دو قتل در عشقی ممنوعه | من قاتل شوهرم هستم

زن جوان با همدستی دوست همسرش و یک مرد جوان دیگر به خاطر خشم از ارتباط پنهانی زنش دست به قتل زدند
هفت صبح| اواسط سال 1402 بود که مرد جوانی به نام برزو به طرز مرموزی ناپدید شد. همسر جوان برزو با مراجعه به پلیس آگاهی ورامین مفقود شدن ناگهانی شوهر خود را گزارش کرد و گفت: «شوهرم در یک کارگاه تولیدی کار میکرد و کارش به نحوی بود که هر روز در ساعت مشخصی به خانه میآمد.
اما از روز گذشته تا به حال هیچ خبری از او ندارم. او به خانه نیامده و تلفن همراهش را نیز خاموش کرده است.»در حالی که رفتار و برخورد این زن از همان ابتدا از نظر ماموران مشکوک بود و همچنین اظهارات ضد و نقیضی راجع به گم شدن همسر خود اظهار داشته بود، به صورت نامحسوس تحت نظر گرفته شد.
کشف جسد
مدتی از ناپدید شدن برزو میگذشت که یک روز در حاشیه شهر ورامین خودروهای عبوری متوجه شدند جسدی در یک چاه رهاسازی شده است.این موضوع خیلی سریع به اطلاع ماموران پلیس رسید و تیم جنایی بالای سر جسد کشف شده حاضر شد. جسد پیش از اینکه داخل چاه انداخته شود سوزانده شده بود و شناسایی آن در بررسیهای ابتدایی کار راحتی نبود به همین خاطر با دستور بازپرس جنایی جسد به سردخانه پزشکی قانونی منتقل شد و بعد از تحقیقات و معاینات لازم مشخص شد که این جسد سوخته متعلق به برزو است.
در حالی که همسر برزو از همان ابتدا یکی از مظنونین اصلی گم شدن او بود حالا نوک پیکان دسیسه چینی قتل به سمت او نشانه رفت و تحت بازجویی قرار گرفت. زن جوان که خود را در بنبست اطلاعاتی گرفتار دیده بود لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت برداشت. او اعتراف کرد که در جریان یک رابطه عاشقانه با همکار برزو به نام فرخ نقشه قتل شوهر خود را کشیده و با همدستی فرخ و شاگرد فرخ، برزو را به قتل رساندند.با این اعتراف فرخ و شاگرد او نیز بازداشت شدند و تحقیقات در پرونده جنایی کلید خورد.
من قاتل شوهرم هستم
این زن در شرح ماجرا گفت:«برزو و فرخ از سالها قبل با همدیگر همکار بودند و دوستان خیلی خوبی هم بودند. رفاقت آنها به خانواده هم کشیده شده بود و در جریان رفت و آمدهای خانوادگی من و فرخ به همدیگر علاقه پیدا کردیم. بالاخره بعد از مدتی رابطه پنهانی ما تصمیم گرفتیم برزو را از سر راه عشقمان برداریم برای همین نقشه قتل او را کشیدیم.»
این زن در مورد روز حادثه گفت:«مطابق برنامهای که از قبل داشتیم من به برزو قرص برنج خوراندم و او به شدت بیحال شد. بعد در را باز کردم و فرخ و شاگردش وارد خانهمان شدند و جسم نیمه جان برزو را با خودشان بردند.» در ادامه مشخص شد که فرخ با همدستی شاگرد خود با وارد کردن ضربات چاقو به بدن برزو او را از پای درآورده و سپس جسدش را به آتش کشیدند و داخل چاه انداختند. با رازگشایی از این جنایت هولناک فرخ و شاگردش به اتهام مشارکت در قتل عمدی به قصاص محکوم شدند و همچنین همسر برزو به اتهام معاونت در قتل عمدی به تحمل 15 سال حبس محکوم شد.
اما اولیای دم بعد از صدور حکم با دریافت وجهالمصالحه رضایت خود را نسبت به شاگرد فرخ اعلام کردند و این متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت.این در حالی است که شاکیان پرونده بر اجرای حکم قصاص فرخ مصر هستند و اعلام کردهاند تفاضل دیه را نیز پرداخت خواهند کرد.
در دادگاه
در جلسه رسیدگی به اتهام شاگرد فرخ این متهم در دفاع از خود گفت:«من در کارگاه شاگرد فرخ بودم.چون من زیر دستش بودم برایم سخت بود که به او نه بگویم. وقتی به من گفت برای سر به نیست کردن برزو به کمکم نیاز دارد نتوانستم از زیر این کار در بروم.قدرت فرخ خیلی بالا بود و من ترسیدم.اما حالا پشیمانم چون زندگیام نابود شد و تقاضای تخفیف در مجازات دارم.» قضات دادگاه بعد از مشورت رای را صادر خواهند کرد.
قتل همسر بعد از خرید ماشین
اواسط سال 96، مرد جوانی به نام کوروش تماسهای خانوادهاش را بیپاسخ گذاشت و همین کافی بود که آنها به شدت نگران شوند. برای همین وارد خانه او شده و دیدند که کوروش با حال خیلی وخیم وسط هال خانه افتاده بود و جسد همسرش نیز در اتاق خواب بود. اقدامات درمانی برای نجات جان کوروش آغاز شد و بعد از اینکه او از مرگ نجات پیدا کرد به قتل همسر خود به نام شیدا اعتراف کرد.
مرد جوان در اعتراف به قتل گفت:«مدتی بود که متوجه ارتباط پنهانی همسرم با مرد غریبهای شده بودم. چندین بار به او تذکر دادم و گفتم قول بده دیگر به این ارتباط ادامه ندهی.اما شیدا دست بردار نبود و میگفت اگر اخلاقت خوب باشد شاید بتوانم از این رابطه جدا شوم اما قول نمیدهم.
من بارها پیامهای او را در تلگرام دیده بودم تا اینکه شیدا به من گفت اگر برایم گوشی مدل بالا و ماشین صفر بخری من از این رابطه بیرون میآیم.من حتی این کار را هم کردم اما درست دو سه روز بعد از اینکه ماشین صفر را خریدم وقتی به خانه آمدم دیدم که شماره آن پسر روی تلفن خانه ما است و فهمیدم شیدا هنوز با او ارتباط دارد.»
متهم ادامه داد:«این قدر عصبانی شدم که به اتاق خواب رفتم و با دستان خودم شیدا را خفه کردم اما بعدش به حدی عذاب وجدان داشتم که میخواستم خودم را هم بکشم. برای همین چند آمپول هوا به قلب و رگ دستم زدم و بعد حدود صد قرص خوردم که خودکشی کنم.»
بعد از کش و قوسهای قضایی بالاخره کوروش موفق به جلب رضایت اولیای دم شد. متهم در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه رفت و گفت:«من و شیدا یک دختر کوچک داریم که به خاطر او تقاضای تخفیف در مجازات دارم.» قضات دادگاه برای صدور رای وارد شور شدند.