داستانهای عامهپسند| در مسیر رستگاری با تخممرغ خجالتی!
درباره فیلم مستقل جدید و سوررئال «پِرابلِمیستا»
هفت صبح| حتما بارها پیش آمده فیلمی را ببینید که تمام و کمال بهتان نچسبد ولی با جنبههایی از آن درگیر شوید. یکی از راههای پیبردن به اصالت و بداعت آثار برآمده از تجربیات شخصی، قابلیت بازیابی و بازآفرینی است. مثلا فیلمی را تماشا میکنید که از بسط دادن مشکلات بروکراسی اداره مهاجرت در نیویورک رسیده است به تجربهای سوررئال و در عین حال فراگیر و ملموس؛ طوری که به نظر میآید خیلی هم از دردسرهای شما در اداره بیمه دور نیست! هر دو به ظاهر ساده و پیشپا افتادهاند؛ اگرچه میتوانند با عبور از فیلتر ذهنی به اثری خلاقانه تبدیل شوند. چنین توصیفی با «پرابلمیستا» (با عنوان اصلی Problemista) جور درمیآید.
داستان درباره پسر جوانی به نام آلخاندرو است که با رویای طراحی اسباببازی، از السالوادور به نیویورک آمده و در پیچ و خمهای مسیرمهاجرت گیر افتاده. در شرکتی مشغولشده که کارش نگهداری از افراد منجمد (فریز کردن جسم افراد مبتلا به بیماریهای لاعلاج به امید درمان در آینده) است اما به دلیل یک بیمبالاتی کوچک، عذرش را میخواهند. آلخاندرو کمتر از یک ماه فرصت دارد تا ضامن و حامی جدیدی برای خودش پیدا کند وگرنه دیپورت میشود. ناخواسته با همسر یکی از همان افراد منجمد در شرکت آشنا میشود؛ آقا هنرمندی نهچندان سرشناس بوده و همسرش منتقد هنری بداخلاق و اعصابخردکن که پاچه هر جنبدهای را میگیرد. خانم منتقد برای زنده نگه داشتن شوهرش چارهای ندارد، جز اینکه نمایشگاهی را از آثار همسرش (سیزده نقاشی از انواع و اقسام تخممرغها) ترتیب دهد. همراهی با چنین هیولای مخوفی، آخرین شانس آلخاندرو برای ماندن در آمریکا و دنبال کردن رویاهایش به حساب میآید. در نتیجه رفاقتی غیرمنتظره میان زوج ناجور، شکل میگیرد که زندگی هر دو را تغییر میدهد.
خولیو تورس پس از سالها حضور در تیم نویسندگان شوی کمدی «اسانال» فرصت یافته تا فیلم اولش را جلوی دوربین ببرد و نقش اصلی را هم خودش بازی کند. هرچند که لشکری از نامهای بزرگ پشت «پرابلمیستا» بودهاند، از آ-24 بگیرید تا اما اِستون و همسرش، دیو مککری که جزو تهیهکنندگان هستند. تیلدا سوئینتن که در فیلم بازی کرده و ایزابلا روسلینی که راوی داستان است. احتمالا لج آدم درمیآید چرا که بخش عمدهای از حمایتها و توجهی که فیلم دریافت کرده، بابت رویکرد نقادانهاش نسبت به مشکلات مهاجران و اقلیتهای جنسی بوده که باب دندان جریانهای چپ در آمریکای امروز است. با این وجود، تورس در تله جلب ترحم نسبت به کاراکتر اصلیاش گیر نمیکند و وانمایی سوررئال تجربیات ناخوشایند شخصی را تبدیل میکند به پلهای برای رسیدن به بلوغ و خلوص در روابط انسانی. دقیقا جایی که ممکن است از فیلم و کاراکتر مفلوک و بچهننهاش متنفر شوید، قلاب «پرابلمیستا» گیر میکند؛ البته نمیشود اهمیت حضور تیلدا سوئینتن و نقشآفرینیاش را نادیده گرفت که در عین غرابت، نمیگذارد همدلی تماشاگر از دست برود.
عنوان فیلم به طرز کنایی میتواند به کسی اشاره داشته باشد که هم مشکلساز است و هم حلال مشکلات. خولیو تورس دنبال راهی بوده تا نشان دهد که چطور آفرینش هنری میتواند راهی باشد برای بیان بحرانهای شخصی که معمولا از دل عدم تجانس و سازگاری ما با دنیای پیرامون بیرون میآید. بنا به روایت سوررئال «پرابلمیستا»، که خیلی هم پیچیده و عجیب نیست، ورای انعطاف و انفعال نیاز داریم که جنبههای تاریک وجودمان را به سلاحی تبدیل کنیم برای غلبه به محیط پیرامون؛ چنین درکی به دست نمیآید مگر به واسطه همزیستی و هماوردی با هیولاهای دوروبرمان و آنچه که از دیگران در وجودمان نشت میکند.
اگر سوژه به نظرتان جذاب و گیرا است و حوصلهاش را دارید که شاهد روایت تجربیات انسانی روزمره با لحنی غیرمعمول باشید، «پرابلمیستا» ناامیدتان نمیکند. شاید در لحظاتی حتی آثاری مانند «ببخشید مزاحم شدیم» بوتس رایلی و «آتلانتا» دونالد گلاور را به یاد بیاورید که البته از نظر سیاسی و هنری آنقدر هم رادیکال نیست. به هر حال با فیلمی دو میلیون دلاری طرفیم که مهمترین داراییاش تیلدا سوئینتن است.