کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۸۵۱۱
تاریخ خبر:

قاب تاریخ| ابهت مجتبی، سرسام ناصر حجازی از دست دختران، حبیب ثابت و انتقاد تند بنان از فضای موسیقی

قاب تاریخ| ابهت مجتبی، سرسام ناصر حجازی از دست دختران، حبیب ثابت و انتقاد تند بنان از فضای موسیقی

عکس‌هایی از مشاهیر تاریخ معاصر ایران، شهرهای ایران، خودروهای نوستالژیک، عکس‌های فوتبالی و...

هفت صبح| با قاب تاریخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته می کنیم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر کمتر دیده ‌شده‌ای استفاده شده که تماشای آنها خالی از لطف نیست.

 

‌قاب مشاهیر 1

‌ هر کس «دو دو دویی» به راه انداخت که نشد خواننده! بازخوانی بخشی از یک گفت‌وگوی قدیمی به نقل از خبرآنلاین:  وقتی در اوایل آبان ۱۳۵۶ یکی از خبرنگاران مجله‌‌ «جوانان امروز» که در بیمارستان به عیادت غلامحسین بنان خواننده‌‌ مشهور موسیقی سنتی ایرانی رفت که به خاطر زخم معده بستری شده بود، بنان ۶۶ ساله هیچ دل‌خوشی از فضای موسیقی در ایران نداشت. مدتی بود دیگر نمی‌خواند و حسابی به «آشفته‌بازار هنر خوانندگی حمله کرد» .

بنان

او در این مصاحبه هم از مردم و هم از دولت در زمینه‌‌ موسیقی انتقاد کرد و گفت در مملکت ۳۵ میلیونی ما فقط دو «کنسرواتوار» داریم در حالی که به صدها موسسه‌‌ تعلیم موسیقی احتیاج است... خواننده‌‌ ترانه‌‌ جاودانه‌‌ «الهه ناز» سپس به بحث و اظهار‌نظر درباره‌‌ موسیقی اصیلی ایرانی، جاز، تناسب شعر و آهنگ در ترانه‌ها و بالاخره خوانندگان روز پرداخت:‌ «من اصلا نمی‌فهمم بعضی از این خوانندگان جوان چه می‌خوانند؟ جاز؟ ایرانی؟ اپرت؟ یا محلی؟! همه هم یکنواخت می‌خوانند. سابقا آهنگ‌سازان شناخته‌شده‌ای مثل مرحوم خالقی و آقای وزیری و اخیرا هم تجویدی و همایون خرم و دیگران می‌دانستند که چه می‌کنند. یک ماه پیش خرم و تجویدی دو تا آهنگ ساختند که قرار بود بخوانم. من این آهنگ‌ها را هنوز نشنیده‌ام، اگر بپسندم می‌خوانم.

درباره‌‌ خوانندگان آوازهای اصیل ایرانی: در بین خانم‌ها پریسا خوب است و در میان آقایان هم شجریان با استعداد است اما باید در نحوه‌‌ خواندن اشعار و ادای کلمات بیشتر دقت کند که شعر برای شنونده کاملا واضح و مفهوم باشد. از

کار جوان‌ها کدام را می‌پسندید؟ اینها که یک‌شبه خواننده می‌شوند، هیچ‌کدام ولی در میان خوانندگان وزارت فرهنگ و هنر «گلچین» خوب است، طهوری خوب است. عیب کار اینجاست که اغلب جوان‌ها مدعی هستند که جاز می‌خوانند در حالی که اصلا نمی‌دانند جاز چیست و از کجا آمده؟ هرکس که شلوار لی پوشید،

دو دو دویی به راه انداخت و سیگاری دود کرد که نشد خواننده! در آمریکا جاز مخصوص سیاهان بود که تازه آنها هم نسل اولیه‌شان از بین رفته‌اند. در آشفته‌بازار کنونی هم مردم مقصرند و هم دولت که توجهی به موسیقی اصیل نمی‌کنند.

از صدای چه کسی لذت می‌برید؟ من صدای ایرج را دوست دارم و همینطور صدای شجریان و گلچین را.

 گوگوش واقعا آرتیست است؟‌ من واقعا این دختر را دوست دارم. او یک آرتیست به تمام معنی است. حالات و حرکاتش، میمیک صورتش، فرم بدنش، همه و همه حکایت از یک آرتیست واقعی می‌کند. من نمی‌گویم صدا دارد اما از این وجود باید در جهت صحیح استفاده کرد. حال اگر کنسرواتواری برای تعلیم و تربیت خواننده نیست و مردم هم اینطور می‌خواهند، گوگوش تقصیری ندارد، او یک دختر با استعداد است. » عکس اختصاصی روزنامه اطلاعات از غلامحسین بنان که در سال ۱۳۳۴ در ساختمان رادیو در ارک تهران ثبت شده‌ را می‌بینید.

 

قاب مشاهیر 2

حبیب ثابت از اجاره دادن دوچرخه در قلهک تا تاسیس اولین شرکت حمل و نقل مدرن؛  حبیب ثابت معروف به ثابت پاسال در سال ۱۲۸۲‌ از پدری به نام «عبدالله» و مادری به‌نام «کشور» به دنیا آمد. حبیب را بزرگ‌ترین سرمایه‌دار و کارآفرین ایران در چند دهه 40 و  50 می‌دانند.‌ حبیب تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سن لویی تهران انجام داد؛بااینکه خانواده از نظر مالی ضعیف بود، او در مدرسه فرانسوی که خاص اشراف بود ثبت نام شد. در مدرسه‌، دانش‌آموزان اعیان‌، با قابلمه‌های مفصل غذا می‌آمدند و حبیب را به ناهارخانه راه نمی‌دادند.

حبیب ثابت

او غذای خود را که قدری نان شب مانده و پنیر بود در مغازه سیگار فروشی نزدیک مدرسه می‌خورد. او در تابستان شروع به کار در دکان دوچرخه‌سازی محمد‌تقی کرد. وقتی ۱۶ سال داشت به پیشنهاد او محمدتقی شعبه‌ای از مغازه دوچرخه‌سازی راه‌اندازی کرد و به کسانی که برای تفریح به شمیران و قلهک می‌رفتند، دوچرخه کرایه می‌داد. چندی بعد به پیشنهاد او محمدتقی یک کامیون کوچک را تبدیل به اتومبیل حمل مسافر کرد که تهرانی‌ها را از میدان توپخانه به تجریش می‌برد. در ۱۸ سالگی یک خودرو خرید و به انتقال مسافر از توپخانه به قلهک پرداخت.

 

با مشاهده تعداد روزافزون مسافرانی که برای زیارت به کربلا می‌رفتند، به انتقال مسافر در مسیرهای دورتر پرداخت. در سفر بیروت یک اتومبیل خرید و دو برابر قیمت در تهران فروخت‌ و با تمام پول‌هایی که به‌دست آورده بود ، به فرانسه رفت و دو دستگاه کامیون خرید و اولین شرکت حمل و نقل مدرن را تأسیس کرد و موفق به اخذ امتیاز حمل مرسولات پستی شمال کشور شد که پیش از آن با الاغ انجام می‌گرفت.

 

حبیب ثابت، قرار بود با دختردایی خود «مقبوله» ازدواج کند ولی خواستگاری متمول‌تر بر‌سر راه دختردایی ظاهر شد و این وصلت سر نگرفت.همین شکست موجب شد تا حبیب پیش از آنکه ازدواج دختر‌دایی‌ سر بگیرد، به فکر ازدواج بیفتد. حبیب با باهره باقراف خمسی ازدواج کرد. این ازدواج که در ابتدا حساب شده بود، مبدل به زندگی عاشقانه شد.‌

 

 

قاب مشاهیر 3

‌ واقعا سرسام گرفتم از دست این دخترها...  بازخوانی یک گفت‌وگوی قدیمی با ناصر حجازی؛‌ در آبان ‌ ۱۳۵۲ خبرنگار سپید و سیاه با ناصر حجازی دروازه‌بان وقت تیم ملی که یکی از محبوب‌ترین چهره‌های ورزشی در میان جوانان بود، گفت‌وگوی کوتاهی انجام داد. ناصرخان در این برهه حسابی از دست خیل دخترانی که صبح تا شب برایش نامه می‌فرستادند، به ستوه آمده بود‌ ‌:

ناصر حجازی

«واقعا سرسام گرفتم، از دست این دخترها. اینها مثل اینکه بو می‌کشند و مرا هرجا که هستم پیدا می‌کنند. بعد از اینکه از استرالیا برگشتم در خانه‌مان با کوهی از نامه روبه‌رو شدم. اول گمان می‌کردم که نامه‌ها از طرف دوستانم فرستاده شده اما وقتی شروع به باز آنها کردم دریافتم که همه‌‌ اینها از طرف دخترانی فرستاده شده که از سراسر کشور برایم نوشته‌اند‌ و عجیب اینکه تمامی اینها خواهان ازدواج با من هستند! بسیاری‌شان از به هم خوردن نامزدی من ابراز خوشحالی کرده‌اند‌ و بسیاری دیگر اظهار تاسف.

 

یکی در نامه‌اش نوشته بود: «اول گمان می‌کردم نمی‌توانی خوب را از بد تشخیص بدهی‌ اما حالا که نامزدی‌ات را به هم زدی، فهمیدم که نه بابا یک چیزهایی سرت می‌شود»! چندی قبل به دنبال یک اختلاف کوچک و یک بگومگوی عادی، میانه‌‌ من با نامزدم تیره شد و به دنبال این تیره شدن در بعضی مجلات نوشتند که نامزدی ما به هم خورده است. من در مدتی که این خبر انتشار یافت سرگرم تدارک برای سفر به زلاندنو و دیدار با استرالیا بودم و بعد از آن هم مدتی نزدیک به 20 روز در تهران نبودم.

 

اما وقتی برگشتم، مادرم با عصبانیت این انبوه نامه‌ها را نشانم داد و گفت: «حرف‌های تو دیگر برایم آسایشی باقی نگذاشته، هر لحظه تلفن زنگ می‌زنند و از پشت سیم‌های تلفن یکی از دختر خانم‌ها از علاقه‌مندی‌شان به تو برایم حرف می‌زنند و بعد هم از من می‌خواهند که تو را نصیحت کنم تا بروی و او را ببینی. آخر این هم شد زندگی که برای من درست کرده‌ای؟! تازه تلفن به کنار، اینها دیگر چیست که هر روز پستچی همراه با صد تا غر و لند از لای در توی حیاط می‌ریزد و می‌رود؟‌»

 

نمی‌دانم اسمش را چی بگذارم اما تقدیر چنین بوده که من هر وقت قصد کرده‌ام کارم را یکسره بکنم، اتفاقی پیش آمده و کار را خراب کرده است. اگر پدرم زمین نخورده و دستش نشکسته بود کار ازدواج من با نامزدم تمام شده بود اما او برای دومین بار، ظرف چند ما، زمین خورد و دستش شکست و عجیب اینکه این دو بار زمین خوردن، هر دو درست همان زمانی اتفاق افتاده که ما قصد داشته‌ایم کارها را یکسره کنیم!‌ در این نامه‌ها، از مهربانی تا خشونت، از دوستی تا دشمنی، همه چیز یافت می‌شود.

 

 

 قاب مشاهیر 4

ابهت مجتبی؛ چریکی در جنگ ایران و عراق؛ سید مجتبی هاشمی‌نژاد ‌متولد ۱۳ آبان ۱۳۱۹ را می‌بینید؛ چریک ایرانی و یکی از نخستین فرماندهان کمیته انقلاب و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق‌‌. هاشمی با انجام عملیات‌های چریکی و نامنظم توانست نقش مهمی در حفظ شهر آبادان و جلوگیری از سقوط آن داشته باشد. هاشمی در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق)، تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد سوء‌قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.(انتخاب)

سید مجتبی هاشمی‌نژاد

 

کدخبر: ۵۶۸۵۱۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر