۱۳۰ ترجمه از «شازده کوچولو»!
ترجمه جدید لیلی گلستان از «شازده کوچولو» با تصویرگری نورالدین زرینکلک، در کمتر از 10 روز به چاپ دوم رسید
روزنامه هفت صبح، حانیه جهانیان| به امید روزی که هر ایرانی «شازده کوچولو» را ترجمه کند! این جملهای بود به طعن و طنز از شهرام اقبالزاده (مترجم و منتقد) که چند سال پیش در یکی از گفتوگوهایش عنوان کرد. هرچند نوعی پیشگویی هم بود، چراکه نوید ترجمههای دوباره از این رمان را میداد! تازه آن زمان تعداد ترجمههای «شازده کوچولو» در ایران، حدود 80 ترجمه بود. حالا اما 50 نفر دیگر هم این کتاب را ترجمه کردهاند و تعدادشان بنا به آمار سازمان اسناد و کتابخانه ملی رسیده به 130 ترجمه!
در کتابخانه ملی همچنین نسخههایی از همین اثر به کردی، ترکی و تالشی هم ثبت شده. در هر حال اما طبیعتاً ترجمههای فارسی بسیار بیشتر بوده. بینشان هم سه ترجمه معروفتر است؛ ترجمه محمد قاضی، احمد شاملو و ابوالحسن نجفی. جالب است بدانید، محمد قاضی و احمد شاملو، «شازده کوچولو» را چندسال پس از اولین ترجمه، مجدد بازترجمه کردند.
البته چهرههای دیگری هم در این سالها به مترجمان «شازده کوچولو» اضافه شدند که از جمله معروفترینشان میشود به مصطفی رحماندوست (شاعر کودک و نوجوان) اشاره کرد. اما مناسبت این پرونده، ترجمهای تازه بود از همین کتاب به قلم خانم لیلی گلستان. هرچند ترجمهها از «شازده کوچولو» فراوان بوده اما عدهای عنوان کردهاند با توجه به گذشت چند دهه از ترجمه چهرههای شاخص ادبیات نظیر شاملو و تغییرات زبان فارسی در این مدت، بازترجمه چنین اثری ضرورت دارد؛ بهویژه اگر چهرههای خوشنامی در عرصه ترجمه نظیر خانم گلستان سراغش رفته باشند.
هرچند انتقاداتی هم به این موضوع وارد بود که ناشر برای فروش بیشتر سراغ چنین اثری رفته. مقصود از ناشر، نشر «گهگاه» است که کتاب را با قیمتی حدود 200 هزار تومان عرضه کرده و از قضا با استقبال خوبی هم از سوی مخاطبان مواجه شده. در این پرونده به خاطر دوری از یکسونگری، با آرش تنهایی، ناشر این اثر، گفتوگو کردهایم و دلایلش را راجع به انتشار «شازده کوچولو» پرسیدهایم. البته در ادامه نمونههایی از 5 ترجمه شاخص «شازدهکوچولو» را هم برای قضاوت مخاطبان آوردهایم.
نگاهی به 5 ترجمه معروف از «شازده کوچولو»
محمد قاضی
نکته: محمد قاضی «شازده کوچولو» را در سال 1333 از فرانسه به فارسی ترجمه کرد. اما سال 1355 مجدد تصمیم گرفت تا دستی به ترجمهاش بکشد، نتیجه آنچه امروزه در ویترین کتابفروشیها با نام محمد قاضی میبینیم، همان ترجمه و ویراست دوم اوست.
نمونه: صدا میگفت: – بی زحمت یک گوسفند برای من بکش! – چی؟ – یک گوسفند برایم بکش... من مثل آدمهای برقزده از جا جستم. خوب چشمهایم را مالیدم و به دقت نگاه کردم. چشمم به آدمک خارقالعادهای افتاد که با وقار تمام مرا تماشا میکرد. اینک بهترین تصویری که من بعدها توانستم از او بکشم. اما تصویر من حتما به زیبایی اصل نیست. تقصیر هم ندارم. چون آدم بزرگها مرا در شش سالگی از کار نقاشی دلسرد کرده بودند و من بهجز کشیدن شکل مار بوآی باز و مار بوآی بسته نقاشی دیگری نیاموخته بودم.
ابوالحسن نجفی
نکته: ترجمه او سال 1379 به همت نشر «نیلوفر» منتشر شد. ابوالحسن نجفی انگیزهاش از ترجمه این اثر را غلطها و عدم رعایت مراتب زبانی از سوی احمد شاملو و محمد قاضی عنوان کرده است.
نمونه: صدا میگفت: بیزحمت یک گوسفند برای من بکش! چی؟ یک گوسفند برای من بکش... چنان از جا جستم که گویی صاعقه بر من فرود آمده باشد. چشمهایم را مالیدم و خوب نگاه کردم. و یک آدم کوچولوی عجیب و غریب دیدم که با وقار تماشایم میکرد. این بهترین تصویری است که مدتی بعد توانستم از او بکشم. ولی آنچه میکشیدم مسلما در زیبایی به پای خود او نمیرسد. تقصیری هم ندارم. آدمبزرگها ذوق نقاشی مرا در شش سالگی کور کرده بودند و من جز مارهای باز و بسته چیز دیگری یاد نگرفته بودم که بکشم.
احمد شاملو
نکته:نخستین بار در سال 1358 با نام «مسافر کوچولو» ازترجمهاش رونمایی کرد. یک سال بعد در سال 1359 تصمیم گرفت این اثر را با صدای خودش و موسیقی گوستاو مالر به صورت کتاب صوتی منتشر کند. سال 1376 بود که تصمیم گرفت برای دومین بار ترجمهاش را تغییر دهد، به همین خاطر عنوان اثر نیز به «شهریار کوچولو» تغییر کرد. سال 1381 مدتی پس از درگذشت احمد شاملو آخرین ترجمه او از این کتاب با نام «شازده کوچولو» روانه بازار شد.
نمونه: پس لابد میتوانید حدس بزنید چهجور هاج و واج ماندم وقتی کله آفتاب به شنیدنِ صدای ظریف عجیبی که گفت: «بیزحمت یک بَرّه برام بکش!» از خواب پریدم. ـ ها؟ ـ یک بَرّه برام بکش... چنان از جا جستم که انگار صاعقه بِم زده. خوب که چشمهام را مالیدم و نگاه کردم آدمِ کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقارِ تمام تو نخ من بود. این بهترین شکلی است که بعدها توانستم از او درآرم، گیرم البته آنچه من کشیدهام کجا و خود او کجا؟ تقصیر من چیست؟ بزرگترها تو ششسالگی از نقاشی دلسردم کردند و جز بوآی باز و بسته یاد نگرفتم چیزی بکشم.
مصطفی رحماندوست
نکته:مصطفی رحماندوست شاعر و نویسنده کودک سال 1380 تصمیم گرفت تا در ترجمه مخاطب هدف را تنها کودکان و نوجوانان دهه هفتاد و هشتاد در نظر بگیرد. به همین دلیل با همکاری نشر «قدیانی»، از نثری بسیار ساده و روان برای ترجمه «شازده کوچولو» استفاده کرد تا اثر برای سنین پایین نیز قابل فهم باشد.
نمونه: چقدر حیرت کردم. صاحب صدا گفت: خواهش میکنم برای من یک گوسفند بکش. چی؟ یک گوسفند برایم بکش… مثل آدمهای برقگرفته از جا پریدم. چند بار چشمهایم را باز کردم و بستم و با دقت نگاه کردم. آدم کوچولوی عجیبی را دیدم که با وقار به تماشای من ایستاده بود. این بهترین تصویری است که من مدتی بعد توانستم از او بکشم. البته تصویری که من کشیدم به زیبایی خود او نیست. در هرصورت من تقصیری ندارم. چون آدم بزرگها در شش سالگی مرا از نقاشی کردن دلسرد کردند و من جز کشیدن همان نقاشیهای مار بوآ که یکی درون شکمش معلوم بود و یکی نبود، نقاشیکردن چیز دیگری را تمرین نکرده بودم.
لیلی گلستان
نکته:در آخرین مصاحبه لیلی گلستان نویسنده، مترجم و نقاش ایرانی انگیزهاش از ترجمه «شازده کوچولو» را اصرارهای آرش تنهایی، مدیر انتشارات «گهگاه» عنوان کرده است. گفتنیست ترجمه این اثر از فرانسه به فارسی انجام شده است.
نمونه: صدا گفت: خواهش میکنم یک گوسفند برایم بکش! _ چی؟ _ یک گوسفند برایم بکش... آنچنان از جایم پریدم که انگار مرا برق گرفته باشد. چشمهایم را مالیدم. خوب نگاه کردم. پسرک عجیب و غریبی را دیدم که داشت من را با آرامش تماشا میکرد. این هم بهترین تصویری است که بعدها از او کشیدم. البته نقاشی من به زیبایی اصلش نیست. اشتباه از من نیست، آدم بزرگها در سن شش سالگی من را از حرفه نقاش بودن ناامید کرده بودند. اصلا هم نقاشی کردن را یاد نگرفته بودم، فقط بلد بودم فقط بلد بودم مار بوآی باز و مار بوآی بسته بکشم.