کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۷۰۶۷۹
تاریخ خبر:

قاب تاریخ| پیرمرد سوری که پوتین‌های صیاد را بوسید، شکایت فوزیه و عکس‌ دیده ‌نشده شاملو

قاب تاریخ| پیرمرد سوری که پوتین‌های صیاد را بوسید، شکایت فوزیه و عکس‌ دیده ‌نشده شاملو

عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکس‌های فوتبالی و...

هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.

 

‌قاب مشاهیر 1

‌داستان پیرمرد سوری که پوتین‌های صیاد را بوسید؛‌ ‌ نیمه‌‌ شهریور سال ۱۳۶۳، ‌آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت کشورمان، به دعوت ‌حافظ اسد‌ رئیس‌جمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند. شهید صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی تنها فرمانده رسمی نظامی بود که آیت‌الله خامنه‌ای را در این سفر همراهی می‌کرد. به گزارش ایسنا، در همین رابطه امیر سرتیپ ناصر آراسته روایت می‌کند: ‌در آن زمان‌ حضرت آقا ریاست‌جمهوری را به‌عهده داشتند، من ‌به همراه‌ شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم. ‌

1

تنها  نظامی‌ای که همراه ایشان بود، شهید صیاد بود که فرمانده نیروی ‌زمینی ارتش‌ بود. من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیش‌بینی کرده بود که نمازمان را در همه‌جا اول وقت بخوانیم. آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود، پیش‌بینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است، بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند.

 

نمازمان را که خواندیم، صبحانه‌ را هم که خوردیم زمانی که می‌خواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن ‌پیرمرد‌ پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم)  را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را ‌‌بوسید و جلوی پای او گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟ ایشان گفت: من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.

 

این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی ‌‌برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه می‌کرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را می‌کنی؟ به من گفت: من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است، من به او مدیونم. من که نمی‌توانم دینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار می‌کردم که خدایا ببخش، من وسعم برای خدمت کردن کم است.

منبع: خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته، هیأت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی.‌

 

‌قاب مشاهیر 2

مردی که به همسرش قانع نبود؛ در کتاب «دخترم فرح» که منسوب به ‌فریده دیبا‌ مادر فرح دیبا و همسر سوم محمدرضا پهلوی است، ‌ داشتن روابط با زنان و دوشیزگان را یکی از عادت‌های محمدرضا پهلوی ‌دانسته و به آن اشاره کرده است. در صفحه 150 این کتاب می‌خوانیم: « ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺭﺳﻤﻲ ﺧﻮﺩ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. فوزیه ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﻳـﻦ ﻭﺿـﻊ ﺭﺍ ﺗﺤﻤـﻞ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺖ.»

2

اما رابطه نامحدود و مداوم محمدرضا با زنان دیگر، پس از ازدواجش با فوزیه هم ادامه پیدا کرد. تا جایی که فوزیه درچند مورد، مغازله محمدرضا با زنان دیگر را دیده و شکایت او را پیش رضاخان می‌برد. رضاخان هم با تحکم، محمدرضا را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهد و او را حتی به محرومیت از ولیعهدی تهدید می‌کند. شاید بتوان مهم‌ترین عامل جدایی فوزیه از خاندان پهلوی را تولد دخترش یعنی شهناز دانست.

 

«نیلوفر کسری» در مقاله «عقدکنان محمدرضا با فوزیه» که توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر شده، می‌نویسد:«‌رضاشاه که قصد داشت از طریق این وصلت در سطح جهانی اعتباری بیابد، به داشتن فرزند پسر (با تابعیتی مصری و ایرانی) بسیار دلبسته بود. اما تولد شهناز در 5 آبان 1319 نقشه او را برهم زد و فوزیه را با آن روی سکه آشنا کرد. چه شاه پیر پس از شنیدن خبر تولد فرزند دختر اخم‌هایش را درهم کشید و ناخشنودی خود را ابراز کرد.

 

او در جایی شنیده بود که ولادت اولین نوزاد دختر در خانواده سلطنتی شگون ندارد و شوم است. سال‌ها پیش به او گفته بودند اگر اولین نوزاد سلطنتی دختر باشد، آن پادشاه کشته‌ یا تبعید می‌شود و عجیب اینکه این پیشگویی عوامانه در سال 1320 به تحقق پیوست. در این میان اوقات تلخی‌ها، گفتگوها و حرف و حدیث‌های افراد گوناگون و از همه مهمتر طعنه‌های تاج‌الملوک (همسر رضاشاه) و خواهران محمدرضا حالت روحی فوزیه را بدتر کرد.»

 

‌قاب مشاهیر 2

عکسی دیده نشده از احمد شاملو در کنار دوستان و اقوام؛ ‌احمد شاملو، شاعری که در زمستان ۱۳۰۴ در تهران متولد شد، زندگی‌اش از همان ابتدا طعم تبعید و سختی داشت. پدرش، حیدر شاملو، افسری سرسخت بود که مأموریت‌های دورافتاده و پرتنش زندگی خانواده را از پایتخت به مناطق ناشناخته‌ای، چون خاش و زاهدان کشاند. از سوی دیگر، مادرش کوکب عراقی، از مهاجران قفقازی، گویی در تقابل با روحیه نظامی پدر، روحیه‌ای ظریف و شاعرانه به احمد بخشیده بود.

3

شاملو تحصیلات ابتدایی را در سایه سفر‌های بی‌پایان خانواده گذراند‌ اما این آوارگی، او را از مسیر عادی زندگی منحرف کرد. زمانی که در دبیرستان ایرانشهر تهران مشغول به تحصیل بود، به ناگاه تصمیم گرفت مدرسه را برای همیشه کنار بگذارد. او در روز‌هایی که نوجوانی پرشور و بی‌قرار بود، در گستره دشت‌های ترکمن‌صحرا پا به عرصه سیاست گذاشت. سال ۱۳۲۲ ‌ بود که بازگشتش به تهران، نخستین بازداشت و زندان را برای او رقم زد، تجربه‌ای که جرقه‌های اولیه مبارزه و اندیشه را در وجودش شعله‌ور کرد.

 

اما نقطه عطف زندگی ادبی شاملو، در فروردین ۱۳۲۵ رقم خورد؛ آنگاه که در بساط یک روزنامه‌فروش، نقاشی نیما اثر رسام ارژنگی و شعر «ناقوس» نیما را در روزنامه پولاد دید. این آشنایی جادویی، او را شیفته و مرید نیما کرد. به گفته انور خامه‌ای، شاملو از همان آغاز «با تمام وجود در برابر استاد زانو زد و گوش جان به سخنان نیما سپرد.» شعر شاملو، پژواک زندگی در معرکه‌ای پر از شور و شر است. او شاعری بود که در بطن رویداد‌های جامعه زیست و نبض آثارش با تپش‌های اجتماع همخوانی داشت.

 

با تخلص «ا. بامداد»، شعرش به ندای آزادی بدل شد، همان آزادی‌ای که به گفته او اگر به صدایش گوش سپرده شود، هیچ دیواری برجای نمی‌ماند. شهرت احمد شاملو نه‌تنها به خاطر شعر‌های نو و عامیانه‌اش است، بلکه او با الهام از نیما یوشیج و تلفیق قالب‌های سنتی با نوآوری، سبک تازه‌ای به ادبیات فارسی بخشید. شعر شاملو، تا دهه ۶۰ خورشیدی، آکنده از نیش و نقد قدرت و سرود‌های ستایشگر مبارزان بود؛

 

شعری که با هر واژه‌اش، چکشی بر دیوار‌های استبداد می‌کوبید. پس از این دهه، اگرچه این نگاه همچنان در اشعار او تداوم یافت، اما رنگی پخته‌تر و کمتر شعاری به خود گرفت. او در کنار ایدئولوژی، عاشقانه‌ها و هجران‌سرایی‌هایی نیز داشت‌ اما ترازوی اندیشه و نقد در شعرش همواره سنگین‌تر بود. شاملو، فرزند زمانه‌اش، شاعری بود که با هر بیت، خونگرم‌ترین پژواک تاریخ معاصرش را می‌سرود.(‌فرارو)

 

قاب نوستالژی

کافی‌شاپی در مرکز خرید گاندی - سال 1382 (عکس: کاوه کاظمی)

4

 

کدخبر: ۵۷۰۶۷۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر