شکایت های سریالی با موضوع تجاوز از مرد اعدامی

اعتماد به یک خودروی عبوری در مسیر برگشت به خانه، برای دو دختر جوان به کابوسی هولناک تبدیل شد
اعتماد به یک خودروی عبوری در مسیر برگشت به خانه، برای دو دختر جوان به کابوسی هولناک تبدیل شد. مردی که ابتدا با ظاهری معمولی خود را رانندهای عبوری معرفی کرده بود، با قفلکردن درها و تهدید با سلاح سرد، مسیر زندگی این دو زن را تغییر داد. یکی از آنان با شکایتی رسمی و طی مراحل قضایی، موفق شد حکم اعدام متهم را بگیرد؛ اما پیش از اجرای حکم، نهتنها گذشت کرد، بلکه دختری دیگر با شکایتی مشابه، بار دیگر پرده از جنایتی تکراری برداشت.
سال گذشته دختری جوان با مراجعه به مراجع قضایی، شکایتی مبنی بر وقوع یک اتفاق تلخ مطرح کرد. او گفت هر روز پس از پایان ساعت کاری، مجبور بود برای بازگشت به خانه از مسیر مشخصی عبور کند؛ مسیری که به دلیل کمتردد بودن، تاکسیهای عبوری در آن بهندرت دیده میشد. به همین دلیل، گاه ناگزیر میشد برای رسیدن به مقصد، به خودروهای عبوری اعتماد کند.
وی در ادامه اظهار داشت: «روز حادثه، سوار خودرویی شدم و روی صندلی عقب نشستم. راننده در طول مسیر بهطور مکرر از طریق آینه نگاهی آزاردهنده به من داشت و پوزخند میزد. آنقدر نگاهش ناراحتم کرد که تصمیم گرفتم از خودرو پیاده شوم، اما ناگهان درها را قفل کرد و از مسیر اصلی منحرف شد. هرچه فریاد زدم، بیفایده بود؛ او با سلاح سرد تهدیدم کرد که سکوت کنم و سپس در مکانی خلوت به من تعرض کرد.»
صدور حکم اعدام
با ثبت این شکایت، روند قضایی آغاز شد و شاکی با دستور مقام قضایی جهت معاینه و انجام آزمایشهای تخصصی به پزشکی قانونی معرفی شد. نتایج بررسیهای پزشکی قانونی صحت ادعای شاکی را تأیید کرد و تجاوز به عنف محرز شد.
با بررسی های فنی پلیسی از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی تهران سرانجام متهم دستگیر شد اما در بازجوییها منکر ارتکاب جرم شد. با این حال، شعبه سوم دادگاه کیفری با استناد به مستندات موجود، متهم را به اعدام محکوم کرد. پس از صدور حکم، وی به این رأی اعتراض کرد. همزمان، خانواده متهم توانستند رضایت شاکی را جلب کنند و دختر جوان با گذشت از شکایت خود، رسماً رضایتنامهای ارائه داد و از متهم گذشت کرد.
در ادامه، با توجه به درخواست اعاده دادرسی از سوی متهم، این درخواست در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران مورد بررسی قرار گرفت. قضات این شعبه ضمن رد درخواست اعاده دادرسی، مجدداً وقوع تجاوز را تأیید کرده و حکم اعدام صادره را نیز تأیید کردند.
یک شکایت تازه
در حالیکه اجرای حکم در مرحله نهایی قرار داشت، دختری دیگر با مراجعه به مرجع قضایی، شکایتی مشابه علیه همان متهم مطرح کرد. او نیز در اظهاراتش روایت تکاندهندهای ارائه داد و گفت: «در مسیر بازگشت به خانهام، به دلیل کمبود وسیله نقلیه، مجبور شدم سوار یک خودروی عبوری شوم. ابتدا رفتار راننده عادی به نظر میرسید، اما پس از طی مسافتی، او ناگهان مسیرش را تغییر داد، درها را قفل کرد و با تهدید سلاح سرد مرا وادار به سکوت کرد. التماس میکردم که رهایم کند اما بیتوجه به فریادهایم، مرا به منطقهای خلوت برد و مورد تعرض قرار داد.»
این شاکی دوم نیز پس از مراجعه به پزشکی قانونی، تحت معاینات دقیق قرار گرفت و ادعای او نیز وارد مرحله رسمی رسیدگی شد. شباهتهای موجود میان شیوه ارتکاب جرم، تهدید با سلاح سرد و نحوه انتخاب قربانی، فرضیه ارتکاب سریالی این جرایم از سوی متهم را تقویت کرد و پرونده وارد مرحلهای جدید شد.