کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۰۸۹۶۷
تاریخ خبر:
‌تحول قهرمان و ضدقهرمان در تئاتر مدرن

در جست‌وجوی قهرمان گمشده

در جست‌وجوی قهرمان گمشده

چرا شناخت قهرمان و ضدقهرمان برای تماشاگران تئاتر حیاتی است؟

هفت صبح،‌ کیارش وفائی|   تئاتر از آغاز پیدایش تا امروز همیشه صحنه و بستر نبردهایی بوده که در درون هر داستان جریان دارند. نبرد میان خیر و شر، میل به اوج و سقوط به قعر، آرمان و یأس. حال بنابر وجود این نکات در مرکز این روایت‌ها، دو شخصیت کلیدی ایستاده‌اند: «قهرمان» و «ضدقهرمان». این دو فارغ از شکل و زمان، همیشه حضوری زنده و تاثیرگذار در داستان‌های نمایشی داشته‌اند و امروز بیش از همیشه، شناخت آن‌ها برای درک عمیق‌تر از تئاتر ضروری است.

 

تئاتر، از آغاز پیدایش خود تاکنون بستری بوده است برای بازتاب زندگی انسانی در تمام ابعادش؛ از اوج‌های غرورآفرین تا سقوط‌های تلخ و دردناک. در دل هر نمایش، در هر نقطه از جهان و در هر دوره‌ای از تاریخ، دو نقش بنیادین یعنی «قهرمان» و «ضدقهرمان» همواره حضور داشته‌اند. این دو شخصیت نه تنها سازنده داستان و پیش برنده روایت هستند بلکه به شکلی عمیق‌تر، بازتاب‌دهنده تضادهای درونی هر انسانی‌اند.

 

 قهرمان: تجسم آرزو، تلاش و تردید

قهرمان در ادبیات نمایشی و تئاتر کسی است که روایت پیرامون این شخصیت شکل می‌گیرد و بار درام بر دوش اوست. قهرمان می‌تواند انسانی باشد که به دنبال انتقام است یا کارمندی ساده که با فشارهای زندگی درگیر شده است. آنچه قهرمان را از سایر شخصیت‌ها متمایز می‌کند، تصمیم‌ها، تلاش‌ها و کشمکش‌های اوست.

 

در تراژدی‌های یونان باستان، قهرمانان اغلب شخصیت‌هایی والا اما فاجعه‌بار بودند؛ مانند «اودیپ» در «اودیپ شهریار» که قربانی سرنوشت و خطاهای خود شد. در تئاتر شکسپیر، قهرمانان انسانی‌تر و چندوجهی‌تر شدند. «هملت» با تردیدهای فلسفی خود، «مکبث» با بلندپروازی و سقوط اخلاقی. البته در تئاتر معاصر، قهرمانان به طبقه متوسط انسان‌های عادی و حتی فرودست بدل شده‌اند. فردی با دغدغه‌های روزمره؛ اشتباهات انسانی و آرزوهای زمینی. «ویلی لومن» در «مرگ فروشنده» آرتور میلر، فروشنده‌ای ساده است که به خاطر شکاف بین رویا و واقعیت فرو می‌پاشد. 

 

   ضدقهرمان: چهره تاریک اما آشنا

ضدقهرمان، مکمل و درعین حال چالش و نقطه مقابل قهرمان است اما برخلاف تصور رایج، ضدقهرمان الزاما «بدمن» یا شخصیت منفی نیست و این تقابل در تئاتر به معنای بد مطلق یا شیطانی بودن تعریف نخواهد شد. او ممکن است قربانی و خطاکار تلقی شود یا صرفا ارزش‌هایی متفاوت با قهرمان داشته باشد؛ اما ضدقهرمان در بسیاری از موارد شخصیتی است که گاهی انگیزه‌هایش قابل درک است، اما انسانی است با میل به قدرت و ترسی که او را به جنایت سوق می‌دهد.

 

حتی شخصیت‌های ضدقهرمان نه فقط دشمنان بیرونی، بلکه شاید خود قهرمان است که قربانی وسوسه و توهم می‌شود. البته که در تئاتر ایران نیز ضدقهرمان‌ها اغلب انسان‌های معمولی هستند که در مسیر انتخاب‌های نادرست یا در مواجهه با شرایط سخت به سمت تاریکی کشیده می‌شوند. به طور مثال در نمایش «خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار از قتل میرزا تقی‌خان» این موضوع مشاهده می‌شود. 

 

 تقابل قهرمان و ضدقهرمان: جوهره کشمکش نمایشی 

درام بدون کشمکش نمی‌تواند وجود داشته باشد و قلب این کشمکش در تضاد رویارویی قهرمان و ضدقهرمان شکل می‌گیرد. حال این تقابل می‌تواند با موضوعاتی همچون «جنگ»، «خیانت»، «رقابت» بیرونی و با استفاده از مولفه‌هایی مانند «تردید»، «وسوسه» و «ترس» درونی باشد. نمایشنامه‌های بزرگ معمولا هر دو سطح از کشمکش را در خود به عنوان قوه‌محرک جهان اثر دارا می‌باشند. 

 

   تحول قهرمان و ضدقهرمان در تئاتر مدرن

حال با ورود به قرن بیستم و تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فلسفی، نقش‌های قهرمان و ضدقهرمان نیز متحول شدند و دیگر خبری از قهرمانان مطلق یا ضدقهرمان‌های اهریمنی نیست. بنابراین شخصیت‌هایی که مخاطب با آن‌ها در صحنه نمایش روبه‌رو می‌شوند گاهی چندلایه، پیچیده و زمانی دیگر حتی گیج و درمانده‌اند. در تئاتر ابزورد، قهرمان و ضدقهرمان را گاه به موجوداتی خنثی و بی‌هویت بدل می‌کند؛

 

به طوری که نمایشنامه‌نویسان به خلق شخصیت‌هایی روی می‌آورند که همزمان هم قهرمان هستند و هم ضدقهرمان. به عبارتی شخصیت‌هایی با تعارض‌های درونی و بیانی نمادین. درواقع این شخصیت‌ها نمایانگر تحولات اجتماعی و فردی هستند که مخاطب را به بازاندیشی درباره ارزش‌ها، هویت و مفهوم پیروزی دعوت می‌کنند. لذا این پیچیدگی‌ها باعث می‌شود که تماشاگر همواره در موقعیت پرسشگر باقی بماند.   

 

   اهمیت شناخت قهرمان و ضدقهرمان برای مخاطب و هنرمند

برای مخاطب، درک قهرمان و ضدقهرمان به معنای ورود به جهان ذهنی اثر است. شناخت این دو قطب، به تماشاگر کمک می‌کند درک عمیق‌تری از کشمکش‌ها، پیام‌های پنهان و معناهای ضمنی نمایش را به دست آورد. البته این نکته را باید متذکر شد که تماشاگر امروز دیگر مخاطب منفعل نیست.

 

پیچیدگی‌های شخصیت‌ها و روایت‌ها او را وادار به تفکر، قضاوت و همذات‌پنداری می‌کند. تئاتر معاصر با ایجاد لایه‌های نمادین و چندوجهی، تماشاگر را به عبور از مرزهای ساده‌انگارانه دعوت خواهد کرد و در واقع او با این فرآیند خود به خالق معنا بدل می‌شود.

 

البته این تعریف از زاویه‌ای دیگر برای هنرمند اعم از نویسنده، کارگردان و بازیگر، تحلیل دقیق از این نقش‌ها نیز کلید خلق اثری تاثیرگذار است. بازیگری که بداند شخصیتش چه تعارض‌ها، انگیزه‌ها و ترس‌هایی دارد می‌تواند جهانی متفاوت و هزارتو را با اجرایی زنده، چندلایه و انسانی را برای خود رقم بزند.

 

البته که کارگردان و نمایشنامه‌نویس نیز باتوجه به پیچیدگی‌های این دو نقش می‌توانند در ازای درک درست شرایط و روبه‌رو شدن با مسائل درونی و بیرونی اتفاق‌های جهان متن، اثری خلق کنند که فراتر از سردرگمی، مخاطب را به تأمل، مکاشفه و روبه‌رو شدن با اتفاق‌های اثر دعوت نمایند.

 

برای پیگیری اخبارفرهنگیاینجا کلیک کنید.
کدخبر: ۶۰۸۹۶۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر