افسانه های هفت پادشاهی، برن استارک رازآلودترین استارک وستروس

نه شمشیر داشت، نه آرزوی قدرت؛ اما با چشمانی که گذشته و آینده را میدید، به جایی رسید که هیچکدام از خواهر و برادرهایش نرسیدند. سرنوشت برن استارک مسیری بود که فقط خودش میتوانست طی کند.
خاندان استارک به دلایل زیادی همیشه در میان طرفداران کتابها و سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت) محبوب بودهاند. اصول اخلاقی و شرافتمحوری، رنج، فداکاری، رشد شخصیتی هر یک از اعضای خانواده و دلایل دیگر باعث شده که ند استارک و خانواده او همیشه در دل مخاطبان ماندگار شوند.
هر یک از فرزندان ند استارک و کاتلین، ویژگیهای منحصر بهفرد خود را دارند که به نوبه خود آنها را در برابر دشمنان و رنجهای زندگی مقاوم و شکست ناپذیر میکند. در این میان، داستان برن با دیگر خواهران و برادرانش متفاوتتر است که در ادامه به آن میپردازیم.
برن استارک یکی از شخصیتهایی است که بیشترین تغییر و تحول را طی سریال تجربه میکند و میبینیم که او چگونه از یک پسربچه رویاپرداز که آرزوی شوالیه شدن را دارد، به مقام سلطنت شش پادشاهی «ruler of the Six Kingdoms» با لقب « Bran | the Broken» رسید. در این مسیر، برن با مشکلاتی جدی روبهرو میشود، قدرتهای عرفانی خاصی پیدا میکند، و در نهایت به یکی از مهمترین شخصیتهای دنیای وستروس بدل میشود.
پیشینه برن استارک: چهارمین فرزند وینترفل
برن استارک چهارمین فرزند و دومین پسر «ادارد (ند) استارک» و «کاتلین استارک» است. او در قلعه وینترفل (Winterfell) همراه خواهر و برادرهایش: راب، سانسا، آریا، ریکان و جان اسنو (که فکر میکردند برادر ناتنی اوست)، بزرگ شد. برن به افتخار عمویش «برندون استارک» نامگذاری شده؛ کسی که توسط «پادشاه دیوانه» اعدام شد. برن همیشه رویای شوالیه شدن و عضویت در گارد سلطنتی (Kingsguard) را در سر داشت و علاقهی زیادی به ماجراجویی و بالا رفتن از دیوارها و پشتبامهای وینترفل داشت که عاقبت کار دستش داد.
سامر (Summer) نام گرگ برن است که در ابتدای فصل اول سریال، خانوادهی استارک تولههای گرگ را پیدا میکنند و هر فرزند یکی از آنها را به عنوان همراه خود نگه میدارد. سامر از آن پس تبدیل به همراه وفادار و محافظ همیشگی برن میشود. او روحیهای ماجراجو و کنجکاو دارد؛ این ویژگیها باعث میشود با خواهر و برادرهایش تفاوت داشته باشد. همین کنجکاویاش باعث وقوع حوادث مهمی میشود (مثل بالا رفتن از برج و سقوطش پس از دیدن سرسی و جیمی لنیستر)، که مسیر زندگیاش را بهطور کامل تغییر میدهد.
سقوطی که همه چیز را تغییر داد
ماجرا از زمانی آغاز میشود که شاه رابرت براتیون به وینترفل میآید تا دوست قدیمیاش ند استارک را به عنوان «دست راست پادشاه» منصوب کند. برن، طبق عادت همیشگیاش، از دیوارهای قلعه بالا میرود (چون عاشق بالا رفتن و ماجراجویی است). در یکی از این لحظات، بهطور اتفاقی شاهد رابطهی نامشروع سرسی و جیمی لنیستر (خواهر و برادر دوقلو) میشود. برای اینکه این راز فاش نشود، جیمی لنیستر او را از پنجره به پایین پرت میکند.
در نتیجه این حادثه، برن از کمر به پایین فلج میشود. این سقوط زندگیاش را بهطور کامل تغییر میدهد و آغازگر مسیر جدیدی برای او میشود که در آن از یک پسربچهی ماجراجو به فردی با تواناییهای جادویی و دیدی عمیق نسبت به گذشته و آینده تبدیل میگردد. پس از افتادن از برج، برن برای مدتی در حالت کما است. در همین دوره، شروع به دیدن رویاها و تصاویر نمادینی از یک کلاغ سهچشم (Three-Eyed Raven) میکند. این کلاغ در دنیای سریال نماد دانش، بینش، و آیندهنگری است و راهنمای برن در مسیر تبدیل شدن به یک موجود جادویی میشود.
این رویاها، شروع تبدیل شدن برن به یک وارگ (warg) و (greenseer) هستند. وقتی برن از کما بیدار میشود، هیچ چیزی از حادثهی سقوط به خاطر نمیآورد. در عین حال، باید با واقعیت جدیدش یعنی فلج بودن و زندگی متفاوت کنار بیاید. تیریون لنیستر، بهعنوان کسی که ذهنی مهربان و نبوغ درخشانی دارد، یک زین ویژه برای برن طراحی میکند تا بتواند سوار اسب شود با وجود اینکه پاهایش کار نمیکنند.
این کار به برن کمک میکند حس استقلال و قدرت دوباره پیدا کند. رویاها و دیدگاههایش درباره کلاغ سهچشم نشاندهنده این هستند که سرنوشت برن فراتر از رؤیای کودکیاش برای شوالیه شدن است. او در حال رفتن به سوی نقش بزرگتری در تاریخ و سرنوشت وستروس است.
ماجراجویی فراتر از وینترفل
در فصل دوم، تیان گریجوی (که زمانی گروگان خاندان استارک بود) با خیانت به ند استارک، به وینترفِل حمله میکند و آن را اشغال میکند. این اتفاق باعث میشود که برن و همراهانش از قلعهی خانوادگیشان فرار کنند. در این راه، هودور (Hodor): خدمتکار وفادار، که او را در حمل برن کمک میکند، اوشا (Osha) یک زن از قبایل وحشی که در مسیر فرار به آنها کمک کند و برادر کوچکترش همراه او هستند.
آنها در مسیر خطرناک و نامعلومی در شمال قدم میگذارند. در این مرحله، رویاها و ارتباطات ذهنی برن با سامر (گرگش) قویتر میشود. او شروع میکند و دنیا را از نگاه سامر میبیند، که نشاندهندهی شکوفایی قدرت warg بودن اوست. همچنین، رویاهایی از کلاغ سهچشم و نشانههایی دریافت میکند که او را به سفر به شمال دیوار (Beyond the Wall) دعوت میکنند.
در فصل سوم، جوجن رید (Jojen Reed) و خواهرش میرا (Meera Reed) از شمالیهای وفادار به خاندان استارک هستند که در این فصل به گروه برن میپیوندند. جوجن قدرتی مشابه برن دارد؛ او میتواند رؤیاهای پیشگویانه ببیند و گاه به گذشته و آینده دسترسی داشته باشد.
جوجن به برن کمک میکند تا بفهمد که قدرتهایش فقط به کنترل حیوانات محدود نمیشود. برن همچنین یک Greenseer است، کسی که میتواند به گذشته، حال و آینده نگاه کند؛ رویاهای نمادین ببیند؛ از طریق درختان Weirwood به تاریخ وستروس متصل شود.
توانایی برن در ورود به ذهن حیوانات و کنترل آنها قویتر میشود و او بیش از پیش میتواند وارد ذهن سامر، گرگ وحشیاش، شود و دنیا را از چشم او ببیند یا حرکاتش را کنترل کند. در مواقعی که هودور دچار اضطراب یا وحشت میشود، برن میتواند وارد ذهن او شود و بدنش را کنترل کند تا او را آرام یا هدایت کند.
تبدیل شدن به کلاغ سه چشم
در فصل ۴، برن به همراه همراهانش از دیوار شمال عبور میکند تا به دنبال کلاغ سهچشم برود؛ شخصیتی افسانهای که در یک درخت ویروود زندگی میکند و قدرت دیدن گذشته، حال و آینده را دارد. پس از رسیدن به آن مکان، برن تحت آموزش کلاغ سهچشم قرار میگیرد تا مهارتهایش را در این زمینهها ارتقا دهد. برن در این دوره توانایی یافتن و مشاهده صحنههایی از گذشته وستروس را پیدا میکند؛ برای مثال، او پدرش ند استارک را در دوران کودکی میبیند که هم نشانهای از قدرتش است و هم بُعدی عاطفی به ماجرا میدهد.
برن در یکی از رویاهایش میبیند که چگونه موجودات باستانی موسوم به فرزندان جنگل (Children of the Forest)، برای دفاع از خود در برابر انسانها، اولین وایتواکر را خلق کردند. آنها با فرو کردن یک خنجر از جنس شیشه اژدها (dragonglass) در سینه یک انسان، این موجودات را بهوجود آوردند، اما نتیجه کارشان از کنترل خارج شد. یکی از بزرگترین افشاگریها در فصل ۶ این است که جان اسنو فرزند واقعی لیانا استارک و ریگار تارگرین است، نه فرزند نامشروع ند استارک.
در نبرد وینترفِل علیه پادشاه شب (Night King) و سپاه مردگان، برن در جنگل خدایان قرار میگیرد تا پادشاه شب را به آنجا بکشند. در لحظهای حیاتی، زمانی که همهچیز از بین رفتنی بهنظر میرسد، آریا استارک ناگهان ظاهر میشود و با خنجری از فولاد والریایی، پادشاه شب را میکشد.
اوجگیری برن استارک به عنوان پادشاه
پس از آنکه دنریس، با استفاده از اژدهایش، شهر پایتخت (کینگز لندینگ) را نابود میکند، وضعیت سیاسی وستروس به شدت متزلزل میشود. در جلسهای که در پایان سریال برگزار میشود، تایریون لنیستر پیشنهاد میدهد که برای پایان دادن به جنگها و رقابتهای خونین خاندانها، پادشاه جدید باید از طریق رأیگیری و اجماع لردها و لیدیهای وستروس انتخاب شود، نه بر اساس وراثت.
تیریون برندون را پیشنهاد میکند که با رأی اکثر حاضران، برن به عنوان (Bran the Broken) پادشاه میشود، نخستین پادشاهی که نه از طریق تولد، بلکه از طریق انتخاب سیاسی مشروعیت یافته است.