تهران و رویاهای توقیف شده

خیابانهای تهران، که حالا پر از تنش و تقابلاند، میتوانند به صحنهای برای نمایش خلاقیت و هیجانات سالم تبدیل شوند
هفت صبح| گاهی وسیله نقلیه، حکایت از آرزوها و هیجانات نسلی دارد که در جستوجوی هویت و ابراز وجود است. جوانانی که با دستکاری خودروهایشان، با رنگهای تند، صدای اگزوزهای بلند و رینگهای براق، میخواهند خودشان را به شهر نشان دهند و در این مسیر گاهی با افراط و تندروی، خسارتهای جبرانناپذیری به خود و خانواده و شهروندان تحمیل میکنند. این پدیده که به تیونینگ معروف است، تنها بخشی از یک داستان بزرگتر است و آن نیاز جوانان به دیده شدن و به خلق چیزی است که متعلق به خودشان باشد.
هیجان جوانی در جستوجوی هویت
در شهری که قوانینش گاهی نفسهایشان را تنگ میکند باید در جستجوی راهحلهایی بود تا این انرژی خلاق به جای سرکوب، به مسیری سازنده هدایت شود. از منظر روانشناسی اجتماعی، جوانان تهران، مانند هر جای دیگر دنیا، در سنینی هستند که نیاز به ابراز هویت و تمایز از دیگران در آنها فوران میکند.
خودرویی که با دستان خودشان تغییر کرده، برایشان بیش از یک خودرو معنا دارد بلکه آیینهای است که شخصیت، سلیقه و رویاهایشان را بازتاب میدهد. این نیاز به خودنمایی، بهویژه در شهری پر از محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی، راهی برای تخلیه هیجانات و اثبات وجود است. اما وقتی این ویژگی با دیوار قوانین سختگیرانه برخورد میکند، وقتی خودروی دستکاریشدهای به پارکینگ توقیفی میرود یا بیمه از پرداخت خسارتش سر باز میزند، چیزی بیش از یک ماشین از دست میرود و آن حس اعتماد و تعلق به جامعهای است که قرار بود آنها را درک کند.
این سرخوردگی، گاهی به رانندگیهای پرخطر، به تقابل با قانون یا حتی به انزوای اجتماعی منجر میشود. روانشناسان میگویند اگر این انرژی جوانی جایی برای بروز امن و سالم نداشته باشد، به مسیرهای ناسالم کشیده میشود.
شکاف میان خلاقیت و قانون
از زاویه جامعهشناسی، این داستان بخشی از یک خردهفرهنگ است که در آن گروهی از جوانان میخواهند با خلاقیتشان، از هنجارهای معمول فاصله بگیرند. اما این خردهفرهنگ در نبود فضاهای رسمی برای بروز، به حاشیه رانده شده است. قوانین سختگیرانه، که برای حفظ ایمنی و نظم وضع شدهاند، گاهی چنان سفت و سخت اعمال میشوند که جایی برای خلاقیت باقی نمیگذارند.
اینجا فقط بحث تیونینگ خودرو نیست؛ مسئله بزرگتر، نبود فضاهایی است که جوانان بتوانند از موسیقی و هنر خیابانی گرفته تا ورزشهای هیجانی و حتی همین شخصیسازی خودروها در آن هیجاناتشان را آزاد کنند. تهران، با همه بزرگیاش، برای این نسل نه فقط در خیابانها، که در فرهنگ و سیاستگذاریهایش فضا کمی دارد.
این کمبود فضا، جوانان را به خیابانهای شبانه میکشاند، جایی که صدای اگزوز و سرعت، برای لحظهای آنها را از فشارهای روزمره آزاد میکند اما گاهی به بهای حوادث تلخ، خانوادهها را درگیر بحرانهای پیچیده یا خسارتهای جانی و مالی جبرانناپذیر میکند.این وضعیت فقط تقابل بین قانون و خلاقیت نیست؛ بلکه نشانهای از شکاف میان نسلی است که میخواهد دیده شود و سیستمی که اولویتش نظم و ایمنی است. این شکاف، اگر پر نشود، به بیاعتمادی و فاصله بیشتر منجر میشود. اما راهحل چیست؟
از سرکوب بهسوی هدایت سازنده
میتوان به جای سرکوب این هیجانات، آنها را به رسمیت شناخت و برایشان راهی امن و سازنده باز کرد. تصور کنید خودروهای دستکاریشده، که با دقت و خلاقیت ساخته شدهاند، بتوانند با استانداردهای مشخص، هویت قانونی پیدا کنند. مثلاً پلاکی ویژه که نشان دهد این ماشین نه فقط یک وسیله نقلیه، بلکه یک اثر هنری یا ورزشی است.
این کار، نهتنها به جوانان حس ارزشمندی میدهد، بلکه آنها را به رعایت چارچوبهای ایمنی تشویق میکند. فکر کنید اگر به جای توقیف خودروها، فضاهایی مثل پیستهای اتومبیلرانی یا نمایشگاههای خیابانی برای نمایش این خودروها ایجاد شود. جایی که جوانان بتوانند ماشینهایشان را بدون ترس از جریمه یا توقیف به رخ بکشند.
این فضاها میتوانند به محلی برای تبادل ایده، رقابت سالم و حتی جذب گردشگر تبدیل شوند. تجربه کشورهای دیگر، مثل ژاپن یا آلمان، نشان داده که با تنظیم قوانین منعطف و ایجاد فضاهای اختصاصی میتوان هم خلاقیت را حفظ کرد و هم ایمنی را تضمین کرد. اینجا هم میتوان با همکاری نهادهایی مثل فدراسیون اتومبیلرانی، خودروسازان و حتی خود جوانان، استانداردهایی برای تغییرات مجاز خودروها تعریف کرد.
استانداردهایی که هم صدای اگزوز را در محدوده قابلقبول نگه دارند و هم اجازه دهند خلاقیت جوانان نفس بکشد. مهمتر از همه، باید جوانان را در این فرآیند شریک کرد. اگر آنها حس کنند صدایشان شنیده میشود، اگر در تدوین قوانین و ایجاد فضاها نقش داشته باشند، به جای تقابل، همکاری میکنند.
مثلاً میتوان شورایی از تیونینگکاران جوان، هنرمندان خیابانی و ورزشکاران تشکیل داد که با نهادهای قانونی همچون فدراسیونهای ورزشی و اتومبیلرانی، وزارت صمت، سازماناستاندارد و دانشگاهها گفتوگو کنند. این گفتوگو میتواند به قوانین شفاف و عادلانهای منجر شود که نهتنها خودروهای دستکاریشده، بلکه دیگر اشکال ابراز هویت، مثل هنر خیابانی یا موسیقی زیرزمینی را هم به رسمیت بشناسد. شرکتهای بیمه هم میتوانند وارد میدان شوند و با طراحی بستههای بیمهای برای این خودروها، حس امنیت را به مالکان و فعالان این حوزه برگردانند.
این راهها، فقط برای خودروها نیست؛ برای نسلی است که میخواهد دیده شود، که میخواهد بگوید «من اینجام و چیزی برای عرضه دارم». اگر این انرژی را به جای سرکوب، هدایت کنیم، میتواند به صنعتی خلاق، به فرصتهای شغلی و حتی به فرهنگی پویا منجر شود. کارگاههای کوچک تیونینگکاری که حالا در آستانه تعطیلیاند، میتوانند به مراکز نوآوری تبدیل شوند.
خیابانهای تهران، که حالا پر از تنش و تقابلاند، میتوانند به صحنهای برای نمایش خلاقیت و هیجانات سالم تبدیل شوند. آیا میتوان به جای خاموش کردن صدای موتورها، به فریاد رویاهای نسل جوان گوش داد؟ فریاد نسلی که میخواهد بخشی از شهرش باشد، نه مقابل آن. اگر این فریاد را بشنویم، اگر برایش فضایی امن و قانونی بسازیم، تهران میتواند شهری باشد که در آن رویاها نه در پارکینگهای توقیفی، که در جادههای باز و زنده به حرکت درآیند. اینجاست که قانون و خلاقیت، به جای جنگ، میتوانند دست در دست هم، آیندهای روشنتر برای جوانان و شهر بسازند.