمیت بالاتری دارد. البته سیاست‌گذاری برای تولید برنامه‌هایی مثل «اکنون» یا «سپنج» هم وجود دارد؛ برنامه‌هایی با محتوایی متفاوت و نسبتا سنگین در کنار فضای سرگرم‌کننده و عمومی. پلتفرم‌ها شبیه سینما عمل می‌کنند چون مخاطب عام عموما به کمدی توجه بیشتری نشان می‌دهد. پس برنامه‌هایی مانند «جوکر»، «کارناوال» و «مافیا» ساخته می‌شود چون مخاطب آن‌ها را می‌پسندد.

 

در حوزه سریال وضعیت کمی بهتر است؛‌ آثار ملودرام یا تاریخی بازخورد بهتری دارند، اما در زمینه برنامه‌سازی سطحی‌نگری دیده می‌شود. سرگرمی‌سازی یک تیغ دو لبه است. اگر خیلی محافظه‌کارانه عمل کنید، مخاطب استقبال نمی‌کند و اگر کمی جسورانه‌تر عمل کنید، ممکن است به سمت ابتذال سوق پیدا کند. یافتن حد و مرز میان این دو، بزرگ‌ترین چالش است. پلتفرم‌ها با عمر حدود سه تا چهار سال هنوز نوپا هستند، باید به آن‌ها فرصت داد تا رشد کنند و مسیر خود را پیدا کنند.

 

 با توجه به این سابقه چگونه کیفیت تولیدات شبکه‌های نمایش خانگی بالاتر از تلویزیون است؟

نکته مهم همین است. آن‌ها سعی می‌کنند برخلاف تلویزیون عمل کنند؛ یعنی از هر کاری که تلویزیون انجام می‌دهد، خودداری کنند. این واکنشی طبیعی به وضعیت موجود است. سریال‌سازها و برنامه‌سازانی که امکان کار در تلویزیون را ندارند، جذب شبکه‌های نمایش خانگی می‌شوند.

 

پلتفرم‌ها، برنامه‌هایی تولید می‌کنند که در تلویزیون امکان پخش ندارند، مانند برنامه‌هایی با محتوای موسیقی و خاص. این باعث شده کیفیت تولیدات‌شان افزایش پیدا کند. با این حال، پلتفرم‌ها باید درک کنند که مخاطبان طیف‌های مختلفی دارند و تنوع برنامه‌ها بسیار اهمیت دارد.

 

برای مثال، تلویزیون در روزهای خوب خود شبکه چهار داشت که برنامه‌های تخصصی و فرهنگی پخش می‌کرد یا برنامه‌های ورزشی و سرگرمی را در زمان مناسب ارائه می‌داد. پلتفرم‌ها نیز باید به سمت تولید برنامه‌های متنوع حرکت کنند؛ از جمله برنامه‌های ورزشی، فرهنگی، ادبی و... تا بتوانند پاسخگوی سلیقه‌های مختلف باشند و کم‌کم تنوع تولیدات‌شان را بالا ببرند.

 

اکبرلو: دورنمای جدی و مستمری برای ترویج فرهنگ وجود ندارد

منوچهر اکبرلو، منتقد و تحلیل‌گر باسابقه عرصه تئاتر و رسانه، در این گفت‌وگو به چالش‌ها و تناقض‌های فضای رسانه‌ای امروز ایران می‌پردازد. او با نگاهی دقیق به وضعیت تلویزیون، شبکه‌های نمایش خانگی و هنرهای نمایشی، از کاهش اعتماد عمومی، محدودیت‌های نظارتی و ضعف‌های محتوایی سخن می‌گوید و راهکارهایی برای بازسازی ارتباط بین تولیدکنندگان محتوا و مخاطبان ارائه می‌دهد.

 

 عملکرد دو رسانه تلویزیون و شبکه نمایش خانگی در پاسخگویی به نیازهای مخاطب امروز چگونه است؟ آیا می‌توانند انتظارات جامعه را برآورده کنند؟

با توجه به نظارت شدید و محدودیت‌های اعمال ‌شده بر هر دو، طبیعی‌ست که هر دو نتوانند همه نیازهای مخاطب را پوشش دهند. همین موضوع باعث شده شبکه‌های مجازی مانند آپارات، یوتیوب و شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی، مخاطبان قابل توجهی جذب کنند. هرچند پلتفرم‌ها تنوع بیشتری در محتوا دارند، اما به‌دلیل درگیری‌های مکرر با نهادهای نظارتی مثل ساترا، با بی‌اعتمادی و کاهش مخاطب روبه‌رو هستند.

 

 شما روزی برنامه «مجله تئاتر» را در شبکه چهار داشتید؛ با توجه به این تجربه، سوال این است که آیا مخاطبی که به دنبال شناخت و کسب دانش است، می‌تواند تلویزیون را به عنوان مرجع انتخاب کند؟ یا شبکه‌های نمایش خانگی که عمدتا برنامه‌هایشان سرگرمی‌محور و سطحی است، پاسخگوی نیازهای چنین مخاطبی هستند؟ و اینکه چرا برنامه‌های فرهنگی و محتوای غنی در رسانه‌ها این‌قدر کم‌رنگ شده‌اند؟

 

وقتی دورنمای جدی و مستمری برای ترویج فرهنگ وجود نداشته باشد، برنامه‌های موفق ناگهان تعطیل می‌شوند و تلاشی برای ادامه و تثبیت آن‌ها صورت نمی‌گیرد. به همین دلیل، برنامه‌های پرمحتوا در شاخه‌های مختلف مانند کتاب، تئاتر، موسیقی و غیره نیز پس از مدتی قطع می‌شوند. یکی از دلایل اصلی این وضعیت این است که چنین برنامه‌هایی بیشتر نتیجه تلاش و شوق فردی عوامل‌شان هستند، نه همسو با رویکرد اصلی و اهداف کلان رسانه‌ای که آن‌ها را پخش می‌کند. اشاره کردید به برنامه نقد تئاتر که من داشتم.

 

بعد از آن و همچنین «شب تئاتر»، هیچ برنامه دیگری در زمینه تئاتر در تلویزیون تولید نشده است. تلویزیون هیچ‌گاه تمایلی به ترویج تئاتر، حتی تئاتر مذهبی، نداشته است. البته در مورد سینما اوضاع کمی متفاوت است. در حوزه سینما چند برنامه ساخته و پخش می‌شود چون مدیران به این حوزه تمایل دارند. این برنامه‌ها هم معمولا به گفت‌وگوهای سطحی و سبک محدود می‌شوند و اجازه ورود به ریشه‌های آسیب‌زننده سینما را ندارند.

 

از طرفی اکثر برنامه‌های سینمایی پلتفرم‌ها نیز تاکشوهای گفت‌وگو محورند و بیشتر حول چهره‌ها و سلبریتی‌ها می‌چرخند تا نقد تخصصی و عمیق! اما در تئاتر نیاز به خردورزی و تعمق بیشتر است و متاسفانه پلتفرم‌ها تمایلی به چنین برنامه‌هایی ندارند. این را هم بگویم که من در حال مذاکره با چند پلتفرم هستم تا برنامه‌ای تخصصی برای تئاتر تولید کنیم. برنامه‌ای که بتواند بخش‌هایی مانند سبک‌شناسی و نقد تحلیلی را به زبانی ساده و قابل فهم برای مخاطب عام ارائه دهد، نه صرفا نمایش دانش گوینده.

 

 آیا همچنان بازخوردهای مثبتی از مخاطبان برنامه مجله تئاتر دریافت می‌کنید؟ 

بله، به‌ ویژه از سوی تماشاگران استان‌ها که دسترسی کمتری به اخبار و اطلاعات تئاتر تهران داشتند.

 

 چرایی پربیننده بودن برنامه‌های شبکه‌های نمایش خانگی هم از همین سطحی‌نگری می‌آید؟

تولیدات متنوع و گسترده در پلتفرم‌ها به خوبی نشان می‌دهد که رسانه‌های دولتی، به دلیل ساختار بسته و رویکرد سیاسی، قادر به پاسخگویی به همه سلایق و نیاز مخاطبان نیستند. به همین دلیل، پلتفرم‌های خصوصی و غیردولتی می‌توانند نقش بسیار مهمی در بازنمایی تکثر دیدگاه‌ها و سلایق ایفا کنند و صدای بخش‌هایی از جامعه را که در رسانه‌های رسمی کمتر شنیده می‌شوند، منتقل کنند.

 

البته هنوز راه زیادی در پیش است. بسیاری از این برنامه‌ها هنوز سطحی‌اند یا بیشتر حول چهره‌های شناخته‌ شده می‌چرخند، اما همین گام اولیه می‌تواند زمینه‌ساز تولید محتوای تخصصی‌تر و عمیق‌تر شود و مخاطب را از محدودیت دیدگاه‌های رسمی رها سازد. امروز بیش از هر زمان دیگری به بسترسازی مناسب برای رشد و فعالیت رسانه‌های مستقل نیاز داریم تا در کنار رسانه‌های رسمی، بتوانند زبان و خواست واقعی مخاطب ایرانی را نمایندگی کنند تا امکان گفت‌وگو و نقد گسترده‌تری فراهم  آورند.


 

تازه‌ترین تحولاتفرهنگیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۱۴۲۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر